کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



شکل ۲-۱:روش های اندازه‏گیری ریسک عملیاتی
شکل شماره (۲-۱)، درمقام مقایسه سه روش کمی سازی ریسک عملیاتی گویای این مطلب است که هرچه روش اندازه‏گیری ساده تر شود، هزینه سرمایه نیز افزایش می یابد.
بنابراین بدون توجه به میزان پیچیدگی روش محاسبه درنگاه اول،روش سوم یعنی روش های اندازه گیری پیشرفته مناسبترازسایرروش ها بنظرمی رسد، اما در مقام عمل و با توجه به میزان پیچیدگی و پیش شرط های استفاده از روش های پیشرفته و نیز شرایط حاکم بر محیط باید مدل مناسب را از بین سه روش فوق انتخاب کرد و به صورت گام به گام به ارتقاء آن پرداخت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱-روش شاخص پایه
ساده ترین روش می باشد که هزینه سرمایه مورد نیاز برای مقابله با تمام انواع ریسک های عملیاتی را به یک شاخص منحصر به فرد (مثلاً درآمد ناخالص) مربوط می کند، در اینجا درآمد ناخالص شاخصی است که بیانگر حجم کل فعالیت های مؤسسه مالی می باشد. بنابراین سرمایه مورد نیاز برای مقابله با ریسک های عملیاتی برابر خواهدبود با درصد ثابتی ( ) از درآمد ناخالص. اجرای این روش برای مقابله با ریسک های عملیاتی در مؤسسات مالی، بسیار آسان می باشد. این روش تنها برای مؤسسات مالی کوچک با فعالیت های تجاری ساده مناسب می باشد. کمیته بال استفاده از این روش را در بانک هایی که فعالیت بین المللی دارند، توصیه نمی کند. بطور کلی در این روش خواهیم داشت:
KBIS = a *Gross Income
KBIS: بیانگرمیزان سرمایه ای است که می بایست برای مقابله با ریسک های عملیاتی براساس روش شاخص پایه قرارداده شود.
α: بیانگر میزان ضریب حداقل سرمایه قانونی می باشد.
Gross Income: بیانگرمیانگین درآمد ناخالص بانک در طی سه سال گذشته می باشد.
در اینجا درآمد ناخالص شاخصی است که بیانگر حجم کل فعالیت های موسسه مالی است. نکته قابل توجه در کاربرد این شاخص برای محاسبه ریسک عملیاتی موسسه های مالی آن است که این روش بهترین معیار برای بانک هایی است که فعالیت های ارزی ندارند
چرا درآمد ناخالص؟
با آنکه تائید مناسب بودن درآمد ناخالص به عنوان شاخصی از سطح خطرپذیری ریسک عملیاتی برای یک بانک بسیار مشکل می باشد اما به دلایل ذیل این شاخص کم نقص ترین گزینه است:

  • شاخصی برای میزان فعالیت های بانک است.
  • به آسانی قابل دسترس می باشد.
  • قابل اثبات است.

برای ایجاد یکنواختی کمیته بال ۲ این شاخص را بر مبنای درآمد ناخالص به طور دقیق تعریف کرده است.

  • درآمد های بهره ای خالص
  • درآمد های غیر بهره ای خالص
  • درآمد های ناشی از انجام معاملات مالی
  • سایر درآمد ها

درآمد ناخالص برابر است با
α: میزان ضریب حداقل سرمایه قانونی لازم برای مقابله با ریسک عملیاتی است.
مقدار یا ضریب آلفا (α)، ازسوی کمیته بال در سال ۲۰۰۳ برابر ۲۰ درصد در نظر گرفته شد، در محاسبات جدید انجام شده بر پایه داده های جمع آوری شده از سوی تعداد زیادی از بانک ها توسط کمیته بال ۲ در سال ۲۰۰۳، میزان ضریب a برابر ۱۵ درصد در نظر گرفته شده است.
۲-روش شاخص استاندارد
کمیته بال( ۲) در سال ۲۰۰۳ فعالیت های بانک های مورد بررسی را بر اساس شاخص استاندارد در ۸ بخش طبقه بندی نمود و میزان سرمایه لازم برای هر بخش را جهت مقابله با ریسک عملیاتی با ضریب فاکتور b به شرح جدول ذیل محاسبه نمود:
جدول۲-۶: روش شاخص استاندارد

واحد سازمانی

ضریب فاکتورb

تامین مالی

۱۸

معاملات فروش

۱۸

بانکداری تجاری

۱۵

بانکداری خرده فروشی

۱۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:28:00 ب.ظ ]




بررسی فرضیه‌ی ۷
فرض یک(H1): به نظر می‌رسد میزان سرمایه‌ی اجتماعی در بین دختران و پسران دانش آموز متفاوت است.
فرض صفر(H0): به نظر می‌رسد میزان سرمایه‌ی اجتماعی در بین دختران و پسران دانش آموز متفاوت نیست.
جدول شماره ی۱۱-۴: آزمون مقایسه سرمایه‌ی اجتماعی دانش آموزان دختر و پسر

متغیر

مقدار آزمون t

سطح معنی داری

جنسیت

۰۸۲/۰

۸۷/۰

طبق اطلاعات به دست آمده فوق می‌بینیم که بین دختران و پسران دانش اموز در زمینه‌ی میزان سرمایه‌ی اجتماعی تفاوت معناداری وجود ندارد
فصل پنجم
(نتیجه گیری و پیشنهادات)
۵-۱- مقدمه
انسان به طور ذاتی در تعامل و تقابل با دیگران نیازهای خود را بر طرف ساخته و گذران امور می‌کند. اثرات این کنشها و متقابل و نقش آن‌ها تا حدی است که حذف آن، زندگی را غیر ممکن می‌سازد. اما در این میان دانشمندان علوم اجتماعی با نگرشی کنجکاوانه در جوامع، به شناسایی این کنش‌ها پرداخته و به مجموع عواملی پی برده‌اند که آن را سرمایه‌ی اجتماعی نامیده‌اند. مفهوم سرمایه‌ی اجتماعی در برگیرنده مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری و همیاری میان اعضای یک گروه یا یک جامعه است که نظام هدفمندی را شکل می‌دهند و آن‌ها بسوی دستیابی به هدف ارزشمند هدایت می‌کند.
در جامعه امروزین بدون سرمایه‌ی اجتماعی، دستیابی به توسعه امکان پذیر نخواهد بود زیرا بدون این سرمایه‌ی، استفاده از دیگر سرمایه‌ی‌ها به طور بهینه انجام نخواهد شد. تلاش جوامع در جهت افزایش اعتماد، مشارکت مدنی و مشارکت اجتماعی، باعث بهبود روابط اجتماعی و اعتماد بین افراد با سازمان‌ها و دولت‌ها خواهد شد و این وضعیت کمک می‌کند تا جوامع از حداکثر نیروی انسانی و مادی در جهت توسعه استفاده نمایند. منظور از باهم‌بودن، نهادهای اجتماعی‌ای است که کارکرد دیدار، شناخت و در نهایت اعتماد را میسر می‌کنند. البته حتما لازم نیست که ارتباط پیش‌گفته تنها در داخل نهادهای جامعه مدنی باشد بلکه بیشتر روش‌ها و فرم‌های اجتماعی را نیز که ارتباط مداوم و سازماندهی‌شده دارند، در برمی‌گیرد. اما نباید از یاد برد که اعتماد و حس همکاری با شیوه‌ای آسان‌تر در داخل نهادهای جامعه مدنی درست می‌شوند، به این دلیل که اعضای آن نهادها به دلخواه و بدون هیچ چشم داشتی به عضویت آن نهادها درمی‌آیند.
به این ترتیب سرمایه‌ی اجتماعی عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبکه‌های ارتباط اجتماعی که در جامعه موجودند و نیز میزان اعتماد و همکاری میان روابط موجود. در اینجا می‌توان گفت اگر در جامعه‌ای میزان سرمایه‌ی اجتماعی پایین باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالاست. تله اجتماعی یعنی سرمایه‌ی اجتماعی‌ پایین، نبودن اعتماد و اطمینان به یکدیگر بین مردم، رواج فساد اداری- اقتصادی، ترس و… همه می‌دانیم که منافع‌مان ایجاب می‌کند که همه با هم همکاری کنیم. اما اگر تو به این باور نرسی که تمام افراد دیگر اجتماع هم همکاری می‌کنند، دیگر معنایی نخواهد داشت که تو به تنهایی همکاری کنی. نتیجه این اعتقاد این است که همکاری و تلاش برای منافع جمعی تنها زمانی میسر می‌شود که انسان به این باور برسد که همه افراد دیگر نیز همکاری خواهند کرد و این به نوعی، نقش رسانه‌ها را در دنیای انفجار اطلاعات و مدرن امروزی برجسته می‌کند.

