فایل شماره 6023 |
۳٫۴٫۲٫۲٫ تهدید برای کودکان
برای کودکان یکی از خطرناکترین پیامدهای ویرانی در زیربنای بهداشتی، اختلال در برنامههای واکسیناسیون میباشد. تعدادی از کشورهای جنگ زده در میان کشورهایی با پائینترین نرخ ایمنسازی هستند.۱۳۳ در جمهوری دموکراتیک کنگو تنها ۱۵ % کودکان علیه سرخک واکسینه میشوند. سرخک قاتل اصلی کودکان خردسال در کشورهای درحال توسعه میباشد و در سومالی تنها ۲۶% کودکان واکسینه میشوند و سایر کشورهای جنگزده از جمله افغانستان، آنگولا، بوروندی، جمهوری کنگو، لیبریا و سیرالئون با نرخ کمتر از ۵۰% واکسینه میشوند.
در بحبوحهی جنگ،UNICEF، WHO و شرکای دیگر در مورد روزهای آرامش مذاکره کردهاند که در طول آن گروههای متخاصم توافق کردند تا برای واکسینه کردن کودکان به جنگ خاتمه دهند. اولین روزهای آرامش در سال ۱۹۸۵ در السالوادور برنامه ریزی شد. و از آن به بعد آتشبس موقت برای کودکان در سایر قسمتهای جهان ترتیب داده شدهاست. فعالیت جهان برای ریشهکنی فلج اطفال وابسته به مفهوم روز ایمنسازی ملی برای دسترسی به کودکان در مناطق جنگزده میباشد. بههرحال در بعضی موارد با ادامه یافتن جنگ، تلاشهای ایمنسازی مهار شدهاست اگرچه فعالیتهای ایمنسازی دستاوردهایی برای حمایت از سلامتی کودکان درطول درگیری آورده است اما نقض فاحش حقوق کودکان برای مراقبتهای بهداشتی از جمله ایمنسازی ادامه مییابد.
۴٫۴٫۲٫۲٫ اختلال در تولید و عرضه موادغذایی
تولید و عرضه موادغذایی اغلب درطول جنگ مختل میشود. مینها و تهدید به حمله کشاورزان و اغلب زنان و کودکان بزرگتر را مجبور میکند کار روی قطعه زمینهای خیلی دور از خانههایشان را متوقف کنند. سیستمهای کنترل آبیاری و سیل احتمالاً خراب میشود و محدودیت در جنبش، دسترسی کشاورزان را به ضروریاتی مانند بذر و کود محدود میکند و مانع از بردن محصولاتشان به بازار میشود.
گاهی اوقات صدمه به سیستمهای تغذیه نتیجه تصادفی جنگ میباشد و گاهی اوقات آن عمدی است. گروههای مسلح از غذا بهعنوان سلاح جنگی استفاده میکنند و ذخیرههای غذا را می دزدند یا نابود میکنند و مزارع را میسوزانند. با گرسنگی دادن به کودکان، آنها خواستار مجازات جوامع یا اعمال فشار سیاسی می شدند. گروههای مسلح یا دولتها از توزیع کمک جلوگیری میکنند. با تخطی از قانون بشردوستانه، گروههای متخاصم غالباً جلوی کمکهای امدادی را میگیرند و یا برای استفاده خودشان به کار میگیرند یا به مراکز تغذیه کودکان و گروههای آسیبپذیر حمله میکنند. عاملان این جنایت علیه انسانیت بهندرت بهپای میز محاکمه کشیده میشوند.
درطول درگیری، بیکاری افزایش مییابد و خانوادهها کمتر پول نقد برای خرید موادغذایی دارند. در اوج ناامیدی، مردم احتمالاً برای تغذیه خانوادههایشان متوسل به غارت میشوند بنابراین خشونت تشدید میشود.
جامعه بینالمللی به چنین بحرانهایی به روشهای بسیار متفاوت واکنش نشان داده است همانطوری که موردهای کوزوو و آنگولا ثابت میکند برطبق گزارش چهارم سازمان ملل متحد در سال۲۰۰۰ درمورد وضعیت تغذیه جهان، در اوج وضعیت اضطراری کوزوو، در حدود۸۰۰۰۰۰ پناهنده مجبور به ترک ایالت شدند. در آنگولا حدود ۹۰۰۰۰۰ نفر آواره شدند و بسیاری دیگر به شهرها در ایالتهای کوهستانی فرار کردند. هر دو گروهها تقریباً وابسته به کمک غذایی در طول تابستان سال۱۹۹۹ شدند.
