خداوند بر اساس این آیه به مؤمنان صالح وعده داده که آن­ها را خلیفه روی زمین خواهدکرد و حکومت تمام جهان را در اختیار آن­ها خواهدنهاد. دین اسلام را به طور ریشه­دار و اساسی بر روی زمین پیاده­خواهد­کرد. همۀ اسباب خوف و ناامنی برای مؤمنان و صالحان از بین خواهدرفت، امنیت و آسایش کامل برای آن­ها محقق خواهدشد و از همه مهم‌تر در سراسر زمین تنها خداوند مورد پرستش واقع می­ شود و هرگونه شرکی به کلی از صفحه روزگار محو خواهدشد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

شهید مطهری دربارۀ جملۀ آخر این آیه می­فرماید: «جملۀ آخر این آیه که ناظر به این است که آن­گاه که حکومت حق و خلافت الهی برقرار می­ شود، اهل ایمان از قید اطاعت هر جباری آزاد می­شوند… از این آیه معلوم می­ شود که از نظر قرآن هر اطاعت امری، عبادت است. اگر برای خدا باشد طاعت خداست و اگر برای غیر خدا باشد شرک به خداست. این جملۀ عجیب است که فرمانبرداری­های اجباری که از نظر اخلاقی به هیچ وجه عبادت شمرده­نمی­ شود از نظر اجتماعی عبادت شمرده­می­ شود.»[۲۲۲]
در نویدهای قرآن کریم، چند رکن اساسی برای جامعۀ موعود (جامعۀ آرمانی) بیان شده­است:
۱ـ حکومت بزرگ و کامل جهانی بر اساس خداپرستی، به رهبری موعود قرآنی، شکل گرفته و ادارۀ آن به دست مردم صالح و باایمان خواهدبود.
۲ـ برنامۀ جامع و فراگیر دینی و حاکمیت مطلق الهی در سرتاسر جهان، بدون کم و کاست، محقق و همۀ احکام اسلام اجرا خواهدشد.
۳ـ ناامنی، تشویش، سختی‌ها و هراس مردم ازبین رفته و آرامش و امنیت کامل در سراسر گیتی برقرار خواهدگردید.
۴ـ همگان خدای یکتا را پرستش خواهندکرد و هرگونه شرک و بت­پرستی ریشه­کن خواهدشد.[۲۲۳]
خلاصه آن­که، امید به آینده روشن جهان و جامعۀ آرمانى مهدوى، می ­تواند تاثیر به­سزایی در شکل­ گیری آرمان­های متعالی در واقعیات داشته و انقلاب و تحول بزرگی در جوامع جهانی را به ­وجود آورد.
۳.۴. آرمان­گرایی در نهج­البلاغه
برای امام همواره در طول حیاتشان، حفظ آرمان­ها از اهمیت ویژه­ای برخوردار بوده ­است. ایشان هیچ­گاه به خاطر منافع شخصی و یا قبیله­ای حاضر به فدای آرمان­های الهی نشدند و در این راه تا آخرین لحظه عمر مقاومت نمودند. بدین جهت است که امام در روزهای نخستین خلافت، علت پذیرش حکومت را نیل به اهداف و آرمان­های الهی بیان می­نمایند:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ»[۲۲۴]
بار خدایا، تو نیک می­دانی که آن­چه از ما سرزده برای رقابت در قدرت یا به­دست آوردن چیزی از ثروت بی­ارزش دنیا نبوده­است، بلکه برای آن بوده که نشانه­ های دینت را به جای خودش باز­گردانیم و سر و سامان را در شهرهایت آشکار کنیم، تا بندگان ستمدیده­ات ایمنی یابند و حدود تعطیل­شده­ات به اجرا درآیند.
امام علی × برای کسب قدرت و یا ثروت حکومت را نپذیرفتند؛ بلکه ایشان علت پذیرش آن را یک تکلیف الهی و دست­یابی به آرمان­های اسلامی برمی­شمارند. آرمان­هایی که در این خطبه به آن­ها اشاره شده، عبارت­اند از:
۱ـ احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى و فراهم نمودن زمینه­هاى دین­دارى؛
۲ـ برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح و پاکى و صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛
۳ـ حمایت از بندگان مظلوم و محروم، که رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و کاهیده­­شده­است؛
۴ـ اقامۀ حدود الهى که بر اثر توطئه و لجام­گسیختگى حکام ستم­پیشه و بى­اعتقاد به تعطیلی کشیده­شده­است.