خلاصه پژوهش: سرمایه‌ی اجتماعی، شبکه‌ای از روابط اجتماعی است که با هنجارهایی مانند اعتماد و مشارکت مدنی و اجتماعی سنجش می‌شود. در تعریف دیگر سرمایه‌ی اجتماعی، رسانه‌ها منبع کنش‌های جمعی است که عامل پیوند دهنده‌ها عوامل اجتماعی خواهد بود و موجب استفاده حداکثری از منابع فیزیکی و انسانی در جهت رشد، توسعه و تعالی جامعه خواهد شد. سرمایه‌ی اجتماعی با شاخص‌هایی مانند مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی، شبکه‌های اجتماعی، مشارکت مدنی و اعتماد سنجش می‌شود و جامعه‌ای که هر یک از شاخص‌های یاد شده در آن، زیاد باشد از سرمایه‌ی اجتماعی بالایی برخوردار است. در این پزوهش سعی براین بوده است که تأثیر میزان سرمایه‌ی‌ اجتماعی بر گرایش به ارتکاب جرم را در بین دانش آموزان مورد آزمون قرار دهیم. جامعه‌ی آماری این تحقیق را کل دانش اموزان دبیرستانی شهر گمیشان تشکیل داده‌اند. که بخشی از انان پسر و بخشی دیگر را دختر شکل داده‌اند. در فصل اول کلیات تحقیق را بیان کردیم و در فصل دوم مبانی نظری تحقیق با نگاه ویژه به اندیشه صاحبنظرانی سرمایه‌ی اجتماعی و جرم و نیز پیشینه‌ تحقیق آورده شده است. درفصل سوم به مبانی روش شناسی پژوهش پرداخته‌ایم و از ابزار پرسشنامه برای گرد آوری داده‌ها بهره گرفته ایم. در فصل چهارم تحقیق به توصیف و تحلیل داده‌ها پرداخته ایم. در فصل پنجم نیز به ارائه نتایج و ارائه راهکارها و پیشنهادها پرداخته می‌شود.
۵-۲- یافته‌ها و نتایج کلی تحقیق
اولین فرضیه‌ای که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفت این بود که بین میزان سرمایه‌ی‌ اجتماعی و ارتکاب جرم در بین دانش آموزان شهر گمیشان رابطه وجود دارد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که بین این دو متغیر رابطه‌ی معکوس وجود دارد.
در رابطه با تأثیر متغیرهای مستقل تحقیق(سرمایه‌ی اجتماعی) برمتغیر گرایش به ارتکاب جرم، نکات زیر برای ما روشن می‌گردد.
بین دو متغیر میزان مشارکت اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه‌ی معنی دار ومعکوسی وجود دارد.این امر بیانگر این است که هر چه میزان مشارکت اجتماعی در دانش اموزان پایین باشد میزان گرایش به ارتکاب جرم در آن‌ها افزایش می‌یابد.
بین دو متغیر میزان کنترل اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه‌ی معنی دار ومعکوسی وجود دارد. این امر بیانگر این است که هر چه میزان کنترل اجتماعی در دانش اموزان پایین باشد میزان گرایش به ارتکاب جرم در آن‌ها افزایش می‌یابد.
بین دو متغیر میزان پیوند اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه‌ی معنی دار ومعکوسی وجود دارد.این امر بیانگر این است که هر چه میزان مشارکت اجتماعی در دانش اموزان پایین باشد میزان گرایش به ارتکاب جرم در آن‌ها افزایش می‌یابد.
بین دو متغیر میزان رعایت هنجارهای اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه معنی دار و معکوسی وجود دارد.این امر بیانگر این است که هر چه میزان مشارکت اجتماعی در دانش اموزان پایین باشد میزان گرایش به ارتکاب جرم در آن‌ها افزایش می‌یابد.
بین دو متغیر میزان اعتماد اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در دانش آموزان دبیرستانی شهر گمیشان رابطه‌ی معنی دار ومعکوسی وجود دارد.این امر بیانگر این است که هر چه میزان اعتماد اجتماعی در دانش اموزان پایین باشد میزان گرایش به ارتکاب جرم در آن‌ها افزایش می‌یابد.
بین دختران و پسران در زمینه میزان سرمایه‌ی اجتماعی آن‌ها تفاوت وجود ندارد.
۵-۳- بحث و نتیجه گیری
رابطه روابط اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم در این پژوهش منفی و معکوس می‌باشد و این نتایج به سرمایه‌ی اجتماعی جامعه، مقوله‌ای است که مستقیم یا غیر مستقیم، خواسته یا ناخواسته با نگرش­ها و دیدگاه های افراد جامعه ارتباط دارد. براین اساس مطالعه سرمایه‌ی های اجتماعی در یک جامعه براساس دیدگاه مختلف مردم جامعه می‌تواند در ثبات آینده نظام اجتماعی کشور مؤثر و مفید باشد. نتایج حاصل از تحقیق نشان می‌دهد که هر چقدر سرمایه‌ی اجتماعی فرد افزایش یابد، گرایش به ارتکاب جرم وجنایت کم می‌شود.
نتایج تحقیق نشان داد در شهر گمیشان رابطه‌ی منفی و معناداری بین سرمایه‌ی اجتماعی و ارتکاب جرم وجود دارد. به این معنی که هر چه سرمایه‌ی اجتماعی فرد بیشتر باشد، احتمال ارتکاب جرم در او کاهش می‌یابد. پژوهش‌های دیگر نظیر پژوهش کانگ جی (۲۰۰۹) هادون (۲۰۰۹) زونگ(۲۰۱۰) نیز در این رابطه تایید شده است. به طور کلی ارتکاب جرم یکی از مواردی است که در ادبیات نظری سرمایه‌ی اجتماعی متاثر از سرمایه‌ی اجتماعی دانسته شده است و اکثر تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته رابطه‌ی منفی و معکوس سرمایه‌ی‌ اجتماعی و جرم را تایید می‌نمایند. با بررسی ابعاد سرمایه‌ی‌ اجتماعی نیز به نتایج مشابهی رسیدیم.از سه مولفه سرمایه‌ی اجتماعی متغیر مشارکت اجتماعی بالاترین قدرت تبیین این رابطه را داشت. با توجه به نظریه‌ی فوکویاما با این مضمون که سرمایه‌ی اجتماعی بالا تأثیر به سزایی در کاهش جرم و جنایت دارد می‌توان اذعان داشت که سرمایه‌ی اجتماعی و مولفه‌های آن به طور خاص‌تر به عنوان متغیرتأثیر گذار در شهر گمیشان بوده است. اما این که چرا با وجود سرمایه‌ی اجتماعی بالا (طبق تحقیقات انجام گرفته) از نظر آماری نرخ جرم همجنان رو به افزایش است توجه به روی دیگر سرمایه‌ی اجتماعی یعنی سرمایه‌ی اجتماعی منفی را حایز اهمیت می‌سازد. درست است که نتایج تحقیق نشان داد که هر چه سرمایه‌ی اجتماعی بالا باشد افراد کمتر مرتکب جرم می‌شوند. اما نباید نادیده گرفت که سرمایه‌ی‌ اجتماعی افراد مجرم با غیر مجرم متفاوت است. یعنی ممکن است سرمایه‌ی اجتماعی درون گروهی مجرمین بالا باشد، اما در نهایت این سرمایه برای کل جامعه مفید نباشد. همان طور که هانگ جی (۲۰۰۹) در تحقیق خود نیز به این نتیجه رسید که سرمایه‌ی اجتماعی بالا در گروه مجرمینبه نفع گروه مجرم و به ضرر کل جامعه می‌باشد.زیرا به عنوان منبعی برای موفقیت مجرمین محسوب می‌شود. موفقیت مجرمین منجر به مخدوش نمودن امنیت و نظم جامعه می‌گردد. لذا شایسته است پیچیدگی و چند بعدی بودن ماهیت سرمایه‌ی اجتماعی در تحقیقات بعدی لحاظ شود.
در بررسی رابطه‌ی اعتماد اجتماعی و ارتکاب جرم نتایج نشان داد که اعتماد بین گروهی نقش موثری در تبیین جرم دارد به این صورت که هر چه قدر اعتماد بین گروهی افراد بیشتر باشد بر احتمال عدم ارتکاب جرم افراد افزوده می‌شود. به عبارتی اعتماد بین گروهی رابطه‌ی معکوسی با احتمال ارتکاب جرم دارد. از آنجایی که در جوامع سنتی گوههای سنتی با حد ومرز مشخصی وجود دارندمانن آنچه در شهر گمیشان بین طوایف وجود دارد، چرخه‌ی اعتماد کم است. به زعم فوکویاما در این جوامع شعاع اعتماد رخ می‌دهدزمانی که شعاع اعتماد رخ دهد اعتماد اجتماعی مثبت کمرنگ‌تر می‌شود و روابط درون گروهی اعتماد بیشتر می‌باشد. لذا متغیر اعتماد اجتماعی قادر به پیش بینی تغییرات جرم در سطح تعمیم یافته نمی‌باشد.
از دیگر فرضیه‌های معنی دار رابطه مشارکت اجتماعی و ارتکاب جرم بود که مورد بررسی قرار گرفت. همانطور که نتایج پژوهش نشان می‌دهد.مشارکت اجتماعی به دو بعد مشارکت اجتماعی افقی و مشارکت اجتماعی عمودی تقسیم شد که هم بعد مشارکت عمودی و هم بعد مشارکت افقی رابطه‌ی معناداری را نشان دادند.دراستدلال این نتیجه به زعم پوتنام و فوکویاما می‌توان بیان داشت مشارکت اجتماعی به عنوان یکی از ابعاد اصلی سرمایه‌ی‌ اجتماعی می‌باشد. شبکه‌های مشارکت یکی از ابعاد اصلی سرمایه‌ی اجتماعی می‌باشدو هر چه این شبکه در جامعه‌ای متراکم‌تر باشد، احتمال همکاری شهروندان در جهت منافع متقابل بیشتر است و از طرفی دیگر ارتباطات را تسهیل می‌کند. بنابراین بدیهی است که مشارکت بتواند عدم گرایش به ارتکاب جرم را تبیین نمایدو رابطه‌ی معناداری را نشان دهد چنان چه بنی اسدی (۱۳۸۳) نیز تصریح کرده است. توکویل، برم و ران، خواندن روزنامه را عامل مؤثری در شکل گیری انجمن های داوطلبانه می‌دانند و از طریق روزنامه خواندن افراد با مسائل و ایده های مشترک آشنا شده و با دیگران مرتبط می‌شوند و خواندن روزنامه از طریق آگاهی دادن به مردم پیرامون اجتماع خود باعث افزایش اعتماد گردیده است. آن‌ها در این تحقیق به بررسی اعتماد بین فردی و عمومی و متغیرها و عناصر مرتبط بر آن را نیز بررسی کردند. مشارکت بالا باعث می‌شود فرد زمان بیکاری کمتری داشته باشدو کمتر به دنبال کارهای خلاف برودزیرا یکی از دلایل اصلی روی آوردن به انحرافات اجتماعی بیکاری افراد خصوصا دانش اموزان و جوانان می‌باشد.
از دیگر نتایج تحقیق حاضر معنادار شدن رابطه متغیرهای روابط متقابل اجتماعی و گرایش به ارتکاب جرم می‌باشد. همانطور که نتایج نشان داد این رابطه به طور کلی معنادار و مثبت می‌باشد از بین ابعاد فرعی متغیر روابط متقابل، بعد روابط دوستان و روابط همسایگی و ارتکاب جرم معنادار شده استبا این تفاوت که روابط دوستان قوی‌تر از روابط همسایگی می‌باشد این نتیجه در تحقیقی رمضانی(۱۳۸۶) و نیز مرادی شهباز (۱۳۹۰)ثابت شده استبه طور کل دلیل چند بعدی بودن روابط و پیچیدگی آن‌ها قابل تامل می‌باشد. معمولاً در تایج تحقیقاتی که در رابطه با جرم انجام شدهروابط دوستان دانشآموزان بیشتر سایر روابط تأثیر گذار بوده است.
عوامل متعددی بر پدیده‌های اجتماعی اثر گذار هستند و پیچیدگی خاصی در عوامل اجتماعی دیده می‌شود. از این رو نتایج هر تحقیق بنا به زمان و مکان تغییر پیدا می‌کند. آنچه می‌توان در نهایت بیان داشت این است که جرم بدون در نظر گرفتن عوامل اجتماعی دیگر و یا در کنار آنهاقابل تبیین با متغیر سرمایه‌ی اجتماعی می‌باشدو یافته‌های تجربی این پژوهش ادبیات نظری مورد مطالعه را تائید می کند.
پیامدهای مثبت افزایش و نیز پیامدهای منفی کاهش سرمایه‌ی اجتماعی توسط از سوی پژوهشگران و محققان مختلف به اثبات رسیده است.آنان سرمایه‌ی اجتماعی را اساس هویت شناسایی و اعتبار جامعه می‌دانند. افزایش سطح بی اعتمادی در جامعه کاهش سطح تعهد اجتماعی پایین آمدن میزان مشارکت‌های اجتماعی و افزایش آسیب‌های اجتماعی معلول کاهش سرمایه‌ی اجتماعی است (پوتنام،۱۹۹۰،کلمن ۱۹۹۸،فوکویاما ۱۹۹۷) با شناسایی عوامل رشد سرمایه‌ی اجتماعی در جامعه خصوصا در بین دانش اموزان گمیشان که دارای پتانسیل خوبی برا رشد سرمایه‌ی اجتماعی است، می‌توان در راه کاهش جرم و جنایت در در این شهر و نیز در نهاد اموزش و پرورش گامهای مهمی برداشتو یکی از مراحل اصلی رسیدن به توسعه پایدار را طی نمود ولی در عین حال نباید بحث سرمایه‌ی اجتماعی منفی را نادیده گرفت، چرا که وجوه منفی آن درنقطه‌ی مقابل توسعه قرار می‌گیرد.
۵-۴- ارائه‌ راهکارها