واکنش انساندوستانه به وضعیت اضطراری کوزوو از افزایش سوءتغذیه در میان کودکان در محدوده سنی ۶ ماه تا ۴سال جلوگیری کرد. این مورد برای کودکان آواره در آنگولا نبود جایی که سطح تلفات (وزن کم نسبت به قد) در شهرهای محاصره شده به ۲۰% و تلفات شدید به ۷% می رسد.۱۳۴
این دو مورد نشان میدهد که چطور نابرابری در کمک انساندوستانه به بهای زندگی کودکان تمام میشود و چرا آژانسهای بینالمللی و کمککننده ها باید تغییر اولویتهای اساسی را که به این تناقضات تأکید میکند را نادیده بگیرند.
۵٫۴٫۲٫۲٫ سوءتغذیه
برای کوچکترین کودکان، مشکلات بهداشتی درطول جنگ بهطورکلی به سوءتغذیه مربوط میشود. برای کودکان زیر ۵سال در کشورهای درحالتوسعه از جمله آنهایی که درگیر جنگ نبودند اگر حتی دچار سوءتغذیه خفیف باشند، دوبرابر احتمال مرگ وجود دارد. سوءتغذیه کم، احتمال خطر مرگ را تا بیش از چهار برابر افزایش میدهد و برای کودکان زیر ۵سال که به شدت دچار سوءتغذیه هستند خطر مرگ بیش از هشت برابر بیشتر از کودکانی است که بهطور مناسب تغذیه میشوند.۱۳۵
در سال۱۹۹۸، در ۴ایالت بوروندی، UNICEF اعلام کرد که بین ۱۵ تا ۲۴% کودکان زیر ۵سال دچار سوءتغذیه شدند.۱۳۶ در آنگولا در سال ۲۰۰۰، تقریباً ۳۰% کودکان زیر ۵سال در ایالت بنگولا بهشدت دچار سوءتغذیه بودند۱۳۷ و سودانجنوبی یکی از بالاترین سطوح تغذیه جهان را دارد.
کودکان دچار سوءتغذیه کمتر قادر به مقاومت در برابر حملات بیماریهای رایج دوران کودکی یا عفونتهای ناشی از موادغذایی آلوده هستند. درنتیجه دوره درمان این بیماریها شدیدتر میباشد و آنها اغلب کشندهتر هستند. سوءتغذیه همچنین مانع از رشد شناختی کودکان میشود.
علاوه بر خطرات تغذیه، جنگ تا حدزیادی قرار گرفتن در معرض خطرات زیست محیطی را افزایش میدهد مخصوصاً آنهایی که مربوط به آب و بهداشت میشود بهداشت کم و منابع آبآلوده یا ناکافی، سوءتغذیه و عفونت را تشدید می کند.
بسیاری از کودکان از کمبود عناصر کممصرف خاص مانند ویتامینآ و ید رنج میبرند. کمبود ویتامینA علت اصلی نابینایی کودکان در کشورهای درحال توسعه میباشد. همچنین بهطور قابل توجهی خطر مرگ کودکان را از بیماری مانند سرخک و اسهال افزایش میدهد.۱۳۸
اختلالات ناشی از کمبود ید(IDD) بهعنوان بزرگترین علت عقبماندگی ذهنی، ۷۴۰میلیون نفر را تحتتأثیر قرار دادهاست. آنها به اختلالات مغزی، کریتینیسم، سقط جنین و گواتر مربوط میشود. اقدام جهانی برای حذف IDD از طریق یددار کردن نمکطعام، گامهای بلندی را درطول دهه ۱۹۹۰ ایجاد کرد.۱۳۹اما این پیشرفت در تعدادی از کشورهای جنگ زده در سالهای اخیر آهستهتر شده است. در اتیوپی و سودان، نمکطعام یددار اصلاً وجود ندارد. در کامبوج، تنها ۷% خانوادهها از نمک یددار استفاده میکنند و در آنگولا تنها ۱۰% در سریلانکا و تاجیکستان کمتر از نصف کل خانوادهها از نمک یددار استفاده میکنند.