در پایان مطلب می­توان چنین اذعان داشت با حاکمیت مردان الهی است که در جامعه، شرایط رشد و تعالی مادی و معنوی برای انسان­های صالح فراهم می­ شود و نشانه­ های آسایش و آرامش در رفتارهای فردی و اجتماعی افراد جامعه آشکارمی­گردد.
Bottom of Form
۴.۴. عوامل دستیابی به آرمان­ها در نهج­البلاغه
۴.۱.۴. اقامه و احیای حق و دفع باطل
اقامه و احیاى حق و دفع باطل، از بزرگ­ترین آرمان­هاى حکومت امام على × است و بارها مبنا و دلیل پذیرش حکومت را اقامۀ حق از باطل و مبارزه با آن اعلام نموده ­است.
هنگامی­که امام علی × براى جنگ با مردم بصره آماده می­شدند خطبه­ای را ایراد فرموند. ابن­عباس در زمینۀ صدور این خطبۀ۳۲ فرموده­است. در محلى به نام “ذى­قار” بر آن حضرت وارد شدم در حالى که کفشش را وصله مى‏زد. از من پرسید: «ارزش این کفش چقدر است.» عرض کردم: «هیچ.» فرمود: «به خدا سوگند ارزش این کفش براى من از خلافت و فرماندهى بر شما بیشتر است مگر این که در سایه خلافت حقى را به صاحب حق برسانم و یا باطلى را از میان بردارم.»
بدین ترتیب امام ×، اقامۀ حق و دفع باطل را اساسى­ترین وظیفۀ خویش مى­شناسد و حکومت را براى تحقق حق به­دست گرفته­است. در سایۀ این وظیفه است که وظایف اصلى دیگر سامان مى­یابد و زمینه­هاى سیر به سوى اهداف متعالى و رسیدن به آرمان­ها فراهم مى­شود و امنیت لازم به دست مى­آید و دین­دارى، معنایى حقیقى مى­یابد.
از دیدگاه امام علی × نظر اکثریت همواره موافق و مقارن با حق و حقیقت نیست. ایشان پایۀ حکومت خود را بر پیروى از حق و اقامۀ آن نهاده­بود و خود، محور و مفسر حق بود. از این رو، هرگاه اکثر جامعه، از حق پیروى مى­کردند، پیشرو آنان بود، ولى اگر از حق سرباز مى­زدند، او هم­چنان با حق بود و از جدایى اکثریت باطل، بیم نداشت.[۲۲۵]
برپایی حق و مبارزه با باطل از مهم­ترین عوامل به­دست­آوردن بزرگ­ترین آرمان الهی است که همان برقراری حکومت حق الهی است.
۴.۲.۴.اصلاح نفس
همۀ انسان­ها در زندگی به دنبال کمال مطلوب و آرمان­های خود هستند. برخی راه را بیراهه رفته؛ اما برخی دیگر به دنبال آرمان حقیقی هستند. یکی از اساسی­ترین مسئله در این مسیر ابتدا خودشناسی است. از آن­جایی که خودشناسی، مقدمه‌ای برای خودسازی و اصلاح نفس است؛ برای دستیابی به آرمان­ها باید سختی­ها و دشواری­های زیادی را تحمل­کرد تا به هدف مطلوب رسید. به همین جهت است که می­توان­گفت اصلاح نفس یکی از عوامل اساسی دستیابی به آرمان­هاست و جزء ضروریات می­باشد. لذا امام علی × می‌گوید:
«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَى فِی قَلْبِهِ. »[۲۲۶]
ای بندگان خدا، از گرامی­ترین بندگان در نزد خداوند کسی است که خدا اورا بر مهار نفس یاری داده باشد،از این روجامه زیرین اندوه وپوشش رویین ترس در بردارد، به همین دلیل چراغ هدایت در دلش فروزان است.
امام علی × چهل صفت را در این خطبه برای پرهیز کاران بیان فرموده‏اند. که محبّت خداوند تعالى، به لحاظ کمالات نفسانی ای است که از جهت نزدیکى انسان به خداوند حاصل مى‏شود، بدین توضیح که انسان استعداد دریافت فیض وجود خداوند را پیدا کند، بنابر این هر کس استعداد بیشترى داشته باشد، در کسب فیض استحقاق بیشترى خواهد داشت و محبّت خداوند هم نسبت به چنان شخصى فزون‏تر خواهد بود.
اوّلین صفت از اوصاف پرهیزگاران، این است که خداوند شخص را در مبارزه بر علیه نفسش یارى کند یعنى پروردگار عالم به انسان نیرویى عنایت فرماید که عقلش بتواند نفس امّاره‏اش را مغلوب کند.
