لرستان از هزاره ی دوم پیش از میلاد در پرورش اسب و به کارگیری آن جایگاه ممتازی داشته است و هزاره اول پیش از میلاد پر کارترین دوران فلز کاری در لرستان بوده است. انواع مصنوعات فلزی مرتبط با اسب از جمله دهنه، زین، افسار، لگام و حلقه لگام که افسار از میان آن می گذشته و به بدنه ارابه ها وصل می شده است و…. ، بسیاری از مفرغینه های لرستان با نقش حیوانات مزین و یا به شکل حیوانات از جمله اسب ساخته شده اند .
از هزاره ی اول پ.م ریتون سفالینی به شکل اسب از ناحیه شوش بدست آمده است. بر این ظرف سفالین نخودی رنگ نیز نقوشی از پرندگان، گرازهای در حال دویدن، پرندگان و گیاهان ترسیم شد است.
یکی از نقوش پر کار و مجلل «اسب» بر پیرامون جامی از طلا، مکشوفه از حفریات «مارلیک» در دو ردیف تکرار شده است .( عرب گلپایگانی،۱۳۷۶: ۶۲۴ )
قطعه ای عاج از غرب ایران منطقه زیویه به دست آمده است که متعلق به دوره ی هشتم پ.م بوده و بر روی آن صحنه شکار گاو وحشی از روی ارابه دیده می شود.
در سراسر دوره هخامنشی اهمیت خاص حیوان اسب وجود داشته است این امر در بررسی کتیبه ی بر جا مانده از پادشاهان این سلسله آشکار می گردد.از این دوران ظرف – ریتون نقره ای به شکل اسب ساخته شده که از ورق طلا نیز یافت شده است.
همراهی اسب و سوار ترکیب بندی نقوش صخرهای با تصاویر اسب ها و سواران در دوران پارتها دیده شده است و خصوصاً در حجاری های دوران ساسانی بر این مضمون بسیار تاکید شده است.
از این موارد می توان به صحنه ی ایوان طاق بستان –ردیف پایین – اشاره کرد که برخی آن را «خسرو پرویز » سوار بر «شبدیز» دانسته اند و در قسمت بررسی دوره ساسانی ذکر آن آمده است. به تعدادی از نقش برجسته های ساسانی با نقش مایه اعطای قدرت شاه و ایزد اعطا کننده قدرت سوار بر اسب ترسیم شده اند و همچنین بر صحنه شکار شاهی در دیواره جانبی طاق بستان می توان شاه را سوار بر اسب مشاهده نمود. نمود دیگر شکار شاهی را بر تعدادی از معروف ترین کارهای فلز کاری ساسانی می بینیم.
۶-۳-۴ شتر
«در متون اوستایی به ویژه تبت ها، چندین بار از شتر نام برده شده است. این حیوان در اوستا «اوشتره» (Ustra) یعنی شتر نر نامیده شده است.» (عبدالهی ، ۱۳۸۱: ۴۸۹)
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی شتر آمده است:حیوانی است اهلی که در ممالک گرم کم آب بهترین حیوان حمل و نقل است.
«در بندهیش آمده که شتر دو سر ده (گونه) است: کوهی و چرا ارزنده. زیرا یکی را به کوه شاید داشتن و یکی را به دشت باشد که یک کوهانه و دو کوهانه گویند. در میان چرا ارزندگان شتر مهمترین است.» (قلی زاده، ۱۳۸۷ : ۲۸۸)
نکته بارز دیگر درباره شتر در اساطیر ایرانی این است که : چهارمین کالبد ایزد بهرام، شتر سرمست است که پا بر زمین می کوبد. (آموزگار، ۱۳۸۳: ۷۴) در عجایب المخلوقات آمده است: «شتر حیوانی است مبارک، پر منافع، اندک خوراک، قانع، متواضع، و با قوت.» (طوسی، ۱۳۸۵: ۵۴۹) «شوالیه» نیز همین توضیحات را درباره ی شتر آورده است.
به طور کلی باید گفت که شتر در قاره ی آسیا اهمیت زیادی دارد زیرا با وجود بیابان های بسیار طولانی، شتر بهترین مرکب در این بیابان ها است. از طرفی گوشت و پوست و شیر این حیوان نیز استفاده می شود. شتر به خصوص در میان اعراب حیوانی مفید و سودمند محسوب می شود.