تغذیه مناسب همچنین بستگی به دسترسی موادغذایی و چگونگی تهیه آنها دارد. بدون آبتمیز و بهداشتی حتی اساسیترین شیوههای بهداشتی مانند شستن دست، پخت و پز یا شستن موادغذایی تقریباً وظایفی غیرممکن میشود. علاوه براین جنگ، مادران و سایر اعضای خانواده را مجبور میکند وقت بیشتری را برای پیدا کردن آب، غذا یا کار صرف کنند و وقتی کل خانواده مجبور به فرار میشوند فرصت کمی وجود دارد تا به کودکان توجه و محبت موردنیازشان را بدهند. جایی که جنگ، مراقبت از کودکان را به خطر می اندازد، سوءتغذیه یک خطر فوری میباشد.
۶٫۴٫۲٫۲٫ تهدید برای تغذیه با شیرمادر
شیرمادر بهطور مداوم تنها منبع غذایی قابلاعتماد در یک موقعیت اضطراری است و نیز یکی از بهترین حمایتکنندههای غذایی برای نوزادان میباشد. تغذیه با شیرمادر، مواد غذایی ایده آلی را برای نوزادان فراهم میکند و بروز و شدت بیماریهای عفونی را کاهش داده و به سلامت زنان کمک میکند. کودکانی که با شیرمادر تغذیه نمیشوند، بهطور بالقوه متحمل حملات کشنده اسهال، ذاتالریه و سایر عفونتها میشوند. نوزادان باید فقط تا حدود ۶ماهگی با شیرمادر تغذیه شوند و شیرمادر باید با غذا مکمل کافی تا دوسالگی یا بیشتر ادامه پیدا کند.
درطول جنگ، تغذیه با شیرمادر اغلب قطع میشود، کودکان احتمالاً از مادرانشان جدا میشوند و مادران کمتر اطلاعات و حمایت موردنیاز برای شیردهی را دریافت میکنند. حتی وقتی خانوادهها باهم هستند مادرانی که خودشان گرسنه و خسته هستند، احساس میکنند توانایی کمتری برای مراقبت از کودکانشان دارند. آنها همچنین اعتماد بهنفس در توانایی برای تولید شیر را از دست میدهند. به هرحال بیشتر مادران حتی تحت استرس زیاد میتوانند تغذیه با شیرمادر را بهطور متناسب ادامه دهند مگر اینکه آنها بهشدت دچار سوءتغذیه باشند. اگرچه استرس، بهطور موقت باعث میشود شیر مادران بهراحتی جاری نشود اما با کمکهای تخصصی و اطمینان مجدد میتوان به این مشکلات بهسرعت غلبه کرد.
درمیان کمبود موادغذایی، مادران اغلب شیرخشک فراهم میکنند. این بهطور خاص در مناطق جنگی، اردوی پناهندگان و سایر مناطق جنگزده خطرناک میباشد جایی که خطرات سلامتی مرتبط با تغذیه مصنوعی توسط ازدحام بیش ازحد، بهداشت کم و نبود خدمات مراقبتهای بهداشتی از جمله فقدان دسترسی به آبتمیز، سوخت و منابع قابلاطمینان جایگزینهای شیرمادر تشدید میشود.
جایگزینهای شیرمادر، فاقد پادتن و آنزیمهایی است که به حفاظت از نوزادان درمقابل بیماری کمک میکند. خطرات دیگری ازطریق شیشههای شیر ایجاد میشود که برخلاف فنجانهای باز، تمیز کردن آنها سخت میباشد. والدینی که به شیرخشک متکی هستند وقتی منابع قطع میشوند آنقدر ناامید میشوند درحالی که یک منبع جدید را جستجو میکنند وسوسه میشوند که غذاها را بیش ازحد رقیق کنند.
یک مسئله اصلی برای مادران شیرده که مبتلا بهHIV مثبت هستند خطر انتقال ویروس میباشد. یک بچه که مادرش مبتلا بهHIVمثبت میباشد و تحت درمان ضدویروسی نیست، تقریباً ۱۵% خطر ابتلا به ویروس یعنی حدوداً ۱ به ۷ را از طریق تغذیه با شیرمادر ایجاد میکند. علاوه براین خطر انتقالHIV درطول حاملگی و زایمان ۱ به ۳ میباشد. زنانی که از وضعیتHIV خودشان اطلاعی ندارند باید در تغذیه با شیرمادر موردحمایت قرار گیرند و آموزش ببینند که چطور از خودشان در مقابل عفونتHIV محافظت کنند.