دوّم: حزن و اندوه را به لحاظ گناهانى که مرتکب شده است شعار خود قرار دهد. یعنى نگران آن معصیت­هایى باشد که نسبت به فرامین خداوند انجام داده است «توجّه داشتن به گناهکارى» از نشانه‏هاى یارى خداوند و آمادگى لازم براى رسیدن به کمال برتر است.
سوّم: ترس و خوف از خداوند را هم­چون لباس بر تن داشته باشد. لفظ «جلباب» که به معنى پوستینى و یا لحاف است، براى ترس و خوف از کیفر خداوند استعاره به کار رفته است. وجه شباهت این است که هر دو بدن را کاملا مى‏پوشانند. خدا ترس بودن هم از جمله کمک و اعانت­هاى خداوندى، در رسیدن به سعادت مى‏باشد.
چهارم: درخشش چراغ هدایت در قلب پرهیزگار است. این جمله به روشن شدن نور معرفت الهى در آیینه ضمیر اشاره دارد، که البتّه نتیجه پیدا کردن استعداد از جهت اندوه و ترس خداوندى است .لفظ «مصباح» را براى نور معرفت استعاره آمده است، بدین جهت که روشنى چراغ و شناخت و معرفت، موجب هدایت و ارشاد مى‏شوند و در این فایده مشترک هستند. در این عبارت لفظ محسوس «چراغ» از امر معقول، یعنى معرفت استعاره آمده است.[۲۲۷]
امام علی × در این خطبه اوصافی راکه برای پرهیزکاران بیان فرموده­اند که آن­ها را در راه رسیدن به کمالات یاری می­نماید.­ مبارزه با نفس اماره مهم­ترین عامل و اولین گام در این مسیر می­باشد، در این راه نیاز به مراقبت مستمر وتوجه به انجام دستورات الهی نیز باید در صدر برنامه های یک مومن باشد.درصورت ارتکاب گناه دچار حزن و اندوه می­شودو نسبت به رحمت وغضب الهی همیشه باید در حالت خوف ورجا باشد.تا نور معرفت الهی که بالاترین آرمان­هاست در قلبش بتابد.
۴.۳.۴.آزاد اندیشی
یکی ازعوامل دستیابی به آرمان­های الهی در نهج­البلاغه,­ آزاداندیشی و احترام به استقلال رای و عقیده انسان­ها است. امام در طول زندگی پر برکت شان بارها به طور عملی این درس آزادی در اندیشه و انتخاب را به ما آموزش داده اند. برای نمونه: هنگامى­که حضرت امیر × به جنگ جمل مى رفت، چون به نزدیکى بصره رسید، بصرى­ها «کلیب جرمى» را نزد آن حضرت فرستادند تا معلوم کند که آیا آن حضرت بر حق یا اهل جمل؟حضرت در پاسخ سوالات آن عرب بصری فرمودند:
«أَرَأَیْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِینَ وَرَاءَکَ بَعَثُوکَ رَائِداً تَبْتَغِی لَهُمْ مَسَاقِطَ الْغَیْثِ»[۲۲۸]
بگو بدانم چنانچه گروهی که در پی توهستند تورا به عنوان جستجوگری فرستادند تا جای سبز وخرم وخوش آب وهوایی برایشان بیابی.
«فَرَجَعْتَ إِلَیْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ الْکَلَإِ وَ الْمَاءِ فَخَالَفُوا إِلَى الْمَعَاطِشِ وَ الْمَجَادِبِ مَا کُنْتَ صَانِعاً»[۲۲۹]
وتو به سوی آنان بازگردی واز وجود سبزه زار وآّب آگاهشان سازی، ولی آنان از درمخالفت رو به زمین های خشک وبی آب وگیاه روند،تو چه خواهی کرد؟
«قَالَ کُنْتُ تَارِکَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى الْکَلَإِ وَ الْمَاءِ فَقَالَ ع فَامْدُدْ إِذاً یَدَکَ»[۲۳۰]
گفت: آنان راترک می­گویم و با آنان مخالفت ورزیده، به سوی سبزه و آب روانه می­شوم. امام × فرمود: پس دست دراز کن.
«فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَاللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِیَامِ الْحُجَّهِ عَلَیَّ فَبَایَعْتُهُ ع»[۲۳۱]
وی گفت: به خدا سوگند با این اتمام حجت برمن دیگر نتوانستم از بیعت خودداری کنم، و با آن حضرت بیعت نمودم.
امام × با احترام به اندیشه واستقلال رای به مباحثه پرداخته، تا خود فرد(کلیب جرمى) به نتیجه برسد.