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




از دیدگاه قرآن فضیلت «صبر»، از چنان اهمیت والایی برخودار است که خدای تعالی صبر و یقین را دو علت اساسی برای موهبت امامت معرفی کرده است: «وَ جَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّهً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَ کَانُواْ بَِایَاتِنَا یُوقِنُونَ» (سجده، ۳۲/ ۲۴). بنابر این آیه، ملاک در رسیدن به مقام امامت صبر در راه خداست، و صبر در این آیه، مطلق آمده و می‏رساند که شایستگان مقام امامت در برابر تمامی صحنه‏هایی که برای آزمایش­شان پیش می‏آید، تا مقام عبودیت و پایه بندگیشان روشن شود، صبر می‏کنند، در حالی که قبل از آن پیشامدها دارای یقین هم هستند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۲۷۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در سیستم اخلاقی قرآن، هدف صبر در مقابل مشکلات و مصائب، جلب رضایت خداوند است: «وَ الَّذینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ» (رعد، ۱۳/ ۲۲). «صبر» در مقابل اضطراب و بیتابی کردن، و به معنی ضبط نفس و شکیبا بودن و حالت طمأنینه و ثبات پیدا کردن است (مصطفوی۱۳۸۰، ج‏۱: ۲۳۶). «وجه رب» در اینجا به معنی «رضایت و خشنودی پروردگار» است، یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر همه مشکلات صبر و استقامت بخرج می‏دهند، استعمال وجه در این معنی، به خاطر آن است که انسان هنگامی که می‏خواهد جلب رضایت کسی را کند صورت او را به خود متوجه می‏سازد (طباطبایی ۱۴۱۷، ج‏۱۱: ۳۴۳).
پیامبران بزرگ الهی که بهترین نمونه صبر و پایداری بودند، هدف مشخصی برای صبر خود داشتند قرآن در مرد پیامبر (ص) نیز به این هدف اشاره کرده: «وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُون‏» (نحل، ۱۶/ ۱۲۷). و ارزشمندی این هدف را اینگونه نشان می­دهد: «مَا عِندَکمُ‏ْ یَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَ لَنَجْزِیَنَّ الَّذِینَ صَبرَُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ» (نحل، ۱۶/ ۹۶)؛ افرادی که صبر ندارند به متاع دنیا توجه دارند، ولی افراد صبور به پاداش­های اخروی خداوند توجه دارند که ارزشمندی و ماندگاری آنها صبر را برای آنان امکان­ پذیر می­سازد.
در عین حال برای رسیدن به هدف نهایی، باید به چیزهایی که منافی هدف است، علاقه­ای نداشت. قرآن کریم در موارد متعدد یکی از علل انحراف و در نتیجه بی­صبری را علاقه ­مندی به دنیا می­داند: «کلاََّ بَلْ تحُِبُّونَ الْعَاجِلَهَ* وَ تَذَرُونَ الاَْخِرَه» (قیامت، ۷۵/ ۲۰-۲۱). در داستان حضرت یوسف (ع) نقش بی­رغبتی به شهوات در صبر به خوبی قابل مشاهده است: «قَالُواْ أَ ءِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَ هَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف، ۱۲/ ۹۰).
لازمه پیمودن مسیر رضای الهی و رسیدن به این هدف، لزوم انجام واجبات و ترک محرمات است که دشواری­هایی نیز به همراه دارد. قرآن می­فرماید: شرط لازم برای دخول در بهشت تحمل این دشواری­هاست: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابرِِینَ» (آل­عمران، ۳/ ۱۴۲)، و این سختی­ها برای امتحان بندگان است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشی‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ» (بقره، ۲/ ۱۵۵).
خداوند متعال برای وصول بندگان به این هدف و رسانیدن آنان به کمال راهکارها و شیوه ­های مختلفی قرار داده است، همچون وعده و نوید پاداش در مقابل انجام اوامر خداوند و ترک منهیات او: «انما یوفی الصابرون اجرهم‏بغیر حساب» (زمر، ۳۹/ ۱۰)، «وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ* أُوْلَئکَ عَلَیهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَهٌ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (بقره، ۲/ ۱۵۵-۱۵۷)، و وعید به عذاب و عقاب در مقابل عصیان و سرکشی و تمرد نسبت به اوامر و نواهی: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالحَْقّ‏ِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ إِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ» (فاطر، ۳۵/ ۲۴). حضرت علی (ع) در حدیثی ذیل، شوق و رغبت و هیجان ترس از پایه­ های صبر به شمار آورده­اند: «فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِکَ عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا هَانَتْ عَلَیْهِ الْمُصِیبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَاتِ» (کلینی، ۱۳۶۲، ج۲: ۵۰): صبر چهار شعبه دارد، شوق، ترس، زهد و مراقبت هر کس شوق بهشت داشته باشد از هوسها و شهوات دست باز می‏دارد، و هر کس از آتش دوزخ بترسد از محرمات دوری می‏کند، هر کس زهد اختیار کند مصیبت‏ها را خوار می‏داند، و هر کس مراقب مرگ باشد در کارهای نیک شتاب می‏کند. »
واژه­­ی «صبر» در سیستم قرآن، ارتباط نزدیکی با مفاهیمی همچون، ایمان، تقوا، اسلام، یقین، برّ، عزم، حلم، احسان و شکر پیدا کرده و حتّی گاهی مترادف با برخی از این مفاهیم شده است که جز با تحلیل معنایی واژگان فوق نمی­ توان به تصویر درستی درباره مفهوم صبر دست یافت.
به عنوان مثال، در مرحله اول، در آیه­ی ذیل صبر با عنصر کلیدی ایمان تبیین شده است: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ* الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون‏» (بقره،۲/۱۵۵-۱۵۶). علّامه طباطبایی ذیل این آیه فرموده­اند: مصیبت عبارت است از هر واقعه­اى که آدمى با آن روبه رو شود، چه خیر و چه شر، و لکن جز در وقایع مکروه و ناراحت کننده استعمال نمی­ شود و معلوم است که مراد به گفتن (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون) صرف تلفّظ به این الفاظ و بدون توجه به معناى آن نیست و حتّى با گفتن و صرف توجه به معنا هم نیست بلکه باید به حقیقت معنایش ایمان داشت به اینکه آدمى مملوک خداست و مالکیت خدا به حقیقت ملک است و اینکه دوباره بازگشتش به سوى مالکش می­باشد. اینجاست که بهترین صبر تحقّق پیدا می­ کند، آن صبرى که ریشه و منشأ هر جزع و تأسفى را در دل می­سوزاند و قطع می­ کند، و چرک غفلت را از صفحه دل می­شوید. بنابراین، صبر در برابر مصیبت ها برخاسته از ایمان به مالکیت مطلق خداوند بر تمام هستى است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۳۵۳). ارتباط معنایی ایمان و صبر در آیات دیگری نیز ترسیم شده است؛ «إِلَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْحَقّ‏ِ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبر» (عصر، ۱۰۳/ ۳)، «ثُمَّ کاَنَ مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالصَّبرِْ وَ تَوَاصَوْاْ بِالْمَرْحَمَه» (بلد، ۹۰/ ۱۷).
تقوا یکی دیگر از مفاهیمی است که با مفهوم صبر در قرآن مرتبط است. ارتباط مفهوم تقوا با صبر به صورت ذیل است: ۱) برای اینکه انسان در روح خود حالت حفظ و مصونیت ایجاد کند (تقوی)، خود به خود، مستلزم ترک، اجتناب و گذشت هایی است؛ ۲) این ترک ها و اجتناب ها، مضیقه ها و تنگناهایی را برای او به وجود می آورد؛ پس تنها عاملی که این امور پرمشقّت را بر او آسان می کند، نیروی صبر و استقامت است؛ ۴) ازاین رو، نیروی معنوی تقوی در مسیر خود نیازمند عاملی به نام صبر است که شخص باید پیوسته ملکه صبر را در خود ایجاد و تقویت نماید(یوسفی آملی؛ اکبری، ۱۳۹۱: ۶۶-۶۷). این سیر در آیه­ی ذیل بیان شده است: «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُواْ بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئنِ صَبرَْتمُ‏ْ لَهُوَ خَیرٌْ لِّلصَّبرِِینَ* وَ اصْبرِْ وَ مَا صَبرُْکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحَْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فىِ ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ* إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ الَّذِینَ هُم محُّْسِنُونَ» (نحل، ۱۶/ ۱۲۶-۱۲۸). نتیجه­ داستان حضرت یوسف(ع) در یک جمله، به صبر و تقوی خلاصه شده است: «إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَ یَصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف، ۱۲/ ۹۰). در سوره­ی هود، این دو کلمه مترادف با یکدیگر قرار می­گیرند: «تِلْکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَ لَا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَاذَا فَاصْبرِْ إِنَّ الْعَقِبَهَ لِلْمُتَّقِین‏» (هود، ۱۱/ ۴۹)، در این آیه خداوند برای تسلّی دل پیامبر اکرم(ص)، صابران را همان دارندگان خصیصه تقوا معرفی می­ کند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۰: ۲۴۱).
در آیه­ی ۱۲۶ سوره اعراف، واژه­ی صبر با واژه­ی اسلام و تسلیم ارتباط معنایی آشکاری دارد: «وَ مَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بَِایَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِین‏» (اعراف، ۷/ ۱۲۶). ریشه­ «سلم» به معنای سلامت و سلام یعنى کنار بودن از آفات ظاهرى و باطنی است( راغب، ۱۴۲۱: ۴۲۱) و اسلام به داخل شدن در صلح و خیر (همان)، انقیاد و تسلیم معنا شده است (قرشی، ۱۳۷۷، ج۳: ۲۹۶). در این آیه، اسلام همان تسلیم حق بودن و اقرار به بندگی است (امین، ۱۳۶۱، ج۵: ۲۶۵). ساحران تصمیم خود را به فرعون در تسلیم و وفادار ماندن به خدای موسی تحت شدیدترین و جان فرساترین شکنجه ها و رنج­ها اعلام می دارند و از آن درگاه، صبر و تحمل در برابر شکنجه های فرعون، مسألت نمودند و با تعبیر (أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا)، از خدا خواستند که دلهای ایشان را از صبر لبریز کند تا در برابر هیچ عذابى، تسلیم نشوند و تنها در برابر خواسته­ های او تسلیم و فرمانبردار باشند. به بیان دیگر، می توان گفت تسلیم انسان در برابر خداوند براساس کیفیت صبر و شکیبایی او رتبه بندی می شود.
واژه­ی «عزم» یکی دیگر از کلماتی است که با واژه صبر در ارتباط است. در سه آیه از قرآن کریم، این واژه در ارتباط معنایی آشکاری با مفهوم صبر قرار گرفته است: «یَابُنی‏َّ أَقِمِ الصَّلَوهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبرِْ عَلی‏ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور» (لقمان، ۳۱/ ۱۷)، «وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (شوری، ۴۲/ ۴۳)، و «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (آل­عمران، ۳/ ۱۸۶). دلیل اینکه صبر را که همان حبس نفس از انجام امری است، با عزم که به معنای تصمیم و پیمان قلبی بر انجام و گذراندن کار است (راغب، ۱۴۱۲: ۵۶۵) مترادف دانسته، از این جهت است که عقد قلبی مادام که سست نشده، و این گره دل باز نگشته، انسان بر آن امری که بر انجامش تصمیم گرفته، و در دل گره زده است، پا بر جا و بر تصمیم خود باقی است، پس کسی که بر امری صبر می‏کند، حتما در عقد قلبی‏اش و محافظت بر آن جدیت دارد، و نمی‏خواهد که از آن صرفنظر کند. بنابراین، صبر نمودی از قدرت و شهامت نفس است (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۶: ۲۱۸).
در آیاتی دیگر صبر هم معنا با احسان شده است: «قُلْ یَاعِبَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ لِلَّذِینَ أَحْسَنُواْ فىِ هَاذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ إِنَّمَا یُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَیرِْ حِسَاب‏» (زمر، ۳۹/ ۱۰)، «وَ اصْبرِْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِین‏» (هود، ۱۱/ ۱۱۵). احسان از مشتقّات «حسن» به معنای امر بهجت آفرینی که مورد آرزو است، می­باشد (راغب، ۱۴۱۲: ۲۳۵). در منابع، سه مفهوم از احسان وجود دارد: گاهی به معنای بخشش و نیکویی به انسانهاست و اگر متعلّق آن، خداوند باشد، معنایش استقامت و تحمل در راه خداست؛ زمانی مفهومی عام دارد، و به معنای انجام عمل به نحو صالح و شایسته و با نیتی الهی است (یوسفی آملی؛ اکبری، ۱۳۹۱: ۷۰). مطابق تحلیل قرآن در این آیه صبر، عملی نیکو و حسنه است، زیرا عمل صالحی است که محصول توجه و اعتماد به ساحت قدسی پروردگار است، و بر این اساس می توان آن را احسان نامید (همان).
شکر یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با صبر است. شاخص­ترین آیاتی که رابطه شکر و صبر را مطرح می­ کنند با این جملات پایان می­پذیرند: «إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّکلُ‏ِّ صَبَّارٍ شَکُور» (ابراهیم، ۱۴/ ۵؛ لقمان، ۳۱/ ۳۱؛ سبا، ۲۴/ ۱۹؛ شوری، ۴۲/ ۳۳). «صبّار» و «شکور» هر دو صیغه مبالغه هستند که یکى فزونى صبر و استقامت و دیگرى فزونى شکرگزارى را می­رساند. با توجه به این باور که واژگان قرآن به طور اتّفاقی در کنار هم قرار نگرفته­اند، روشن است که باید مناسبتی میان این دو واژه باشد. برای تبیین این رابطه موارد ذیل بیان می­گردد:

    1. در این آیات خداوند از نعمتها و مصائبی خبر می­دهد که تنها برای صابران و شاکران نشانه و آیت است؛ و به گفته مفسران فقط این دسته می­توانند از این آیات بهره ببرند. قرطبی دراین باره می­نویسد: «آیات در اینجا، به معنی علامت است و این علامات و نشانه ها در قلب همه آشکار نمی شود؛ بلکه مخصوص کسانی است که در برابر بلاها صابر و در مقابل نعمت ها شاکر باشند (قرطبی، ۱۳۶۴، ج۱۴: ۷۹)

۲) علمای اخلاق معتقدند که بنده در هیچ حالتی از صبر بی­نیاز نیست؛ زیرا آنچه در دنیا می­بیند یا موافق طبع اوست یا مخالف میلش و در هر دو حال، صبر لازم است. چرا که انسان در برابر نعم الهی از قبیل صحّت، سلامت، مال و جاه و غیره که موافق طبع اوست اگر نفسش را حفظ نکند، کارش به طغیان و سرکشی منتهی می شود. خداوند می فرماید: «کلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَیَطْغَى*أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنى‏» (علق، ۹۶/ ۶-۷) (شبر، ۱۳۸۷: ۳۶۰)؛ و همچنین است صفت شکر، که نه فقط در برابر نعمتها که در مقابل مصائب نیز ضروری است؛ زیرا به گفته علمای اخلاق، در حقیقت، «این مصائب، نعمت هایی هستند که باید شکرشان را به جا آورد؛ زیرا هیچ مصیبتی پیش نمی آید مگر آنکه کفّاره گناهی باشد یا سبب ریاضتی برای نفس یا موجب بالا رفتن درجه ای از کمال آدمی است» (همان)
با توجه به دو مورد فوق، رابطه دو مفهوم صبر و شکر را می توان به دو صورت زیر بیان کرد:
نخست آنکه صبر و شکر، در هر دو حوزه «نعمت و نقمت» مطرح هستند و این دو گستره، صبر و شکر انسان را می­طلبد. ازاین رو، صابران کسانی هستند که هم در سختیها و مصائب پایدارند و هم در برابر انواع موهبت­ها و نعمت ها صبورند. این مطلب درباره شاکران نیز صادق است. از این رو، در روایات نبوی، صبر و شکر دو رکن مهم ایمان شمرده شده اند: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْر» (مجلسی، بی تا، ج۵۷: ۲۶).
دوم آنکه مطالعه درباره مفهوم شکر و مراتب آن نشان می دهد، صبر از فضایلی است که می تواند مصداق واژه شکر قرار گیرد؛ چرا که صبر همان نحوه صحیح استفاده انسان از قدرت­های نهفته در نفس است. مطابق این تحلیل، علّت کنار هم قرار گرفتن این دو مفهوم در آیه، توجیه می­گردد.

                1. صبر خدا در قرآن

خداوند متعال در قرآن، صفات «صبّار»، «صبور» و «صابر» را به خودش نسبت نداده است و به بیان دیگر این صفات در قرآن از صفات الهی شمرده نشده اند، ولی خداوند کسانی که دارای این صفات باشند را ستوده است. اما در روایات و دعاهایی که از معصومین (ع) به ما رسیده اند صفات صبّار و صبور از صفات الهی شمرده شده اند. به عنوان نمونه در دعای جوشن کبیر آمده است: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ یَا صَبُورُ یَا شَکُورُ یَا رَءُوفُ یَا عَطُوفُ یَا مَسْئُولُ یَا وَدُودُ یَا سُبُّوحُ یَا قُدُّوسُ» (دعای جوشن کبیر، بند۵۷)، «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا سَتَّارُ یَا غَفَّارُ یَا قَهَّارُ یَا جَبَّارُ یَا صَبَّارُ» (دعای جوشن کبیر، بند۶۵). و لیکن صفت «حلیم» از اسماء حسنی و صیغه مبالغه است و معنی آن در باره خدا این است که خدا به گناهکاران مهلت می­دهد و در عذاب آنها عجله نمی­کند با اینکه توانایی و قدرت بر مواخذه دارد (طبرسی، ۱۳۷۲، ج۲: ۵۶۹).
لسان العرب در تفاوت دو صفت حلیم و صبور می گوید: صبر از اسمای الهی است و صبور کسی است که در انتقام گرفتن از نافرمانان عجله نمی ورزد. کلمه صبور از صیغه های مبالغه (یعنی بسیار صبرکننده) به شمار می رود. و معنای آن به معنای حلیم نزدیک است. فرق بین صبور و حلیم آن است که انسان گناهکار در سایه صفت صبر الهی ایمن از مجازات نیست، ولی در سایه صفت حلم در امان و سلامتی است (ابن­منظور، ۱۴۱۴، ج‏۴: ۴۳۷).
۴-۲-۱-۲- صبر انسان در قرآن
در بیشتر آیات قرآن از بندگان می خواهد که با استعانت از نماز و روزه در برابر مشکلات و حوادث زندگی صبر پیشه کنند: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ» (بقره، ۲/ ۴۵). نماز و صبر، بهترین وسیله برای مقابله با صبر و مشکلاتند. زیرا صبر و شکیبایی هر مشکل بزرگی را کوچک می کند، و توجه به خداوند و پناه بردن به او نیز روح ایمان را در انسان بیدار می­ کند و او را متوجه می سازد که پناهگاه و تکیه گاه بسیار مستحکمی دارد که با توکل به آن هرگز آسیب نخواهد دید (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱: ۱۵۲). در تفسیر عیاشی از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده است که ایشان فرمودند: صبر عبارت است از روزه، هنگامی که شدتی به انسان می رسد یا حادثه ایی برای او رخ می دهد باید روزه بگیرد زیرا خداوند می فرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعین‏» (بقره، ۲/۴۵) و خاشع کسی است که در نماز خود ذلیل (کوچک در پیشگاه خداوند) بوده و متوجه نماز باشد منظور خداوند از صبر و صلوه رسول خدا و امیرمومنان است . علامه در تفسیر خود بیان میکند که در این حدیث امام (ع) واجب بودن روزه و نماز را در زمان مشکلات و سختی ها و متوسل شدن به حضرت محمد (ص) و امام علی (ع) را از این آیه شریفه بیان کرده اند؛ البته به نظر علامه تفسیر روزه و نماز به رسول خدا وامیرالمومنین از باب تاویل است (همان).
در آیه پایانی سوره آل عمران آمده است که: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّـهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (آل­عمران، ۳/ ۲۰۰). دستوراتی واوامری که در این آیه آمده اند یعنی «اصبروا» و «صابروا»و «رابطوا» و «اتقوا» همه مطلق و بدون قید بیان شده اند. یعنی این صبر شامل همه امور زندگی انسان می گردد هم شامل صبر در برابر مشکلات، هم شامل صبر بر طاعات و هم شامل ترک معاصی. و نیز منظور صبر تک تک افراد جامعه است زیرا به دنبال «اصبروا»، صبر به صورت صیغه مفاعله ی «صابروا» به کار رفته است که در زمانی به کار می رود که ماده فعل بین دو طرف تحقق پیدا کند و به این معنا است که گروهی از افراد با هم مشکلات و اذیتها را تحمل کنند و هر یک صبر خود را به صبر دیگری تکیه دهد و در نتیجه برکاتی که در صفت صبر وجود دارد دست به دست هم دهد و در نتیجه تاثیر صبر بیشتر گردد که این امری است که هم در فرد محسوس است و هم در اجتماع زیرا باعث می شود که تک تک افراد نیروی یکدیگر را به هم وصل کنند و همه نیروها یکی شوند تا بتوانند مشکلات را حل کنند (طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۴: ۹۱).
در آیه «وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (انفال، ۸/ ۴۶). مردم را به ترک منازعه دعوت می کند و می گوید: اگر صبور نباشید و با یکدیگر منازعه کنید جامعه شما سست می گردد و دشمنان شما جسور می گردند. در آیه «وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَلِکَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» (شوری، ۴۲/ ۴۳). نیز دعوت به صبر می­ کند و علت آن را عظمت صبر ذکر می کند.
خداوند پس از دعوت مسلمانان به صبر سختی هایی را که در مسیر صبر در راه خدا وجود دارد را بیان می کند اما در هیچ یک از آیات خود، مسلمانان را از این سختی ها نمی ترساند بلکه در تمام آیات خود با بیان سختی های صبر به صابران وعده بالاترین پاداش ها را می دهد تا آسانتر بتوانند آن سختی ها را پشت سر گذارند و بدانند که در پس این سختی ها آسایشی بزرگ و جاودان را پیش رو خواهند داشت «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَی» (طه، ۲۰/ ۱۳۲).
۴-۲-۱-۲-۱- صبر انسان در روایات و سیره عملی انبیاء
علاوه بر قرآن کریم در احادیث وروایات متعددی از امامان شیعه وبزرگان دین و علمای اخلاق نیز به ارزش صبر و منزلت صابران در نزد خداوند اشاره شده است. چنانچه در حدیثی معروفی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: «الصَّبْرُ نِصْفُ الْإِیمَان‏» (دیلمی، ۱۴۱۲، ج۱: ۱۲۷)، و نیز از جابر روایتی نقل شده است که از پیامبر (ص) درباره ایمان پرسیدند وایشان فرمودند : «أفضل الإیمان الصّبر و السّماحه» (پاینده، ۱۳۸۲: ۲۲۹) و نیز فرمودند: «الصبرُکََنزُ من کُنوُزالجنه» (باقری، ۱۳۶۳: ۳۳۷)، و در جایی دیگر بیان نموده ­اند: «الْإِیمَانُ نِصْفَانِ نِصْفٌ فِی الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْر؛ ایمان دو نیم است: نصف آن در صبر و نیم دیگر آن در شکر می باشد. » (مجلسی، بی تا، ج۵۷: ۲۶). و از امیرالمومنان (ع) نقل شده است که جایگاه صبر نسبت به ایمان مانند جایگاه سر نسبت به بدن است: «الصَّبْرُ مِنَ الْإِیمَانِ بِمَنْزِلَهِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا صَبْرَ لَه» (دیلمی، ۱۴۱۲، ج۱: ۱۲۶). ‏‏
در میان پیامبران الهی که هر یک ویژگی خاصی از فضایل اخلاقی را (به صورت‏درخشانتر) دارا بودند، حضرت ایوب(ع) به عنوان پیامبر صبور شناخته می‏شود. اوالگوی‏ «صبر»و مقاومت در برابر مشکلات بود. در آیه ۴۴ سوره‏ «ص‏»آمده است: «إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِّعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّاب» (ص، ۳۸/ ۴۴). حضرت ایوب(ع) به عنوان یک آزمون بزرگ، گرفتار مصائب عظیمی شد تا درجه‏شکرگزاری او آشکار گردد و به مقام قرب پروردگار نزدیکتر شود. او که اموال، زراعت‏و گوسفندان فراوان و فرزندان برومند و لایق و متعدد داشت، در یک آزمون بزرگ، همه چیز، حتی فرزندان خویش را از دست داد و خود نیز به بیماری شدیدی مبتلا شد. آن حضرت چنان بیمار گشت که از شدت درد به خود می‏پیچید و بدین سان اسیر ودربند بستر بیماری و درد گردید، ولی هیچ یک از این امور، از شکر او نسبت‏به درگاه‏خداوند نکاست. زخم زبان‏های زیادی از دوست و دشمن شنید، مصیبتی که شاید بالاترین مصائب‏بود، گاهی عباد و راهبان بنی اسرائیل به دیدنش می‏آمدند و به صراحت می‏گفتند: تو چه‏گناه عظیمی کرده‏ای که به این عذاب‏ «الیم‏»گرفتار شده‏ای؟ولی آن حضرت باز رشته‏صبر را از کف نمی‏داد، و چشمه زلال شکر و سپاس الهی را به کفران و ناشکری آلوده‏نمی‏ساخت. تنها کاری که کرد این بود که بعد از مدتی طولانی به پیشگاه خداوند عرض‏کرد: «وَ اذْکُرْ عَبْدَنا أَیُّوبَ إِذْ نادی‏ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ: بار پروردگارا!شیطان مرا به رنج و عذاب افکند و انتظار گشایش تنها از تو دارم» (ص، ۳۸/ ۴۱). هنگامی که این پیامبر عظیم الشان تمام مراحل این آزمایش بزرگ را پشت‏سرگذاشت و با کوهی از صبر و استقامت در برابر مصائب بزرگ ایستادگی کرد، و شیطان راشرمنده‏تر و مایوس‏تر ساخت، درهای رحمت الهی به روی او گشوده شد و نه تنها اموال‏و فرزندانش به لطف الهی به او بازگشت (ص، ۳۸/ ۴۳)، بلکه افزون‏تر از آن به ‏مقام پرافتخار «نعم العبد انه اواب» رسید.
«حضرت یعقوب‏» الگوی دیگر در صبر وشکیبایی است، که در قرآن از آن سخن به میان آمده است: «وَ جَاءُو عَلی‏ قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبرٌْ جَمِیلٌ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلی‏ مَا تَصِفُون‏» (یوسف، ۱۲/ ۱۸). او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف(ع) ‏که سخت مورد علاقه‏اش بود گرفتار شد. سالیان دراز با چشمانی اشکبار صبر کرد تا سرانجام دیده‏اش نابینا شد، اما هرگز سخنی بر خلاف رضای حق بر زبان نراند و پیوسته‏شاکر و صابر بود، به تعبیر خودش‏ «صبر جمیل‏»داشت.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