۷٫۴٫۲٫۲٫ تهدید برای امنیت غذایی
درطول جنگ، کیفیت موادغذایی در دسترس میتواند بدتر شود و خانوادهها احتمالاً نمیدانند چطور یا قادر نیستند یک رژیم غذایی متعادل مخصوصاً برای کوچکترین اعضای خانوادهشان را حفظ کنند. بههمین دلیل است که دولتها و آژانسهای امدادی باید اطمینان دهند که منابع غذایی موجود غلظت بالایی از انرژی و موادمغذی را دارد.
کمکهای غذایی نباید بهتنهایی بهعنوان یک راهحلی درنظر گرفته شود بلکه باید قسمتی از یک راهبرد گستردهتر باشد که یک تغذیه خوبی را ایجاد کرده و سلامت عمومی را بهبود بخشد. در سودان به خانوادههایی که غذا داده میشود همچنین حمایت برای کشاورزی، دام، شیلات موردحمایت قرار میگیرند. هدف اصلی کمکهای غذایی باید تأمین نیازهای اصلی غذایی خانوادهها باشد. در بسیاری از موقعیتها، سازمانها مسئله تغذیه کودکان را بهطور جداگانه از کل خانواده بررسی کردهاند و برنامههای تغذیه خاص برای کودکان را بدون درنظر گرفتن سایر روشهای مؤثرتر برای بهبود وضعیت تغذیه کودکان ایجاد کردهاند مانند بهبود کلی امنیت غذایی خانوادهها و مراقبتهای عمومی.۱۴۰ در هر موردی نظرسنجیهایWHO حاکی از این است که کمتر از ۵۰% مادران، کودکان مبتلا به سوءتغذیه را به مراکز میآورند. بعضی خانوادهها در مورد استفاده از این مراکز احساس شرم میکنند. مادران احتمالاً زنان، امکانات عمومی و منابعآب ندارند. آنها می توانند بهطور واقعی شیوع بیماری را افزایش دهند.
برنامه غذایی جهان(WFP) قصد دارد به زنان کنترل بیشتری روی کمک غذایی بدهد و آنها را برای شرکت در طراحی، اجرا و کنترل سیستمهای توزیع غذایی تشویق کند. ۱۴۱در سودان که در حدود ۳میلیون نفر کمک غذایی دریافت میکنند، WFP و شرکای NGO تلاش میکنند تا اطمینان دهند که زنان نقش مهمتری در تخصیص و توزیع غذا دارند. زنان انتخاب میشوند – تا در کمیتهامداد که تصمیم میگیرد در سطح جامعه چطور و به چه کسانی غذا توزیع شود – شرکت کنند. برای بسیاری از زنان این اولین فرصت است که در تصمیمگیری مشارکت کنند.۱۴۲ برنامه دیگری در اردوگاههای آوارگان سودان به زنان در مورد بهداشت و سلامت خانواده و استفاده مفید از جیره آموزش میدهد و آنها را برای مشارکتدادن دیگران تشویق میکند.