از این رو امیرمؤمنان ×، (پس از اتمام حجت) به او فرمود: بنابراین دستت را دراز کن، و چون هنگامى که عقل سالم این تمثیل روشن را مى‏شنود نمى‏تواند خوددارى کند و آن را نپذیرد و در برابر آن تسلیم نگردد، لذا این مرد سوگند مى‏خورد که در برابر اقامه به این دلیل نتوانست سرباززند، و با آن حضرت بیعت کرد.[۲۳۲]
بدین ترتیب می­توان گفت آزاد اندیشی یکی دیگر از عوامل دستیابی آرمان­های الهی است. وبهترین عامل و پشتوانه حفاظت از آن­ها می­باشد.
۴.۴.۴.قاطعیت در مبارزات حق طلبانه
یکی از عواملی که ما را محکم و استوار در راه نیل به آرمان­های بلند الهی نگه می­دارد. ایمان راسخ و قاطعیت در راه رسیدن به هدف است. امام علی × درباره این امر می­فرمایند:
«فَلَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صل الله علیه و آله وَ إِنَّ الْقَتْلَ لَیَدُورُ عَلَى الْآباءِ وَ الْأَبْنَاءِ وَ الْإِخْوَانِ وَ الْقَرَابَاتِ فَمَا نَزْدَادُ عَلَى کُلِّ مُصِیبَهٍ وَ شِدَّهٍ إِلَّا إِیمَاناً وَ مُضِیّاً عَلَى الْحَقِّ وَ تَسْلِیماً لِلْأَمْرِ وَ صَبْراً عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ»[۲۳۳]
همانا ما با پیامبر | بودیم و جنگ و کشتار پیرامون پدران و فرزندان و برادران و خویشان ـ کافر و مشرک ـ دور می­زد و در هر مصیبت و سختی جز بر ایمان و حرکت در راه حق و تسلیم فرمان و صبر برسوزش زخم­هایمان نمی­افزود.
مراد حضرت از این فرموده است که: «و لقد کنّا مع رسول اللّه |… تا مضص الجراح،» اندک اندک آشنا کردن آن­ها به چگونگى احوال خود و یاران پیامبر اکرم |است، و این که آن­ها در رکاب رسول خدا | چگونه‏ جهاد کرده‏اند، تا با شرح حالات آن­ها، شاید به گذشتگان تأسّى جویند و از آن­ها پیروى کنند.
امّا مقصود از این عبارت «و لکنّا إنّما أصبحنا نقاتل إخواننا فی الإسلام… »تا آخر. این هشدار و پاسخى است به کسانى که ممکن است بگویند برادران مسلمان پیشین ما که آن­گونه جهاد و ایثار کرده‏اند، براى این بوده که در حقّانیّت دین خود و گمراهى کافران و کسانى که با آنان در جنگ بودند، شکّ و تردید نداشتند، امّا جز این نیست که ما با خودمان مى‏جنگیم، و چگونه ممکن است کشتن گروهى مسلمان که تسلیم ما شده و ما را به داورى کتاب خدا فرا خوانده‏اند، روا باشد، و پاسخ امام علی × به این معناست که ما از آغاز کار اسلام تا حالا براى پیش برد دعوت دین و فداکارى در راه تحکیم قواعد و برپایى قوانین آن نبرد مى‏کنیم، پیکار ما در آغاز براى تحقّق وجود اسلام در میان مردم بوده و نبرد کنونى ما براى حفظ ماهیّت و چگونگى و بقاى آن است، زیرا چنان که آشکار است فساد و انحراف، و شبهه و تأویل در آن راه یافته است. اگر احساس کنیم وسیله صحیحى فراهم شده که به واسطه آن خداوند پراکندگى ما را بر طرف مى‏کند و به سبب آن مى‏توانیم بر اساس پیوندهایى که از نظر اسلام و دین باقى مانده به هم نزدیک شویم، از آن استقبال مى‏کنیم، و ما مى‏جنگیم شاید آن را به دست آوریم. شاید منظور آن بزرگوار از ذکر این که اگر وسیله‏اى فراهم شود… این بوده است: که کسانى که سر به نافرمانى برداشته و با او به جنگ پرداخته‏اند از در اطاعت در آیند و به او بپیوندند.[۲۳۴]
استواری دربرابر مشکلات و سختی­ها زمانی است که انسان به برحق بودن راهش ایمان کامل داشته­باشد. در این صورت است که انسان مومن، قاطعانه از مواضع برحق خود دفاع نموده و در این راه حتًی حاضر است جان خود را فدا نماید.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...