او در ضمن تفسیر سوره با کمک سیاق دسته بندی موضوعات سوره را ارائه داده و چنین نتیجه‌گیری
می‌کند که سیاق قرآنی سوره را خاتمه می‌بخشد با منزه کردن و تقدیس نمودن یزدان سبحان و درود فرستادن بر پیامبرانش و اعتراف و اقرار به ربوبیت او. در پایان سوره نیز مجدداً تاکید می‌کند که‌این خاتمه مناسب با موضوعات سوره ‌است و چکیده مسائل و قضایایی است که در این سوره به ‌آنها پرداخته‌است.[۳۳۵]
و همچنین مانند مرحوم علامه& معتقد است که مهمترین موضوعات مطرح شده در سورۀ مبارکۀ اسراء تسبیح و تقدیس و حمد و ثنای خداوند است با این تفاوت که علامه معتقد بود که سوره با تسبیح آغاز شده و متناسب با هدف پیش رفته و در پایان مجدداً با تسبیح نیز به پایان رسیده است. اما سید قطب معتقد است که سوره‌ اگر چه با تسبیح و تقدیس شروع شده‌است اما با حمد وثنای خدا به پایان رسیده‌است.[۳۳۶]
سید قطب هم چنین در پایان سورۀ بقره درباره ‌ارتباط میان آغاز و انجام سوره ‌این چنین می‌نویسد:
این سوره بخش عظیمی‌ از قواعد ایدئولوژی را در بر دارد و به تبیین ویژگی‌های جامعه‌اسلامی ‌و نقش آن در عالم هستی و…. می‌پردازد و این دو آیه { آمن الرسول… } [۳۳۷] پایان این سوره بزرگ است که در حقیقت خلاصه و عصاره آن است و مسائل مهم این سوره را در بردارد و چنین آیه‌ای صلاحیت پایان بخش بودن سوره را دارد.
سپس به نوع و چگونگی این ارتباط اشاره نموده و می‌نویسد: سوره بقره با این قول خدا آغاز شده که{‌الم ذلک الکتاب… }که در آن به بسیاری از حقایق در کل سوره بیان شده‌اشاره می‌شود از جمله‌ ایمان به رسول، کتب آنها که با سرانجام سوره که {‌امن الرسول بما انزل… } است هماهنگی و ارتباط دارد.
حتی به لحاظ واژگانی در این سوره به بسیاری از تکالیف و شریعت اشاره شده و در ختام سوره نیز به تکالیف اشاره شده‌است. بنابراین آغاز و انجام سوره‌ هم به لحاظ واژگان و هم به لحاظ محتوا و غرض سوره با هم مرتبط است.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گاهی آغاز و پایان سوره را به دلیل موضوع واحدی به ‌هم مرتبط و متصل می‌داند ودر روشن کردن این مسأله نیز از دقتهای لازم برخوردار است. بطور مثال در ابتدای سورۀ مبارکۀ عنکبوت ضمن تأکید بر این ارتباط میگوید:
بعد از حروف مقطّعه، با سخن از ایمان و برگرداندن از آئین، و با سخن ازتکالیف و وظـائف راسـتین
ایـمان آغاز می‌گردد، تکالیف و وظائفی که‌از جوهر و اصـل نفسها پرده برمی‌دارد…
وسپس تأکید می‌کند که‌این امر موضوع سوره قرار گرفته‌است چون در ادامه سوره صحبت از داستانهای نوح و ابراهیم و لوط و شعیب، و داستانهای عاد و ثمود و قارون و فرعون و هامان میپردازد، و تند و سریع انواع و اقسامی‌ازگردنه‌ها و نیرنگ‌ها و بلاهای موجود بر سر راه دعوت به‌ایـمان را درطـول حـیات نسلها و در درازای اعصار و قرون به تصویر می‌کشد…
وبعد به موانعی که برسر راه حق وهدایت قرار گرفته‌اشاره نموده وخواری وحقارت آنهارا به تصویر می‌کشد ودر ادمه بسیار زیبا ولطیف به‌ارتباط آیات این سوره می‌پردازد ومی‌گوید: قرآن میان حقیّ که دردعـوتها و رسالتها است، و میان حقیّ که در آفرینش آسمانها و زمین است ارتباط و پیوند برقرار مـیکند. سـپس مـیان جملگی دعوتها و رسالتها و میان دعوت و رسالت محمّد |وحدت و یگانگی برقرار میسازد. چه‌همۀ آن دعوتها و رسالتها از سوی خداوند است، و همۀ آنها دعوت و رسـالت واحدی است و مـردمان را به سـوی خـدا میخواند. بدین جهت سیاق قرآنی ازکتاب واپسش و از برخورد مشرکین با آن، سـخن مـی‌گوید…. وبالاخره تأکید می‌کند که روند قرآنی سوره را با تمجید و بزرگداشت جهادگران راه خدا خاتمه می‏بخشد، و ایشان را بر هدایت استوار میدارد، و بر راستای راه ثابت قدم میکند. درپایان نتیجه‌ای که می‌گیرد ادعای او مبنی بر ارتباط آغاز وپایان سوره، باتوجه به موضوعی مشخص ( ایمان و موانع سرراه ‌آن) به‌اثبات می‌رسد. [۳۳۸]
ارتباط بین اجزا یک آیه ( هماهنگی و تناسب واژه‌ها وجملات)
گفتیم که یکی از انواع ارتباط در آیات قرآن، تناسب و هماهنگی واژه‌ها و عباراتی است که در یک آیه وجود دارد که مورد توجّه‌ آیات قرآن ( آیات تحدی) و نیز همۀ مفسران و قرآن پژوهان نیز بوده‌است.
و هم چنین گفتیم که‌این نوع از ارتباط نیز خود یکی از نشانه‌های اعجاز قرآن کریم است.با این که بیشتر سوره‌های قرآن در زمان های مختلف و گاه طولانی نازل شده‌اند؛ اما از چنان فصاحت و بلاغتی برخوردارند که در آنها جای هیچ یک از کلمات را نمی‌توان تغییر داد و آنها را جدای از هم دیگر تقسیم کرد. خصوصاً عبارات پایانی هر آیه که مکمل و متمم معنای آیه ‌است.
به‌ همین دلیل بسیاری از دانشمندان علوم اسلامی‌را عقیده بر این است که شناخت آیات قرآن، ( حدود و
مرزهای آیات ) توقیفی است نه‌اجتهادی.[۳۳۹]
آیت اله معرفت در رابطه با این نوع ارتباط معتقد است که:
انتخاب کلمات و واژه‏هاى به کار رفته در جملات و عبارت‏هاى قرآنى کاملا حساب شده‌است به‏گونه‏اى که‌اگر کلمه‏اى را از جاى خود برداشته، خواسته باشیم کلمه دیگرى را جاى‏گزین آن کنیم که تمامى ویژگى‏هاى موضع کلمه ‌اصل را ایفاکند، یافت نخواهد شد، ودر این رابطه، (گزینش واژه‌های قرآنی) سه نوع رعایت، با دقت در ویژگیهای کلمه به عمل آمده‌است؛
اولا، تناسب آواى حروف کلمات هم‏ردیف آن رعایت گردیده، آخرین حرف از هر کلمه پیشین با اوّلین حرف از کلمه پسین هم‏آوا و هم‏آهنگ شده‌است؛ تا بدین سبب تلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیا، تناسب معنوى کلمات با یک‏دیگر رعایت شده تا از لحاظ مفهومى نیز بافت منسجمى به ‏وجود آید. به علاوه، مسأله فصاحت کلمات طبق شرایطى که در علم «معانى بیان» قید کرده‏اند کاملا لحاظ شده‌است.[۳۴۰]
هم مرحوم علامه طباطبا ئی|و هم مرحوم سید قطب به‌این مسأله توجه خاصی داشته و سرتاسر تفسیر خود آنرا مطرح نموده و آیات را بر همین اساس تفسیر نموده‌اند که به چند نمونه‌از آنها اشاره می‌کنیم: مرحوم علامه طبا طبا ئی در ذیل آیه
{ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ }[۳۴۱]
بعد از توضیح و تفسیر آیه درباره عبارت {فیضل الله من یشاء… }می‌نویسد: و اگر خداوند سبحان در آیه مورد بحث، ضلالت را به‌هدایت مقدم داشته بدین جهت بود که ضلالت به بیان محتاج‌تر است، مخصوصاً با در نظر داشتن زمینه کلام که زمینه بیان عزت مطلقه خداست. پس در این جا واجب بود روشن بسازد که ضلالت هر که گمراه شد و هدایت هر که ‌هدایت گشته، همه به مشیت خداست و کسی بر ارادۀ خدا غلبه نمی‌کند و درسلطنت او مزاحمت نمی‌یابد. و در ادامه در علّت عبارت پایانی آیه می‌فرماید:
بنابراین ضلالت گمراهان و عصیان ایشان نه تنها مناقض دعوت او نیست بلکه دلیل بر عزت و قدرت او
نیز هست هم چنانکه‌هدایت راه یافتگان نیز دلیل بر قدرت و سلطنت او است، و به‌همین جهت بود که در آیۀ مورد بحث گفتار را با جمله و هوالعزیز الحکیم خاتمه داد. و این گونه نتیجه می‌گیرد که:
خدای سبحان عزیز است یعنی کسی بر او غلبه نمی‌کند ـ ضلالت گمراهان هم به‌ او ضرر نمی‌رساند…… و نیز حکیم است یعنی آنچه بخواهد بی حساب نمی‌خواهد و مشیّتش به کار عبث تعلق نمی‌گیرد.[۳۴۲]
و در ذیل آیه
{الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ…}.[۳۴۳]
بعد از ترجمه واژه مرّه و تبیین واژه‌الطلاق و نیز تفسیر و تبیین تسریح به‌احسان این چنین می‌نویسد که: در اینکه ‌امساک را مقیّد به قید معروف و تسریح را مقید به قید احسان کرده‌است، عنایت لطیفی است که بر خواننده پوشیده نیست؛ برای اینکه چه بسا می‌شود که‌امساک همسر و نگهداری او در حباله زوجیت ( پیوند زن و شوهری ) به منظور اذیت و اضرار او باشد، و معلوم است که چنین نگهداری، نگهداری منکر و زشتی است نه معروف و پسندیده.
همچنین در ذیل آیۀ ۵۰ سورۀ مبارکۀ توبه، برای دو واژۀ حسنه و مصیبه معتقد است که: منظور از” حسنه” و” مصیبه” به قرینه سیاق، آثار نیک و خسارتهایى است که جنگ ببار مى‏آورد، از قبیل فتح و فیروزى، غنیمت‏هاى مالى و اسیران از یک طرف، و کشته شدن و زخم برداشتن و شکست از طرف دیگر.[۳۴۴]
مفسر عالی مقام این چنین کلمات و واژه و عبارات آیات قرآن را در ارتباط و تناسب می‌بیند و نکات و لطایف قرآ نی را در پرتو این توجّه و دقّت برای خوانده خود باز گو می‌کند.[۳۴۵]
مرحوم سیّد قطب نیز به‌این مسأله توجّه زیادی نموده‌است؛ چون معتقد است که قرار گرفتن واژه‌ها و عبارات در آیه ‌از روی حکمت است و سعی نموده‌ است ارتباط واژه‌ها و عبارات را در هر آیه مشخص و توضیح دهد که‌البته ‌از عهده این کار نیز به خوبی بر آمده‌است و ما به چند نمونه ‌از آن اشاره می‌کنیم.
بطور مثال ذیل آیه:
{ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْت‏… }[۳۴۶]
سید قطب در توضیح ارتباط بین واژگان این آیه شگفت زده شده و گفته‌است: در چنین تعبیری سان هزاران نفر و صفهای درازی است که‌انان با دو کلمه: اَلَم تر ؟ در برابر دیدگان رژه می‌روند…. آیا چه تعبیری دیگری وجود دارد که بتواند در برابر خیال ما این سان و رژه را ترسیم کند.
از صحنه‌هزاران نفری که گرد آمده‌اند و نگران از مرگ و هراسان از خوف بوده و با چشمان وحشت زده زل می‌زنند، گرفته تا صحنه مرگ همگانی آنها، همه و همه‌از لابه لای واژه «موتوا » پدیدار است.
{ثم احیاهم… } این تعبیر به صحنه مرگ و بر صحنه زندگی، پرتو مناسب می‌افکند. ما در صحنه میراندن و زنده کردن هستیم. گرفت جان و رها کردن روان… وقتی که نام رزق به میان می‌آید، تعبیر چنین است که: «والله یقبض و یبسط »خداوند باز می‌گیرد و می‌گستراند.
و در پایان این چنین می‌نویسد که: این چنین هماهنگی شگفتی در تصویر صحنه‌ها، هویدا و پیدا است که در کنار آن همه‌هماهنگی شگفتی در جان دادن به معانی و جمال بیان سخن به کمال، خود نما و جلوه گر است.[۳۴۷]
نیز در ذیل آیه
{ الَّذِینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِین }[۳۴۸]
این گونه جمع‌بندی می‌کند: کسانی که به‌هنگام خوشی و ناخوشی بخشش می‌ورزند نیکوکارند. کسانی هم که بعد از خشمگین شدن خشم خود را فرو می‌خورند و گذشت می‌کنند نیکوکارند. خداوند هم نیکو کاران را دوست دارد
و به‌این صورت بین واژه « یحب » و ماقبل و بعد آن ارتباط بر قرار می‌کند. و می‌گوید: دوست داشتن در اینجا بیانگر تعبیر مهربانانه و دوستدارانه و درخشان و رخشانی است که با آن فضای لطیف و تابان و بزرگوارانه ‌هماهنگی و تناسب دارد.[۳۴۹]
گاهی این ارتباطها به عبارات وکلمات پایانی آیه با متن آیه برمی‌گردد که‌این مسأله نیز از چشمان تیز بین مفسر فی ظلال دور نمانده وبه زیبایی هر چه تمام تر به‌ان اشاره نموده‌است. بطور مثال در ذیل آیۀ:
{إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون‏.} [۳۵۰]
بعد از تفسیر کوتاهی که‌اورده‌است به‌ارتباط عبارت پایانی آن یعنی{ فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون} پرداخته وآورده‌است که: این آیۀکوتاه‌از الهـامها و اشـاره‌های شگفتی پـرده برمی‏دارد، و حقائق ژرفی را می‌رساند، الهـامها و اشاره‌ها و حقائقی‌که تعبیر قرآنی زیبای اعجازانگیز آنها را دربرمی‌گیرد…. در پایان آیه که می‌فرماید:{فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ} ناگهان بینا می‌گردند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]