WFP اعلام کرده است که زنان کمتر در مشکلات سیاسی محلی که میتواند توزیع کمکها را تحتتأثیر قرار دهد، درگیر میشوند و بیشتر به نیازهای فوری خانوادهها اهمیت میدهند. در مقابل آن، مردان تمایل به کنترل ساختارهای اداری جامعه دارند، با وجود این کمکهای داده شده به مردان احتمالاً به زنان و کودکان نمیرسد. چیز بدتر اینکه، مردان احتمالاً منابعغذایی را برای سلاح تجارت میکنند. چنین تلاشهایی میتواند به هرحال موجب مقاومت مردان شود. در افغانستان، WFP از ۳۵۰ نانوای زن حمایت کرد که نان برای تقریباً ۷۰۰۰ خانواده با سرپرست بیوه زنان جنگ فراهم میکردند این پروژه در ژوئن سال ۲۰۰۰ توسط مقامات طالبان بسته شد که به کار کردن زنان بیرون از خانه اعتراض میکردند.۱۴۳
حتی وقتی جنگ تمام میشود برای بازگشت به رژیمهای غذایی طبیعی زمان زیادی احتیاج میباشد. برای مثال، در موزامبیک، تعدادی از زوجهای جوان بعد از برگشتن از اردوی پناهندگی نمی دانستند چطور غذاها را آماده کنند به جز ذرت، لوبیا و روغن که برای آنها به عنوان جیره توزیع شده بود.۱۴۴ آنها با غذاهای سنتی یا شیوههای تغذیه آشنا نبودند و نمیدانستند وقتی غذاهای مکمل را برای تغذیه با شیرمادر نوزادانشان معرفی میکنند کدام غذای مرسوم را استفاده کنند و در شرایطی که والدین یا پدربزرگ و مادربزرگ ها از بین رفته بودند کسی نبود که به آنها آموزش دهد.
۳٫۲٫ مقابله با تأثیرات جنگ در کودکان و نوجوانان
تأثیرات جنگ روی زندگی کودکان منفی بوده و در کنار اینکه سبب کشته و زخمی شدن و قطع اعضای بدن کودکان شده، همچنین کودکان را از دسترسی به حقوق اساسیشان، از جمله آموزش و پرورش و مراقبتهای کافی بهداشتی محروم کرده و موجب فقر و آسیبپذیری بیشتر در میان کودکان شده است.
اهمیت آسیبدیدگی کودکان بهحدی است که عدمتوجه به این مسائل میتواند باعث سلب حضانت والدین شود. بنابراین کودک بیشتر از این منظر در حقوق بشردوستانه موردتوجه است که نه تنها نباید نسبت به او تعرضی صورت گیرد بلکه باید حمایت ویژهای از او صورت گیرد
در کنار آسیبدیدگی طبیعی و ناشی از سن، به ویژه در دوران رشد روانی قبل از ۱۵سالگی، بعضی از شرایط این آسیبدیدگی را مضاعف میکند مانند جنگ، طوفان، زلزله و بسیاری از موارد طبیعی و غیرطبیعی که این آسیبپذیری را از بالقوه بودن به بالفعل تبدیل میکند و بههمین دلیل اکثر کشورهای دنیا در این موارد قوانین حمایتی را برای کودکان پیشبینی کردهاند. از اینرو بررسی راههای مقابله با این تأثیرات از اهمیت زیادی برخوردار است.
۱٫۳٫۲٫کودکان
همه کودکان تحتتأثیر جنگ قرار میگیرند اما نه به یک روش مشابه یا به اندازه یکسان. توانایی یک بچه برای مقابله و بیتردید انطباق با شرایط نامطلوب بستگی به مجموعهای از عوامل دارد مانند سن، مرحله رشد، جنسیت، شخصیت، سوابق فرهنگی، تجربه، انعطاف پذیری، دسترسی به حمایت اجتماعی و نوع و تعداد وقایع خشونتآمیز در زندگی کودکان. روشی که کودکان با تأثیرات درگیری مقابله میکنند احتمالاً توسط سیستم غالب باور فرهنگی تحتتأثیر قرار میگیرد.
روشی که کودکان اضطراب و افسردگی را نشان میدهند احتمالاً درطول دوره رشدشان تغییر میکند. توانایی دانش آموزان کوچکتر برای تمرکز و یادگیری احتمالاً به طور نامطلوبی تحت تأثیر قرار میگیرد مخصوصاً وقتی با سوءتغذیه و محیطهای نامساعد یادگیری ترکیب میشود کودکان کوچک احتمالاً بیش ازحد به مراقبان وابسته هستند درحالیکه نوجوانان احتمالاً رفتار ضداجتماعی، گرایش به خودکشی یا اختلالات غذاخوردن را نشان میدهند.
قرار گرفتن درمعرض جنگ همچنین به درونیسازی فرهنگ خشونت یک بچه کمک میکند. کودکان مراقبان بزرگسال را سرمشق خود قرار میدهند بنابراین وقتی آنها شاهد موقعیتهایی هستند که در آن اضطراب و آسیب پذیری والدینشان نشان داده میشود آنها مستعد نگرانی و تشویش بیشتری هستند. کودکان همچنین میتوانند مشکل درک نامنظم با نگرش استبدادی یا بیش ازحد حمایتی نسبت به بزرگسالان داشتهباشند.