۶-۳-۵ گاو نر
گاو نر با آب، باران، آسمان و صاعقه و… که همه نمادهای باروری و زندگی بخشی هستند مرتبط است. بر اساس برخی نظریه ها ورزا نماد قوای جنسی است، نمادی از تسلط بر قوای جنسی و داشتن قدرت باطنی است. قابل توجه است که در آثار عرفای ایران نیز تسلط بر گاو، نشانگر مهر نفس اماره است.(آموزگار، ۱۳۸۳: ۷۰ ) در ایران نیز گاو مظهر حیات جانوری و نماد برکت بخشی بر زمین است. در سر ستون های تخت جمشید که خود نماد برکت هستند، نقش سرگاو مشاهده می شود.
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی گاو نر آمده است: حیوانی است که جهت کار کشت از مادر جدا کنند او را.
گاو همچنین نماد ماه است و در آثار باستانی شاخ های او شبیه هلال ماه تصویر شده است، «این شبیه انگاری بسیار قدیمی بود [علاوه بر ایران] در مصر، هند و بابل نیز گواهی شده است؛ با این همه ورزا به میترا، خدای خورشیدی اختصاص دارد که نماد خدای مرگ و زندگی دوباره است، اما همچنان وجه قمری مرگ را نگاه می دارد ».(شوالیه، ۱۳۸۵: ۶۸۲)
کشاورزان و روستاییان گاو را برای برکت بخشی به محصول، مزرعه و زندگی خود قربانی می کردند و معتقد بودند که اگر آیین قربانی انجام نشود برکت از مزرعه آنها می رود بنابر این گاو نماد قربانی و قدرت باروری است که ارزش او با قربانی شدنش بیشتر می شد. «آزادگی او نشانه باروری است و خویشتنداری و عفت، که بدون آن باروری با همین نظم و در همین سطح امکان وجود ندارد، باعث اعتلای حیات اوست و همین امر موجب باروری اش از نوع دیگر است، باروری از نوع معنوی آن.» (همان،۶۹۰)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶-۳-۶ سگ
سگ نگهبان مراقب، نماد وفاداری و همراه پیام آور خدایان بیشمار در هنر بسیاری از تمدنها است. یک جفت سگ به صورت شیر، نگهبان مدخل معابر در آیینهای گوناگون (هال،۵۲و۵۳)
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی سگ آمده است: حیوانی گوشتخوار از پستانداران گوشتخوار که اغلب اهلی می شود و دارای انواع بسیار است. شامه ی آن بسیار قوی است.
اولین کاربرد اسطوره ای سگ در سراسر جهان که گواهی شده است، وظیفه راهنمایی ارواح است، یعنی سگ بلد انسان در شب مرگ است، پس از اینکه همراه انسان در روز زندگی او بوده است. (شوالیه،گربران، ۱۳۸۲: ۳۲۸و ۶۰۲)
مطابق منابع پارسی : سگ سفید با چشمان زرد یا سگ سفید با چهار چشم تفسیر ناپذیر است. احتمالاً چون کنار بستر مرگ قرار می گیرد هادی ارواح به جهان مردگان است. و مراسم تدفین را همراهی می کنند.(کوپر،۱۳۷۹: ۲۰۴)
مطابق آیین میترا : از آنجایی که هادی ارواح به جهان مردگان است، هنگام ذبح گاو نر در کنار مار و عقرب تصویر می شود.(همان،۲۰۴و ۲۰۵) . این مورد- کشتن گاو – غالبا به معنی آفرینش تعبیر شده است. نیروهای خیر (که به صورت سگ) مجسم شده اندو نیروهای شر (که به صورت مار و کژدم ) مجسم گشته اند بر سر به دست آوردن زندگی محقق می گردد).(هیلنز، ۱۲۶)
در ایران باستان اهمیت سگ تا آنجاست که در وندیدا درباره حقوق سگ و برابری آن با حقوق انسان سخن به میان آمده است: در وندیدا باب پنجم ، فرد گرد بیست و نه می گوید: «حقوق سگ با حقوق انسان برابر است»، و در بعضی موارد بیشتر به این دلیل که چون ایرانیان در آن زمان بیشتر پیشه زراعت و گله بانی داشتند بنابراین سگ بزرگترین حافظ منابع آنها بود، البته سگ های اهلی مورد اهمیت بوده و متأسفانه آداب و مراسمی که برای مرده انسان وجود داشته برای سگ نیز همانطور رعایت می شده است.(عرب گلپایگانی،۱۳۷۶: ۲۱۶)
با وجود اهمیت حیوان سگ درایران باستان، در آثار بدست آمده از آن دوران به با نقش این حیوان یا پیکره آن روبرو می شویم. در این مورد می توان به مواردی مانند «نقش سگ در نقوش مدیترانه ای در هنگام کشتن گاو » و «مجسمه سگ از دوران هخامنشی» اشاره کرد.