نتیجتاً اینکه هر مسلمانی و هر اهل ذمه ای تا زمانی که تحت ولایت یک کشور اسلامی قرار دارند در هر زمانی و مکانی که باشند تابع قواعد و احکام اسلام است و تغییر زمان و مکان رافع مسئولیت وی نخواهد بود.( شامبیاتی پیشین ، ۲۶۷ )
اسلام اقتضاد دارد که مسلمانان در تمام نقاط زمین به عنوان یک قدرت واحد باشند و دارای یک جهت گیری باشند کشورهای اسلامی با اختلاف در حکومت هایشان سرزمین واحدی محسوب شده اند زیرا محکوم به قانون واحدی هستند که شریعت اسلامی است و این احکام واحد است که با اختلاف جهات و ملیتها تغییر نمی کند و هر کشوری در داخل خود می تواند مقررات شریعت اسلامی را اجرا نمایند زیرا فرد تابع اسلام در هر دولت اسلامی دیگر اجنبی محسوب نمی شود زیرا یک شریعت واحد بر آنها حکم می کند لذا اگر فردی مرتکب جرم شود از یک کشور اسلامی خارج شود و به کشور اسلامی دیگری برود به مجازات مقرر در شریعت اسلام مجازات می گردد .
قوانین جزایی اصولاً بر افرادی که ساکن یک کشور می باشند اعمال می گردد مگر آنچه بصورت استثنایی پذیرفته شده است بنابراین هر جرمی در سرزمینی که در آنجا رخ داده است می بایست مجازات شود و مجازاتهای تبعی و تکمیلی نیز به عنوان نوعی از مجازاتهای تعزیری و بازدارنده از این قاعده مستثنی نمی باشند بنابراین چنانچه فردی در ایران مرتکب جرمی گردد و به موجب قانون بصورت تبعی محروم از برخی حقوق اجتماعی گردد چنانچه این فرد از ایران خارج شود حکم صادره از دادگاه ایران نمی تواند مانع دستیابی او به حقوقی که در خارج از کشور برای وی ایجاد می گردد شوند . مثلاً چنانچه فردی در ایران از انتخاب شدن به سمت کارشناس رسمی به عنوان یکی از حقوق اجتماعی بواسطه ارتکاب جرم برای مدتی محروم شده باشد و سپس در خارج از ایران قصد انجام کارشناسی در همان رشته را داشته باشد حکم محکومیتی که برای وی در ایران صادر شده است نمی تواند مانع از اشتغال بکار او در خارج گردد چرا که اصولاً کشورهای دیگر اجازه اجرای مقررات کشور دیگری در قلمرو خود نمی دهند و برعکس این قضیه نیز می تواند مصداق پیدا کند و فرد خارجی در ایران می تواند عملی را در کشور خود ممنوع از انجام آن شده است را انجام دهد و چه بسا که محرومیتهای ایجاد شده در ایران به سبب ارتکاب جرم اصلاً در کشورهای دیگر محرومیت تلقی نگردد و یا جرم ارتکابی در ایران بطور کلی در کشورهای دیگر جرم نباشد (مانند محرومیت از حقوق اجتماعی به لحاظ شرب خمر و اجرای حد برخورنده مسکر) .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین مقررات اعاده حیثیت و نیل به آن تابعی از قوانین جزایی ایران است و به جرایم ارتکابی در خارج از کشور که بر اساس قوانین کشورهای دیگر برای آن مجازات تعیین شده است تسری ندارد . چرا که نظم حقوقی و عمومی یک کشور با محدوده جغرافیایی که به آن اشاره کرده ایم دستخوش تغییر شده است و اعمال مجازاتهای تبعی برای جلوگیری از این امر است .
اما در احکام ثابت و لایتغیر اسلام در شریعت اسلام اصل بر این است که قلمرو آن به مدت زمان معین و مکان و یا قوم و نژاد خاصی نیست و مقررات جزایی اسلام اعم از حدود ، قصاص و دیات و تعزیرات نسبت به مسلمانان قابل اعمال است ولو اینکه از مرزهای کشور اسلامی خارج شوند چرا که مسلمان در هر مکانی که باشد مقید به اجرای احکام اسلامی است و حتی هر اهل ذمه ای که تحت ولایت یک کشور اسلامی است تابع قوانین و احکام اسلام می باشند در اسلام بطور کلی انسان مدنظر است و تغییر زمان و مکان رافع مسئولیت او نیست .
چنانکه در روایات آمده است هرگاه اهل کتاب در قلمرو حکومت اسلامی مرتکب جرم شوند باید حدود الهی درباره آنها اجرا شود ، چنانکه رسول خدا زن و مرد یهودی را رجم نمودند . هرگاه در خارج از سرزمین حکومت اسلامی مرتکب جرم شوند و به محکمه اسلامی مراجعه کنند بر اساس احکام جزایی اسلام مجازات می شوند.( حر العاملی پیشین ، ۳۲۸ ) و با وجود این حکم کلی در برخی شرایط این امر نادیده گرفته شد و برخلاف آن عمل شده است مثل اینکه در زمان حکومت علی (ع) در مصر مرد مسلمانی با زن یهودی و نصرانی زنا کرد و امام (ع) دستور دادند مرد را حد بزنند زن را به متولیان امور دینی اش تحویل دهند تا هرگونه که مناسب باشد درباره او تصمیم بگیرند.
و یا اینکه امام علی (ع) فرمودند :« من هیچ حدی را در سرزمین دشمن اجرا نمی کنم زیرا می ترسم شخصی که به او حد زده شده غیرتی شده و به دشمن ملحق گردد»( پیشین، ۳۱۸)که در اینجا بواسطه خوف الحاق به دشمن عدم اجرای حد در سرزمین دشمن در نظر گرفته شده است . بنابراین مصلحت اجرای حد با وجود تأکید فراوان در برابر مصلحت مهمتری مخدوش می گردد .
مبحث سوم: اعاده حیثیت بر اثر تقصیر یا اشتباه قضات
مطابق قواعد فقهی «لا ضرر» و «تسبیب»‌هر کس مسؤول جبران خسارات وارده بر دیگری ناشی از عمل خود می‌باشد. این قواعد فقهی در سیستم حقوقی جهان مورد پذیرش قرار گرفته است. از طرفی قضات نیز در مقام صدور رأی و اجرای آن، از اشتباه مصون نیستند و مطابق قواعد فوق الذکر ملزم به جبران خسارت وارده ناشی از صدور آرای اشتباه می‌باشند. اصل ۱۷۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران لزوم جبران خسارت وارده ناشی از اشتباهات قضایی را مورد توجه قرار داده و با درایت مقنن، اصل فوق در سال ۱۳۷۰ وفق ماده ۵۸ در قانون مجازات اسلامی گنجانده شد و بدین صورت قابلیت اجرایی پیدا نمود. مطابق ماده فوق که تقریباً‌تکرار اصل ۱۷۱ قانون اساسی است، چنانچه در اثر تقصیر یا اشتباه قاضی در موضوع یا تطبیق حکم بر مورد خاص، ضرر و زیان مادی یا معنوی متوجه کسی گردد، در مورد ضرر مادی در صورت تقصیر،‌مقصر طبق موازین اسلامی ضامن است و در غیر اینصورت خسارت به وسیله دولت جبران می‌شود. در موارد ضرر معنوی چنانچه تقصیر یا اشتباه قاضی موجب هتک حیثیت از کسی گردد باید برای اعاده حیثیت او اقدام شود.
در این مبحث به توضیح و تفسیر مواد فوق به چگونگی رفع اشتباه از احکام قضایی و راه های جبران خسارات ناشی از اشتباه و خطای قاضی در دو گفتار می‌پردازد، چگونگی رفع اشتباه از احکام و جبران ضرر و زیان ناشی از اشتباه قاضی.
گفتار نخست: چگونگی رفع اشتباه از احکام قطعی محاکم
درباره مراحل رسیدگی به دعاوی در حقوق ایران باید گفت قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ و قوانین آیین دادرسی کیفری و مدنی آن، یک مرحله تجدید نظر از آراء دادگاههای بدوی قرار داده است که این راه حل عام برای اعتراض به آرای دادگاههای بدوی می‌باشد. همچنین دو راه حل استثنایی نیز جهت رسیدگی مجدد به آرا در نظر گرفته شده است:
۱- اعمال ماده ۳۱ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب: که تکرار ماده هفدهم اصلاحی قانون تجدید نظر آرای دادگاهها مصوب ۱۳۷۲ است و مطابق آن محکوم علیه می‌تواند از دادستان کل کشور رسیدگی احکام قطعیت یافته هر یک از محاکم را که قابل درخواست تجدید نظر بوده، از تاریخ ابلاغ حکم تا یک ماه درخواست نماید. دادستان کل کشور در صورتی که حکم را خلاف بین با شرع یا قانون تشخیص دهد از دیوان عالی کشور درخواست نقض می کند. و دیوان عالی کشور در صورت نقض، حکم رسیدگی را به دادگاه هم عرض ارجاع می‌دهد. رأی دادگاه در غیر موارد مذکور در ماده هجدهم (اشتباه قاضی یا عدم صلاحیت وی) غیر قابل اعتراض و درخواست تجدید نظر است؛ بنابراین شرایط اعمال ماده ۳۱ عبارت است از: درخواست محکوم علیه، قطعی بودن رأی، ادعای خلاف شرع یا قانون بودن آن، عدم انقضای بیش از یک ماه از مهلت تجدید نظر خواهی یا قطعیت حکم.