فقدان یک رابطهی نزدیک در بین مهمترین عوامل، در پیشرفت زخمهای عاطفی مادامالعمر میباشد. کودکانی که موردحمله یا سوءاستفاده توسط همسایهها یا دوستانشان قرار میگیرند همانطور که در روآندا و یوگسلاوی سابق اتفاق افتاد، توانایی اعتماد و برخورد با دیگران را از دست میدهند.۱۴۵ یک پسر بوسنی درگیری زمان جنگ را به دوستی که بیشتر دوران کودکیاش را با او سپری کرده توضیح میدهد. پسر به خاطر میآورد که «من او را دیدم و امیدوار بودم که او زندگی من را نجات دهد، اما او آماده کشتن من بود».۱۴۶
تعمیم در مورد وقوع بلندمدت یا دائمی آسیب روحی کودکان در موقعیتهای درگیری آسان میباشد. اما مهم است که از این حقیقت غافل نشویم که بسیاری از کودکان، انعطاف پذیری قابل توجهی را در مواجهه با سختی از خود نشان میدهند.۱۴۷ انعطافپذیری به توانایی برای غلبه و مقابله با سختی اشاره دارد. وابستگی به ویژگیهای فردی و عوامل محیطی یک مفهوم سیال میباشد و برنامههای حمایت روانی باید براساس این تواناییهای ذاتی ایجاد شود.
وقتی کودکان خانوادههای پشتیبان دارند و در جوامعشان احساس امنیت میکنند آنها توانایی بیشتری برای غلبه بر تأثیرات منفی مخاصمات مسلحانه دارند.۱۴۸
۲٫۳٫۲٫ نوجوانان
نوجوانان اغلب در برنامههای حمایت روانی نادیده گرفته میشوند. درحالیکه بلوغ آنها آگاهی بیشتری را به آنها میدهد و مهارتهای استدلالی را در یک زمان از زندگی تحتتأثیر قرار میدهد. وقتی که آنها به شدت روی ایجاد هویت تمرکز میکنند. ۱۴۹در پی جنگ بسیاری از نوجوانان مشکل تصور آیندهای را دارند که برای آنها جایگاه مهمی را نگه میدارد. آنها با از دست دادن نمونهها و سایر منابع مثبت دچار افسردگی شدید و در بدترین شرایط دست به خودکشی میزنند.
درطول جنگ، نوجوانان اغلب احساس میکنند که زیربار مسئولیت مهمی هستند که آنها آمادگی آن را ندارند. کسانی که سرپرست خانواده میشوند- که اکثریت دخترها هستند- باید با سختیهای بزرگسالان در حمایت از خواهر و برادرهای کوچکتر مقابله کنند. سلامت روانی دخترها می تواند با فقدان دسترسی به آموزش و خدمات بهداشتی مناسب توسط تبعیض جنسی و خشونت و سوءاستفاده جنسی به شدت آسیب ببینند. ممنوعات جنسی برگشت به جامعه را برای دخترانی که از نظر جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفتند را به طورخاص سخت میکند. دختران نوجوان همراه با کودکان با موانع بزرگتری روبرو میشوند و کودکان آنها اغلب بدنام میشوند و تأثیرات سوءاستفاده را به نسلهای بعدی انتقال میدهند. خطر بزرگ تجاوز و خشونت جنسی علیه پسرها و هم دخترها به عنوان یک اولویت در برنامههای امدادی باید موردتوجه قرار گیرد. اقدامات خاصی باید برای تضمین کیفیت دسترسی به همه خدمات انجام شود که به شرح زیر است:
اصول راهنما
اصولی برای کمک به کودکان جنگزده به طور فزایندهای در طراحی و کاربرد برنامههای روانی توسط آژانسهای UN و NGOs و سایرین مورداستفاده قرار میگیرد.
حقوق بشر: همه برنامههای مربوط به کودکان در موقعیتهای اضطراری باید برای حمایت از حقوق کودکان و هماهنگ با کنوانسیون حقوق کودکان(CRC) طراحی و اجرا شود.
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1401-04-05] [ 10:38:00 ب.ظ ]
|