۶-۳-۷ خرگوش
خرگوش از حیواناتی است که در اغلب سرزمین ها ، دارای جنبه نمادین مشترکی است، خرگوش دارای دو جنبه متضاد است گاه نماد هوش و خرد وگاه نماد خواب و غفلت است.
در لغت نامه دهخدا ذیل واژه ی خرگوش آمده است: جانوریست معروف، حیوانی وحشی که گوش های دراز دارد.
در متون اوستا واژه ی خرگوش ذکر نشده است اما کلمه ی خرگوش در متون پهلوی به صورت (Xaragos) ثبت شده است و در کتاب بندهیش، خرگوش در دسته «فراخ رفتاران» ذکر شده است. (عبدالهی، ۱۳۸۱، ۳۳۳) در اساطیر و داستان های ایرانی خرگوش حضور چندان فعالی ندارد. در ادبیات فارسی، شاعران به ندرت در ادبیات خود به خرگوش اشاره کرده اند. در اشعار شاعران برای بیان مثل، و در تشبیه و استعاره از خرگوش نامی به میان نمی آید و به ویژگی های خرگوش – خواب و غفلت، ناتوانی ، دو جنسی بودن، شهوت و پذیرش خرگوش به عنوان نماد ماه در ایران است ؛ «بر اساس سفال های بدست آمده ، بز کوهی و گوزن و بعدها خرگوش از حیوانات متعلق به ماه هستند.» (صمدی، ۱۳۶۷: ۲۱) همچنین به روی مهر های ساسانی و نقش پارچه ها نیز خرگوش با گوش های شبیه هلال ماه دیده می شود.(همان، ۲۴) بنابراین خرگوش به عنوان یک حیوان قمری در ایران پذیرفته شده و سابقه داشته است.
چنان که بیان شد، نقش خرگوش و ماه بر روی پارچه های دوران ساسانی وجود داشته، اما جالب توجه است که نقش ماه «ماه با خرگوش، یکی از دوازده زینت، بر روی جامه های امپراطوری چین [نیز هست].» (شوالیه ، ۱۳۸۰: ۲۱۸)
«خرگوش، تمام اساطیر، باورها و افسانه ها ی محلی را پر کرده است. خرگوش ها حتی درتضاد هایشان شبیه به هم هستند. همان طوری که صورت های قمری شبیه به هم هستند. خرگوش و ماه به خدا بانوی پیر زمین – مادر وابسته اند و به نماد گرایی آب بارور کننده و زاینده، به گیاهان ، به تجدد دایمی زندگی با تمام اشکالش بستگی دارند.» (شوالیه، ۱۳۷۹، ج. ۲: ۸۴)
بنابراین خرگوش در بسیاری از اساطیر با ماه و به تبع آن با آب و حاصلخیزی در ارتباط است؛ همان گونه که آب و ماه مظهر تولد، حیات، رستاخیز و روشنی هستند . خرگوش نیز به عنوان قمری نماد تولد دوباره، رستاخیز، جوانی و نورانیت؛ به طور کلی همه حیواناتی که با ماه در ارتباطند و نماد و مظهر ماه هستند با آب، باروری و حیات نیز پیوند دارند. زیرا ماه را عامل زندگی و رویش و رشد و نمو جانوران و گیاهان می دانند.
خرگوش از حیواناتی است که ارتباط او با ماه جهانی است و «تداعی گر ایزد جانوران ماه و مادران زمین [که با آب و باروری مرتبطند] است.» (هال ۱۳۸۰: ۱۲۷) زیرا در بسیاری از ادیان، باروری و حیات را به صورت موجودی مادینه تصویر می کردند و اغلب بانویی را تصویر می کردند که با ماه به عنوان مظهر حیات و زندگی مرتبط بود. بنابراین برخی از حیواناتی ک با ماه ارتباط دارند با باروری نیز مرتبطند و اغلب تداعی گر زن در نقش مادر هستند. در اساطیر آفریقایی، اروپایی، اسکاندیناویایی، چینی، سرخپوستی، مسیحی و… خرگوش با ماه و آب و باروری مرتبط است . (کوپر، ۱۳۷۹: ۱۲۸-۱۲۷)
«در کامبوج عقیده دارند که جفت گیری و توالد و تناسل خرگوش موجب فرو ریزش باران حاصلخیز کننده است. در ضمن این باران از ماه می آید.» (شوالیه، ۱۳۸۵، ۸۷ ) در اساطیر مصر آمده است که اُزیریس (خدای برکت و حیات)، به صورت خرگوش در می آید ؛ قطعه قطعه و به آب انداخته می شود تا دوباره دوره به دوره زنده شود. (همان: ۸۶ )
خرگوش از حیوانات متعلق به ماه است و با حیات مجدد نیز مرتبط است زیرا رویش و نمود حیات گیاهان و جانوران از ماه است و ماه با حیات مجدد نیز مرتبط است (اُزیریس نیز خدای مرتبط با گیاه و حاصلخیزی بوده است)؛ حیات و رویش و در کنار آن مرگ، پیوسته وجود دارد و طبیعت هر ساله تجدید حیات می کند، بنابراین مرگ و حیات مجدد اُزیریس، و ارتباط او با خرگوش به عنوان حیوان متعلق به ماه، زنجیره نمادین معنا داری را ترسیم می کند. «تحوت» (thoth)، خدای ماه در مصر نیز نشان خرگوش دارد. در چین نیز علامت ماه الهه ای به نام «چانگ-او» (chang-o) خرگوش است. چینیان معتقدند که خرگوش ماده با نگاه کردن به ماه حامله می شود. ( هال ؛ ۱۳۸۰ : ۴۶)
در برخی اساطیر چین و ژاپن «آمده است که خرگوش سفید در ماه زندگی می کرد و یک اکسیر جاودانگی را در هاونی می کوبید.» (همان ، ۴۶)
گویی در این اسطوره به ارتباط ماه و گیاه یا نوشابه ی زندگی بخش توجه شده است.
۶-۳-۸ پرنده
پرنده نماد گسترده ی روح به ویژه در هنگامی که پس از مرگ به آسمان صعود می کند. بسیاری از اقوام باستانی، پرندگان بزرگتر را با خورشید – خدایان و آسمان همراه می دانستند، پرندگان نیز از ویژگیهای هوا هستند که آن را تجسم بخشیده اند. و یکی از «چهار عنصر»زمین و هوا، آتش و آب به شمار می روند. ( هال ،۱۳۸۰: ۳۹ )
در متون ایران باستان به جایگاه ویژه پرندگان به عنوان واسطه آسمان و انسان اشاره شده است و پرواز او از آسمان، گسترش بالهایش بر فراز آدمیان را نمادی از قدرت و رحمت برای انسانها دانسته اند در واقع رحمت خداوندی بر سر آدمیان می گستراند جنبه حمایتگری و نظارت بر آدمیان را در نقوش به دست آمده می توان دید.
پرنده مامن فرّ کیانی
پرنده یکی از مامن های فرّ کیانی بوده است : «جمشید فرّ کیانی داشت و به یاری آن بر دیوها پیروز شد و در شهر یاری او هیچ بدی نبود،… لیکن چون راستی و حق را رها کرد «فّر در کالبد مرغی از او جدا شد » و پادشاهی از او گرفته شده». ( مقدم، ۱۶)
برابر زامیاد یشت هنگامی که خورشید به گفتار نادرست و دروغ پرداخت فرّ به پیکر مرغی و ارغن از وی گسست، نخستین بار به مهر پیوست، مهر شکوه و بزرگی یافت و جم به پستی و درماندگی گرایید . دومین بار به فریدون آبتین پیوست و سومین بار این فرّ را گرشاسب دلیر برگرفت.(بختور تاش، ۱۳۸۴: ۹۳)
«فرّ کیانی و فرّ ایرانی در اوستا ؛ همواره به صورت مرغی به نام «ورغن»(Vareqana)نموده شده،ورغن یک نوع مرغ شکاری از جنس شاهین است.» ( صفی زاده ، ۱۳۸۲: ۸)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...