۲- اعاده دادرسی: وفق ماده ۲۷۲ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب ۱۳۷۸ احکام قطعی دادگاهها – چه حکم از ابتدا قطعی و غیر قابل تجدید نظر بوده یا پس از اعتراض و رسیدگی در مرجع تجدید نظر قطعی گردیده باشد یا به علت انقضای مهلت اعتراض و عدم اعتراض قطعی باشد – در مواردی قابل رسیدگی مجدد است. این موارد محصور در هفت بند ماده ۲۷۲، هر چند محدود و نادر است، اما تحقق هر یک از آنها به محکوم علیه، دادستان کل کشور و رئیس حوزه قضایی اجازه درخواست اعاده دادرسی از دیوان عالی کشور را می دهد تا در صورت پذیرش درخواست، پرونده جهت رسیدگی مجدد به دادگاه هم عرض ارسال گردد.
موارد فوق الذکر راه های عادی و استثنایی تجدید نظر از احکام صادره از دادگاههای بدوی می‌باشد اما موضوع مورد بحث ما تجدید نظر بر آرای قطعیت یافته است که قوانین متعددی دارد؛ از جمله ماده ۲۸۴ قانون اصلاح موادی از قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۶۱، مواد ۶، ۷ و ۸ قانون تعیین موارد تجدید نظر احکام دادگاهها و نحوه رسیدگی آنها مصوب ۱۳۶۷، ماده ۱۸ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ و بالاخره آیینهای دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی (ماده ۳۲۶) و در امور کیفری (ماده ۲۳۵)؛ البته با توجه به حاکمیت داشتن قوانین اخیر(مواد ۳۲۶ و ۲۳۵) از بحث پیرامون قوانین قبلی که بعضاً منسوخ گردیده‌اند خودداری می‌نماییم.
مواد ۲۳۵ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری در ۳۲۶ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، امکان رفع اشتباه از احکام قضایی را غیر محدود کرده است. مطابق مواد فوق آرای قطعی دادگاهها در سه حالت قابل تجدید نظر است:
اول: وقتی قاضی، خود به اشتباه موجود در رأی صادره پی ببرد.
دوم: وقتی قاضی دیگری که پرونده از راه قانونی به دست وی رسیده است به اشتباه پی‌ببرد.
سوم: وقتی مشخص شود قاضی صلاحیت رسیدگی و انشای رأی را نداشته است.
رفع اشتباه:
مــوارد قابل تأمل در خصــوص رفــع اشتباه عبارت است از: مفهــوم اشتباه، مرجــع اعــلام کننــده اشتباه، مـرجـع رسیدگی کننده به اعــلام اشتباه و چگــونگی رسیدگی به اشتباه.
مفهوم اشتباه : اشتباه به معنی «تصور خلاف واقعی از چیزی»(جعفری لنگرودی ۱۳۸۸، ۴۵) رافع مسؤولیت کیفری بطور نسبی می‌باشد و در قانون جزا همانند صغر و جنون از عوامل رافع مسؤولیت جزائی محسوب نگردیده است. اشتباه در تقسیم کلی به دو نوع حکمی و موضوعی طبقه‌بندی می‌شود. اشتباه حکمی – اشتباهی که نسبت به قانون و یا تفسیر آن صورت می‌گیرد (صانعی ۱۳۸۷، ۶۳)
به دو صورت اشتباه و جهل کلی به قانون و اشتباه در تفسیر قانون قابل تصور است. قاعده کلی «جهل به قانون رافع مسؤولیت کیفــری نیست» در اکثــر سیستم‌های‌جــزایی پذیــرفتــه شــده است. هر چند عــده‌ای(صفایی، ۱۳۵۵، ۱۴) معتقدند که این فرض کلی با وجود شرایطی مخدوش می‌گردد اما امروزه رویه قضایی از هیچ مجرمی، عذر جهل به قانونی را که مجرمانه بودن عمل وی را تقنین کرده است، نمی‌پذیرد و انتشار قانون در روزنامه رسمی و گذشت مهلت پانزده روز از آن وفق ماده دوم قانون مدنی اماره‌ای است مطلق بر آگاهی افراد جامعه به قانون که خلاف آن قابلیت اثبات را ندارد.
در خصوص اشتباه حکمی که ممکن است در تفسیر قانون مبهم یا در موارد سکوت قانون رخ دهد، قاعده «جهل به قانون رافع مسؤولیت نیست» تاحدی انعطاف داشته و چنانچه این اشتباه ناشی از سهل‌انگاری و غفلت نباشد باید پذیرفته شود.(عمید ۱۳۶۲،۴۵)
اشتباه موضوعی عبارت است از «اشتباه در موضوعات در مقابل احکام قانونی» (جعفری لنگرودی، پیشین، ۴۶)؛ مانند اشتباه در هویت مجنی علیه و عناصر تشکیل دهنده جرم یا اشتباه در نتایج حاصله از عمل ارتکابی.
در صدور رأی ممکن است سه حالت پیش آید که منجر به صدور حکم غلط شود:
۱-وقوع اشتباه در احراز واقعیت : گاهی اوقات قاضی از مدارک و مستندات دعوی به نتیجه‌ای می‌رسد که خلاف واقعیت است؛ به عنوان مثال قاضی کیفری با اقامه شهادت شهود پی به مجرمیت متهم برده و رأی بر محکومیت وی می‌دهد در حالیکه شهادت شهود در برخی جهات دارای تعارض بوده که عقلاً‌ و منطقاً نمی‌توانسته مبنای احراز مجرمیت شود.
۲-وقوع اشتباه در مستندات حکم و موضوع آن به گونه‌ای که بر اساس حکم خدشه‌ای وارد نسازد؛ مانند اینکه در موضوع اتهام تصادف رانندگی منجر به مصدومیت، کارشناس راننده را پنجاه درصد و عابر پیاده (مصدوم) را نیز پنجاه درصد مقصر تشخیص داده و قاضی با پذیرش نظریه کارشناسی و ذکر آن به عنوان مستندات حکم، سهواً محکوم علیه را محکوم به پرداخت کل دیه می کند. یا در خصوص شکستگی استخوان پا که به طور سالم جوش خورده است با استناد به ماده مربوطه (ماده ۴۴۲ قانون مجازات اسلامی) سهواً میزان دیه را بر حسب استخوانی که بطور معیوب جوش خورده است، محاسبه می کند یا در دادنامه نام شاکی و محکوم علیه را سهواً جابه‌جا ذکر می‌کند و غیره.
۳-وقوع اشتباه در مستندات حکم و موضوع آن به گونه‌ای که اساس حکم را خدشه‌دار کند؛ مانند اینکه عملیات مجرمانه ارتکابی از ناحیه محکوم علیه را که خیانت در امانت است، قاضی آن را سرقت فرض کرده و محکوم علیه را محکوم به مجازات سرقت بنماید یا در محاسبه دیه شکستگی استخوان بینی حکم به پرداخت ارش با نظر پزشکی قانونی بدهد.
اما اینکه کدامیک از این اشتباهات موضوع ماده ۲۳۵ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری قرار می‌گیرد باید گفت اشتباهات نوع اول و دوم قابل رفع در محدوده ماده ۲۳۵ نیست و این ماده فقط در رفع اشتباهات نوع سوم جاری می‌باشد؛ بنابراین هر جا قاضی در احراز واقعیت دچار اشتباه شود، رفع آن تنها با تجدید نظر از رأی و در طریق عادی یا استثنایی اعتراض (واخواهی، تجدید نظرخواهی، اعاده دادرسی و اعمال ماده ۳۱) امکان‌پذیر است.
گروه دوم اشتباهات نیز مشمول ماده ۲۳۵ نمی‌گردد؛ در این گونه موارد خود قاضی صادر‌کننده رأی با صدور رأی اصلاحی، اشتباه خود را تصحیح می کند یا قاضی مسؤول تجدید نظر ، با تایید حکم به این امر مبادرت می‌ورزد. ماده ۲۵۰ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری در این باره چنین مقرر داشته است: «اگر رأی تجدید نظر خواسته از نظر احتساب محکوم به یا خسارت یا تعیین مشخصات طرفین یا تعیین نوع و میزان مجازات و تطبیق عمل با قانون یا نقایصی نظیر آنها، متضمن اشتباهی باشد که به اساس رأی لطمه وارد نسازد، مرجع تجدید نظر که در مقام تجدید نظر رسیدگی می کند، ضمن تأیید رأی آن را تصحیح خواهد نمود.» بنابراین موضوع ماده ۲۳۵ اشتباهات نوع سوم است که درباره چگونگی رفع آن صحبت خواهد شد.
سؤالی که در این قسمت مطرح می‌گردد، وقوع اشتباه به دلیل عدم صلاحیت قاضی صادر‌کننده رأی می‌باشد. موارد عدم صلاحیت قاضی به شرح ذیل قابل تفکیک است:
اول: عدم صلاحیت قاضی، به علت عدم صلاحیت دادگاهی که قاضی در مصدر آن حکم صادر نموده است؛ به عنوان مثال قاضی دادگاه عمومی در خصوص جرایم مربوط به قاچاق مواد مخدر که در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی است، رأی صادر بنماید یا قاضی دادگاه عمومی تهران در خصوص وقوع جرم کلاهبرداری در شهرستان ورامین که در صلاحیت دادگاه عمومی ورامین است، حکم صادر نماید.
