«بزرگان جهان معرفت و شهود، کشفی را اطمینان‌آور می‌دانند که به کشف معصوم منتهی شود. میزان ارزیابی همه کشف‌ها، کشف انسانِ کامل معصوم است چون انسانِ کاملِ معصوم با متن واقع ارتباط دارد و کشف او مَلَکی یا رحمانی است… .»[۱۰۰]
«نکته» باید توجّه داشت که کیفیت ارجاع شهود مشوب به کشف سره و معصوم، برای همگان آسان نیست»
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۲- حکمت متعالیه نیز یکی دیگر از میزان‌های تشخیص و تمییز کشف صحیح از کشف سقیم است.
یعنی گرچه سالک شاهد هنگام شهود احتمال خلاف نمی‌دهد، پس از تنزّل از منزلت شهود دل و هبوط به جایگاه فکر، احتمال می‌دهد شهودش نادرست باشد. در این حال، اگر بتواند به نشئه شهود برگردد و کشفِ نابِ معصوم۷ را معیار شهود خاصّ خویش قرار دهد آرامش یابد، نوسان و اضطراب فکری نخواهد داشت، وگرنه بهترین راه برای تشخیص سره از ناسره، استمداد از مبانی متقن حکمت متعالیه است… .»[۱۰۱]
۳- میزان بودن معرفت وحیانی – یعنی هر گونه کشف و شهودی که با وحی و معرفت حاصل از آن مخالفت داشته باشد و یا در تعارض باشد غیر واقعی و سقیم است.

د) راه وحی (معرفت و ادراک وحیانی)

راه دیگر شناخت حقایق و رسیدن به ادراک و معرفت آن هم از نوع نابِ آن، دریافت از راه وحی است که این راه فقط برای انبیاء الهی مفتوح بوده است. و عنایتی از جانب ربّ ذوالجلال به سوی بندگان خاصّ خودش بوده است. دستیابی به معرفت وحیانی برای بندگان عادی خداوند مقدور نمی‌باشد و راه وحی بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام۶ که ختم رُسُل الهی بوده است، منقطع شده است.
البته باید توجّه داشت که مقصود ما از وحی در اینجا به معنای خاصّ آن است نه از آن گونه وحی که بر حضرت مریم۳ یا مادر موسی۳ و یا وحی بر نمل که در آیات الهی آمده است.
وحی عبارتست از آگاه شدن پیامبران الهی: از واقعیّت، چه به طور مستقیم به وسیله شعور و گیرندگی خاصی که خداوند به پیامبر۶ عنایت نموده است، و چه به وسیله فرشته‌ای که مأمور ایصال وحی به شعور و استعداد گیرندگی پیامبر است. «اگر ما نتوانیم درباره حقیقت این شناخت از مفاهیم کاملاً روشن و مستقیم بهره‌برداری نمائیم، می‌توانیم با تحقیق و بررسی در شناخت‌های اشراقی و اکتشافی و شهودی و الهامی که ساده‌تر و روشن‌تر از هویت وحی می‌باشند، تا حدودی به شناخت وحی نزدیک شویم».[۱۰۲]
خداوند به سه گونه با پیامبران خویش سخن می‌گفته است.
قرآن در این زمینه می‌فرماید:
﴿وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ ما یَشاءُ﴾[۱۰۳].
یعنی سخن خداوند و اتصال عالم بالا با انسان به سه گونه است:
۱- الهامات و القائات درونی و روحانی مستقیم و بدون واسطه بر قلب پیامبر، چنان که حضرت رسول۶ در این باره می‌فرمایند:
«إنَّ روحَ القدسِ ینفث فی روعی»؛ «روح القدس بر درون من می‌دَمَد».
۲- خلق صوت با رسیدن وحی به گوش پیامبر۶ به گونه‌ای که کسی جز او نشنود. این گونه شنیدن صوت، مانند آن است که کسی از پس پرده سخن می‌گوید و به همین دلیل با تعبیر «من وراء حجاب» از آن یاد شده است. وحی بر حضرت موسی۷ به ویژه در کوه طور، چنین بود.
۳- وحی به وسیله فرشته که جبرئیل پیام الهی را بر روان پیامبر اکرم۶ فرو می‌آورد؛ چنان که در قرآن آمده است:
﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ﴾ ﴿عَلى قَلْبِکَ…﴾[۱۰۴].
﴿فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ﴾[۱۰۵].
برای آشنایی دقیق‌تر با این مباحث به مجله معرفت شماره ۶۰ مراجعه نمائید.[۱۰۶]
«وحی سلطان علوم و معارف است و «لایُقاس به علمٌ». الهام در مورد امامان معصوم: نیز که همین منزلت را دارند، «لا یقاس به احدٌ» نه می‌توان علمی را با وحی و الهام مذکور سنجید و هم‌سنگ و هم‌رتبه آن دانست و نه هیچ حکیم و عارف و متکلمی را می‌توان با معصومان: مقایسه کرد؛ چون وحی و وحی‌یاب از نعمت ﴿لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ﴾[۱۰۷] برخوردارند. هیچ علم و عالم غیر معصوم چنین نیست؛ پس هیچ علم و هیچ عالمی با آنها مقایسه نمی‌شود»[۱۰۸].
بخش دوّم:
فضائل و رذایل در قرآن و روایات معصومینE
فصل اوّل:
مفهوم‌شناسی فضایل و رذایل

الف) لغت

واژه فضائل:

فضائل، جمعِ فضیلت است. فضیلت از ماده ف ض ل به معنای درجه بلند در فضل، مزیت و افزونی در علم و معرفت آمده است. مصدر آن اَلْفَضْل که به معنای زیاد بودن می‌باشد.
پس فضیلت به معنای صفت نیکو و پسندیده می‌باشد بر خلاف رذیلت.
(فضیلت: / ezcellence/ virtue superiority / attainment)

واژه رذایل:

رذایل جمع رذیلت است. از ماده رَذل که بر دو وزن رَذِلَ یَرْذَلُ و رَذُلَ یَرْذُل آمده است. به معنی پست و حقیر و زشت و ناپسند. رذیلت به معنایِ صفتِ پستی و فرومایگی و هرزگی می‌آید که ضد فضیلت است.[۱۰۹]
( رذیلت: mean wickedact) (گناه= معصیّت crime /sin)

ب) در اصطلاح

در اصطلاح هر آنچه انسان را به هدف حقیقی خلقت – که عبادت و بندگی خداوند و رسیدن به مقامِ قرب و وصول به قلّه یقین است – نزدیک نماید فضیلت نام دارد و در مقابل هر آنچه که انسان را از آن باز دارد رذیلت به شمار می‌آید.
برخی فضیلت را همان حدّ اعتدال قوای نفسانی انسان می‌دانند که به طرف افراط و تفریط تمایل نداشته باشد. در چنین دیدگاهی عدالت، رأس همه فضائل برشمرده می‌شود و در مقابل هر آنچه که در مقابلِ عدالت است یعنی ظلم و گناه که حرکت بر خلاف نظام احسن هستی می‌باشد، رذیلت می‌باشد.
پس به این معنا، مراد از رذایل در این رساله مطلق گناه می‌باشد که معادل عربی آن «معصیت» می‌باشد که به معنای سرپیچی و خلاف اطاعت از فرامین الهی می‌باشد. و الفاظی نظیر سیئه، اثم، ذنب، خطاء، فسق و… از مرادف‌های آن محسوب می‌شوند.
ارسطو نیز فضلیت را این می‌داند که انسان به وظیفه خود، یعنی آنچه که ایشان آن را فعالیّت نفس در موافقت با عقل در بهترین وجه می‌داند، عمل نماید. از منظر او انسانی که می‌خواهد به فضایل اخلاقی و سجایای انسانی نائل گردد باید از دستور خِرَد اطاعت نموده، وظیفه‌شناس باشد و از افراط و تفریط بپرهیزد و فعالیت‌های نفسانی خویش را با موافقت عقل انجام دهد.[۱۱۰]

ملاک و معیار تشخیص فضائل و رذایل اخلاقی

یکی از مسائل مهم و اساسی در مباحث اخلاقی، چگونگی تمییز فعل اخلاقی از سایر افعال، و به تعبیر دیگر، ملاک و معیار بازشناسی فعل اخلاقی است. در طول اعصار و در مکتب‌های مختلف، پاسخ‌های گوناگون و گاه متضادی به این پرسش پایه‌ای داده شده است که ناهمگونی در برخی پاسخ‌ها به اختلاف در مبانی معرفت‌شناسی و جهان‌بینی‌ها برگشت می کند؛ در ذیل به طور بسیار خلاصه به برخی از این دیدگاه‌ها اشاره می‌نمائیم و سپس دیدگاه اسلام (قرآن و روایات) را در این باره مورد بررسی قرار می‌دهیم.

«سودگرایی»

عده‌ای ملاک فضیلت اخلاق را دیگرخواهی و رساندن منفعت و سود به دیگران دانسته‌اند. این عده معتقدند که هر فعلی که هدفِ و غرضِ از آن منفعت و نگاه به خود باشد، غیر اخلاقی و در صورتی که از روی خودخواهی انجام نپذیرد و هدفش فقط سود رساندن بیشتر به دیگران باشد اخلاقی است. پس از این منظر ملاک فضیلت به مقدار سودی است که به دیگران می‌رسانیم.

«قصد انجام وظیفه»

برخی دیگر، اعتقاد بر این دارند که ملاک در فعل اخلاقی، آن است که از وجدان سرچشمه گیرد، لذا آن تکالیفی که وجدان بر عهده‌ی انسان می‌گذارد و غرض در انجام آنها، ادای تکلیف میباشد نه چیز دیگر، فعل اخلاقی است. و هر فعلی که اغراض دیگر در آن مدخلیّت داشته باشد فعل اخلاقی به شمار نمی‌آید. در این دیدگاه، ملاک فضیلت‌مندی فعل به انبعاث آن فعل از وجدان برمی‌گردد.

«نوع دوستی»

بعضی دیگر، فعلی را اخلاقی می‌دانند که ناشی از «احساسات نوع‌دوستانه» باشد؛ و با توجّه به این که در انسان غریزه‌ی نوع‌دوستی و عاطفه‌گرایی بسیار نمود و ظهور دارد، ضامن اجرای فعلی اخلاقی در خود انسان است. پس از منظر این گروه فضیلت‌مندی فعل، سرچشمه از احساس نوع‌دوستی انسان می‌گیرد.
عدّه‌ای نفع‌طلبی هوشمندانه و دوراندیشانه، برخی دیگر عقلی بودن، گروهی زیبایی روحی و عده‌ای هم عدالت را ملاک فعل اخلاقی دانسته‌اند. البته رویکردهای متعدّدی در این مسأله وجود دارد که ما مجال پرداختن به همه آنها را در این رساله کوتاه نداریم.[۱۱۱]
از نظر شهید مطهری;، بیشتر این نظریه‌ها، در صورتی درستند که یک اعتقاد مذهبی پشت سر آنها باشد. ایشان اعتقاد مذهبی را، پشتوانه اصلی مبانی اخلاقی می‌داند.
آنچه که از کلام این بزرگوار بدست می‌آید این است که خداوند سرسلسله‌ی همه معنویات و پاداش دهنده‌ی تمام کارهای خوب است. و احساسات نوع‌دوستانه (که عدّه‌ای آن را ملاک فضیلت‌مندی فعل می‌دانستند) خود یک امر معنوی است و زمانی در انسان ظهور و بروز پیدا می‌کند که انسان در جهان قائل به معنویتی باشد؛ یعنی انسان، با اعتقاد به خداست که می‌تواند انسان‌های دیگر را دوست داشته باشد و این احساساتِ نوع‌دوستانه در او ظهور و بروز می‌یابد. و یا آن کس که اخلاق را از مقوله‌ی زیبایی و زیبایی را هم، زیبایی معقول و معنوی می‌داند، درست می‌اندیشد. ولی، اگر ما به یک حقیقت و زیبایی مطلق معقول و معنوی به نام خدا قائل نباشیم، نمی‌توانیم به زیبایی معنوی دیگری معتقد گردیم. یعنی زیباییِ معنوی روح، یا زیبایی معنوی فعل، زمانی معنی می‌یابد که ما به خداوند اعتقاد داشته باشیم.
در نظریه نفع‌طلبی هم اگر انسان به خداوند معتقد باشد و اعتقاد به عدلِ الهی داشته باشد، برای خود ضمانت اجرایی خوبی را مفروض می‌دارد ( به این معنی که سود او تضمین شده خواهد بود). ولی اگر این اعتقاد به خدا و عدلِ الهی و پاداش عمل خیر و جزاء عمل شرّ نباشد آنگاه هر آنچه هست در همین دنیا خواهد بود.
وقتی همه نظریات را مطالعه و بررسی می‌کنیم درمی‌یابیم که نتیجه نهایی زمانی به دست می‌آید که اعتقاد به خداوند در کار باشد، یعنی پشتوانه اعتقاد مذهبی را به همراه داشته باشد.[۱۱۲]

«تبیین دیدگاه اسلام درباره معیار فضایل و رذایل»

از نظر اسلام (قرآن و روایات) چه چیزی وصف فضیلت و یا رذیلت است؟
ملاک فضیلت‌مندی و یا رذیلت‌مندی چیست؟
در پاسخ باید گفت که: از نظر اسلام، فضیلت فعل اخلاقی، به تأثیرگذاری آن فعل در رسیدن به کمال انسانی بستگی دارد، از این رو هر فعلی که در بازسازی روح آدمی و وصول به کمال نهایی تأثیر بگذارد، «فضیلت» و در غیر این صورت «رذیلت اخلاقی» شمرده می‌شود. (البته آن فعلی که با اراده و اختیار آدمی انجام می‌پذیرد). بر طبق این دیدگاه ما فعل «خنثی» نداریم، یعنی هر فعلی یا مقرّب است و یا مبعِّد. یعنی افعالی وجود ندارند که از این مجموعه بیرون باشند.
البته باید به این نکته توجّه داشت که این اثربخشی یا به طور مستقیم صورت می‌پذیرد و یا زمینه را برای کمال و یا سقوط فراهم می‌سازند.
مرحوم ملاّمهدی نراقی; فضائل اخلاقی را همان حدّ وسط و اعتدال در خُلق و صفت‌ها می‌داند و در حقیقت رذائل نزد ایشان همان جنبه‌های افراط و تفریط می‌باشد. ایشان در کتاب شریفِ جامع السعادات می‌فرمایند:
«فضائل اخلاق (= برجستگی‌های نیک اخلاق» سبب نجات و رستگاری انسان است و رساننده‌اش به سعادت جاوید، رذایل اخلاق (= فرومایگی‌های زشت اخلاقی» نیز مایه شقاوت همیشگی‌اش، پس تخلیه نفس از رذائل و تحلیه و آراستن نفس به فضائل، از واجبات پراهمیّت است و دست‌یابی به زندگی حقیقی، بدون این دو مهم، کوشش بی‌ثمر و بی‌حاصل است».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...