دوم : عدم صلاحیت قاضی به علت وجود جهات رد: گاهی دادگاهی که پرونده در آن مطرح است صلاحیت ذاتی( گلدوزیان ۱۳۷۸،۲۸) و محلی جهت رسیدگی به موضوع مطرح شده و صدور حکم نسبت به آن را دارد، اما قاضی که در رأس آن دادگاه می‌باشد به عللی از جمله داشتن قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه با یکی از طرفین دعوا یا اشخاص دخیل در امر جزایی (مثل شهود) یا داشتن نفع شخصی، صلاحیت شخصی جهت رسیدگی به آن پرونده را ندارد. جهات رد دادرسی و قضات تحقیق در امور کیفری در ماده ۴۶ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری احصا گردیده است.
سوم: عدم صلاحیت قاضی به علت عدم وجود شرایط لازم جهت احراز منصب قضاوت: بدین معنی که فرد صادر کننده حکم به دلایلی از جمله عدم ایمان و عدالت اصلاً صلاحیت قضاوت را ندارد.
سؤال این است که مفهوم «عدم صلاحیت» در بند «ج» ماده ۲۳۵ کدامیک از موارد فوق‌الذکر است؟ در پاسخ باید گفت آنچه مرجع اعلام کننده اشتباه قادر به اعلام آن به عنوان «عدم صلاحیت» است، موارد تصریح شده در قانون آیین دادرسی (کیفری یا مدنی)‌می‌باشد که آن نیز عدم صلاحیت قاضی به علت صالح نبودن دادگاه و عدم صلاحیت قاضی به علت وجود جهات رد است. از آنجا که تشخیص عدم صلاحیت از نوع سوم صرفاً بر عهده دادگاه عالی انتظامی قضات است، لذا هیچ قاضی‌ای نمی‌تواند به استناد عدم وجود شرایط قضا در قاضی دیگر، نسبت به حکم وی اعلام اشتباه نماید.
مرجع اعلام اشتباه قاضی: بندهای «الف» و «ب» ماده ۲۳۵ دو مقام را برای اعلام اشتباه صالح دانسته است:
۱) قاضی صادر کننده رأی
۲) قاضی دیگری که پی به اشتباه رأی صادره ببرد. تبصره یک ماده ۲۳۵ مفهوم «قاضی دیگر» را مشخص می‌کند و آن را شامل رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور ، رئیس حوزه قضایی یا هر قاضی دیگری که طبق مقررات قانونی پرونده تحت نظر او قرار گیرد، می‌داند. در خصوص رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور و رئیس حوزه قضایی، از آنجا که طبق قانون، ریاست فائقه و مقام نظارتی آنها بر تصمیمات و آرای محاکم محرز است، بطور مسلم حق اعلام اشتباه نسبت به کلیه آرای صادره از محاکم را دارند. اما در تعیین گستره «هر قاضی دیگری که طبق مقررات قانونی، پرونده تحت نظر او قرار می‌گیرد»، باید گفت منظور قاضی‌ای است که در سیر طبیعی پرونده، به آن دسترسی پیدا می‌کند که بهترین و رایجترین مثال برای آن قاضی اجرا کننده حکم می‌باشد.
سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چنانچه رأی بدوی در دادگاه تجدید نظر، نقض و دادگاه تجدید نظر، حکم دیگری صادر نماید و پس از ارجاع پرونده به دادگاه بدوی، قاضی صادر کننده رأی بدوی متوجه اشتباه دادگاه تجدید نظر در صدور رأی گردد، آیا می‌تواند اعلام اشتباه نماید؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که طبق قاعده «فراغ»( موسوی بجنوردی ۱۴۱۳) قاضی صادر کننده حکم، دیگر حق دخالت در آن را ندارد، اعلام اشتباه به حکم صادره در دادگاه تجدید نظر – که در مقام اعتراض به حکم دادگاه بدوی صادر گردیده است – توسط قاضی دادگاه بدوی غیر ممکن است. در روشن شدن مفهوم «قاضی دیگر» در بند ۲ ماده ۸ قانون تجدید نظر (بند «ب» ماده ۲۳۵) نظریه شماره ۶۰۱۶/۷ مورخ ۲۲/۹/۷۲ اداره حقوقی قوه قضائیه چنین پاسخ داده است: «قاضی موضوع بند دوم ماده ۸ قانون تجدید نظر آرا دادگاهها آن قاضی است که به لحاظ مقررات و ضوابط قانونی در جریان رسیدگی و صدور حکم قرار می‌گیرد؛ مانند قضات بازرسی کل کشور یا دادسرای انتظامی، …»(شهری و جهرمی، سروش، نظریات اداره حقوقی قوه قضائیه در زمینه مسائل کیفری، ج ۲، ص ۲۹) و در دنباله سؤال که «آیا قاضی مرجع تجدید نظر مشمول آن است» چنین پاسخ می‌دهد: « والا دادرسی که در مقام رسیدگی به دعوی تجدید نظر است باید به تکلیف قانونی خود عمل کند.»(پیشین)
مرجع تشخیص اشتباه قاضی: تبصره ماده ۱۸ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ در خصوص تعیین مرجع رسیدگی کننده به اعلام اشتباه، از مرجع تجدید نظر نام می‌برد و مقرر می‌دارد: «در مورد بندهای ۱ و ۲ (قاضی صادر کننده رأی یا قاضی دیگری پی به اشتباه ببرد) مرجع تجدید نظر رأی را نقض و رسیدگی می کند و در مورد بند ۳ (قاضی صادر کننده رأی صلاحیت رسیدگی و انشاء رأی را نداشته باشد) مرجع تجدید نظر بدواً به اصل ادعای عدم صلاحیت رسیدگی و در صورت احراز، رسیدگی مجدد را انجام خواهد داد.» بنابراین قانون فوق صرفاً به عنوان «مرجع تجدید نظر» اشاره کرده است. ماده ۲۳۵ قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری نیز که تقریباً تکرار ماده ۱۸ می‌باشد، صرفاً دادگاه تجدید نظر را به عنوان مرجع دارای اختیار برای رسیدگی به اعلام اشتباه معین نموده است. تبصره ۳ ماده مذکور چنین مقرر می‌دارد: «چنانچه قاضی صادر کننده رأی، متوجه اشتباه خود شود مستدلاً پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارسال می‌دارد …» همچنین تبصره ۴ همین ماده نیز در تعیین مقام رسیدگی کننده به اعلام اشتباه چنین مقرر داشته است: «در صورتی که هر یک از مقامات مندرج در تبصره (۱) پی به اشتباه رأی صادره ببرند، ابتدا به قاضی صادر کننده رأی تذکر می‌دهند، چنانچه وی تذکر را پذیرفت، برابر تبصره ۳ اقدام می کند و در غیر این صورت پرونده را به دادگاه تجدید نظر ارسال می‌دارد….»
همچنان که ملاحظه می‌گردد مواد ۱۸ و ۲۳۵ در خصوص مرجع صالح برای رسیدگی به اشتباهات موجود در آرای صادره از دادگاه تجدید نظر ساکت است و همین سکوت مصدر آرا و نظریات متعددی در این زمینه گردیده است؛ از جمله نظریه شماره ۸۳۷۸/۷ مورخ ۹/۱۲/۱۳۷۳ اداره حقوق قوه قضائیه که مرجع رسیدگی به اشتباهات آرای دادگاه تجدید نظر را، شعب هم عرض همان مرجع دانسته است. متن سؤال و نظریه فوق چنین است:
سؤال: اگر قضات دادگاه مرجع تجدید نظر استان رأساً یا با تذکر قضاتی که حق تذکر دارند، متوجه اشتباه شوند، برای رفع اشتباه، تکلیف چیست و مرجع رسیدگی حکم صادره کجا است؟
جواب : تبصره ذیل ماده ۲۴ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب در صورتی احکام را قطعی می‌داند که از موارد سه‌گانه مذکور در ماده ۱۸ نباشد؛ به عبارت دیگر احکامی که مبتنی بر یکی از موارد سه‌گانه مذکور در آن ماده باشد، غیر قطعی و بدون رعایت مدت قابل تجدید نظر خواهند بود؛ بنابراین در مورد سؤال چنانچه مرجع تجدید نظر اعلام اشتباه نماید چون دیگر حق رسیدگی ندارد باید پرونده را همراه با اعلام اشتباه به دادگاه هم عرض دیگر جهت رسیدگی ارسال تا آن دادگاه ماهیتاً وارد رسیدگی شده و تصمیم مقتضی اتخاذ نماید.»
سکوت ماده ۲۳۵ و اختلاف نظرهای موجود را رأی وحدت رویه شماره ۶۲۹ مورخ ۲۹/۱۰/۷۷ پاسخ داده و دیوان عالی کشور را به عنوان مرجع رسیدگی کننده به اشتباهات موجود در آرای صادره از دادگاه تجدید نظر معرفی کرده است. متن رأی وحدت رویه فوق‌‌الذکر چنین است: «منظور مقنن از ذکر جمله «مرجع تجدید نظر، رأی را نقض و رسیدگی می کند» در ذیل تبصره ذیل ماده ۱۸ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ مرجعی است که نسبت به دادگاه صادر کننده رأی که ادعای اشتباه در آن شده است، از حیث شأن و مقام عالیتر باشد. با این کیفیت و نظر به اصل ۱۶۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی در خصوص نظارت دیوان عالی کشور بر اجرای صحیح قوانین در محاکم، چنانچه مرجع تجدید نظر دعوایی، دادگاه تجدید نظر استان باشد، مقامی که حق نقض رأی صادره از آن دادگاه را دارد، دیوان عالی کشور خواهد بود. خصوصاً که دادگاه صادر کننده رأی علی‌الاصول حق نقض رأی خود را ندارد و چون دیوان عالی کشور مرجع نقض و ابرام است، علیهذا رأی شماره ۲۸٫٫٫»

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:28:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم