نمایش شماتیک از شبکه زنجیره تأمین مورد بررسی ۴۵
نمایش ساختار کروموزوم برای مثال (۳-۳) ۵۶
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

روش اصلاح چرخهای ۶۴
اختلاف بین مقدار تابع هدف اول در حداقل سطح رضایت­مندی و مقدار بهینه با توجه به سطوح اطمینان مختلف برای اولین مسأله نمونه ۶۹
اختلاف بین مقدار تابع هدف دوم در حداقل سطح رضایت­مندی و مقدار بهینه با توجه به سطوح اطمینان مختلف برای اولین مسأله نمونه ۷۰
اختلاف بین مقدار تابع هدف اول در حداقل سطح رضایت­مندی و مقدار بهینه با توجه به سطوح اطمینان مختلف برای دومین مسأله نمونه ۷۲
اختلاف بین مقدار تابع هدف دوم در حداقل سطح رضایت­مندی و مقدار بهینه با توجه به سطوح اطمینان مختلف برای دومین مسأله نمونه ۷۲
تعداد جواب­های غیرموجه موجود در هر نسل ۷۶
تاثیر نگهداری موقت در باراندازهای میانی بر هزینه­ های زنجیره تأمین ۸۰

فصل اول:

کلیات تحقیق

۱-۱- مقدمه

رقابتی بودن بازارها، معرفی و وجود محصولاتی با عمر کوتاه و بالا بودن انتظارات مشتریان در ارتباط با کیفیت و زمان تحویل محصولات، ایجاب می­ کنند که محصولات در مقدار، مکان، زمان و قیمت مناسب عرضه شوند که این خود ضرورت ایجاد هماهنگی تولید­کنندگان با تأمین­کنندگان مواد اولیه و توزیع­کنندگان محصولات را ایجاب می­ کند.
زنجیره تأمین به عنوان یک ساختار یکپارچه شامل تعدادی از فعالیت­ها به طور مثال فعالیت خرید، تولید، نگهداری و توزیع می­ شود. این فعالیت­ها به منظور تهیه مواد ­اولیه، تبدیل مواد ­اولیه به محصولات نهایی و تحویل محصولات به مشتریان انجام می­شوند. مدیریت صحیح این فعالیت­ها موجب بهبود عملکرد زنجیره خواهد شد از این­ رو مدیریت زنجیره تأمین را می­توان به عنوان مدیریت جریان اطلاعات، محصولات و منابع مالی در زنجیره تعریف کرد [۱]. فرایند برنامه­ ریزی زنجیره تأمین به عنوان یکی از مهمترین فرآیندهای مدیریت زنجیره تأمین به منظور یکپارچه و هماهنگ کردن فعالیت­های مذکور در بین اعضای مختلف زنجیره انجام می­ شود [۲]. برنامه­ ریزی زنجیره تأمین بسته به افق برنامه­ ریزی به سه دسته تقسیم ­بندی می­ شود:
برنامه­ ریزی استراتژیک: این فاز از برنامه­ ریزی به طراحی ساختار زنجیره تأمین مربوط بوده و افق زمانی مورد بررسی در این فاز بین پنج تا ده سال می­باشد.
برنامه­ ریزی تاکتیکی (افق زمانی میان مدت): در این سطح از برنامه­ ریزی در ارتباط با استفاده بهینه از ظرفیت منابع مختلف از جمله تأمین­کنندگان، تولیدکنندگان و مراکز­ توزیع
تصمیم ­گیری می­ شود. افق زمانی مورد بررسی در برنامه­ ریزی تاکتیکی یک تا دو سال است.
برنامه­ ریزی عملیاتی: افق زمانی مربوط به این سطح از برنامه­ ریزی هفتگی بوده و در ارتباط با مسائلی از قبیل مسیریابی وسایل نقلیه، برنامه­ ریزی تولید و توزیع روزانه تصمیم ­گیری می­ شود [۱].
هدف هر زنجیره تأمین افزایش سودآوری زنجیره از طریق کاهش هزینه­ها و افزایش سطح
خدمت­دهی است. طرح توزیع به عنوان یکی از عوامل ایجاد هزینه در زنجیره تأمین، عملکرد زنجیره را تحت تأثیر قرار داده و تقریبا ۳۰ درصد از قیمت محصول نهایی را شامل می­ شود [۳]. بنابراین استفاده از استراتژی­ های مناسب توزیع به منظور کاهش هزینه­ های حمل­ و نقل و افزایش سطح
خدمت­دهی می ­تواند باعث افزایش سودآوری زنجیره شود. در میان استراتژی­ های مختلف توزیع استراتژی فرابارانداز[۱] به عنوان یک تکنیک لجستیک موثر محصولات ارسال شده از تأمین­کنندگان مختلف را دریافت کرده و بدون نگهداری موجودی آنها را مطابق با مقصدهایشان به گروه ­های مشخصی دسته­بندی و ارسال می­ کند. این استراتژی با دسته­بندی کردن محصولات و در نتیجه تکمیل ظرفیت وسایل نقلیه باعث کاهش هزینه­ های حمل و نقل می­ شود.
از آن­جایی­که قرار دادن محصولات مختلف در یک گروه مشخص مستلزم ورود همزمان آن­ها به بارانداز میانی و منتج به ملاقات مشتری­های مختلف (سفارش دهندگان محصولات) می­ شود، لذا مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه ورودی و خروجی به منظور بهینه کردن عملیات استراتژی فرابارانداز ضروری است.
از طرفی دیگر، در نظر گرفتن شرایط دنیای واقعی از جمله غیر قابل پیش ­بینی بودن انتظارات مشتریان و همچنین وجود روابط پیچیده بین اعضای زنجیره، باعث ایجاد یک درجه مهمی از عدم قطعیت در زنجیره تأمین می­ شود. نادیده گرفتن عدم قطعیت موجود در زنجیره تأمین باعث ضعف در عملکرد زنجیره خواهد شد. بنابراین شناخت منابع ایجاد عدم قطعیت و استفاده از رویکردهای مناسب برای برطرف کردن این عدم قطعیت به منظور افزایش سودآوری زنجیره ضروری است. سه منبع ایجاد عدم قطعیت در زنجیره تامین عبارتند از:
عدم قطعیت در عرضه: این عدم قطعیت در اثر ت
غییر در عملکرد تأمین­کنندگان به علت تأخیر در تحویل­ها به وجود می ­آید.
عدم قطعیت در فرایند: این عدم قطعیت از غیر قابل اعتماد بودن فرایند تولید به دلیل خرابی ناگهانی ماشین آلات، تغییر در عملکرد نیروی انسانی و غیره ناشی می­ شود.
عدم قطعیت در تقاضا: این عدم قطعیت مهمترین عامل ایجاد عدم قطعیت در زنجیره تأمین بوده و از نوسانات موجود در تقاضا و پیش ­بینی نادرست ناشی می­ شود [۴].
رویکردهای تحلیلی (احتمالی)، رویکردهای شبیه­سازی و رویکردهای پیوندی بر اساس ترکیبی از مدل­های تحلیلی و شبیه­سازی، از جمله رویکردهای مورد استفاده برای برطرف کردن عدم قطعیت­ موجود در زنجیره تأمین می­باشند. مدل­های تعیین شده در این رویکردها، عدم قطعیت موجود در زنجیره تأمین را به وسیله توزیع­های احتمالی به دست آمده از داده ­های آماری نمایش می­ دهند. از آن­جایی که استفاده از این رویکردها با مشکلاتی نظیر عدم دسترسی به داده ­های آماری قابل اعتماد همراه است استفاده از رویکردهای دیگر ضروری به نظر می­رسد. یکی دیگر از رویکردهای مورد استفاده برای برطرف کردن عدم قطعیت موجود در زنجیره تأمین، استفاده از تئوری
مجموعه­های فازی است [۵]. قابل ذکر است که تئوری مجموعه­های فازی علاوه بر برطرف کردن مشکل فوق، دارای تطابق بیشتری با مسائل دنیای واقعی است.
با توجه به توضیحات بالا، واضح است که یکپارچه و هماهنگ کردن طرح­های تهیه­­ مواد اولیه، تولید و توزیع، بررسی منابع ایجاد عدم قطعیت در زنجیره تأمین و استفاده از یک رویکرد مناسب برای برطرف کردن این منابع و همچنین انتخاب استراتژی­ های مناسب برای توزیع محصولات از عوامل مهم بقای زنجیره تأمین در بازارهای امروزی هستند.
از این رو در این تحقیق ، یکپارچه کردن طرح­های تهیه مواد اولیه، تولید و توزیع در یک افق زمانی میان مدت در یک زنجیره تأمین پنج سطحی، چند محصولی و چند دوره­ای با در نظر گرفتن عرضه، تولید و تقاضای فازی با هدف حداقل کردن هزینه­ها و طراحی یک سیستم توزیع به موقع مورد بررسی قرار می­گیرد. در زنجیره تأمین مورد بررسی از استراتژی­ های فرابارانداز و ارسال مستقیم برای توزیع محصولات استفاده می­ شود. استفاده از استراتژی فرابارانداز مستلزم بررسی همزمان مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه ورودی و خروجی می­باشد. اما از آن­جایی که یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وسائل نقلیه و استراتژی فرابارانداز در مسئله مذکور باعث افزایش پیچیدگی خواهد شد، لذا به منظور کاهش پیچیدگی مسئله، زنجیره­ای با سطوح کمتر مورد بررسی قرار می­گیرد. بنابراین، در این تحقیق دو مسأله مذکور یعنی یکپارچه کردن طرح­های تهیه مواد اولیه، تولید و توزیع و یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وسائل نقلیه و استراتژی فرابارانداز به ترتیب تحت عنوان­های مسأله اول و مسأله دوم مورد بررسی قرار می­گیرند.

۱-۲- مسأله اول

مسأله اول عبارت از یکپارچه کردن طرح­های تامین مواد اولیه، تولید و توزیع محصولات در یک افق زمانی میان مدت در یک زنجیره تأمین پنج سطحی (شامل تأمین­کنندگان، تولیدکنندگان، مراکز توزیع، باراندازهای­­­­ میانی[۲] و خرده فروش­ها)، چند محصولی و چند دوره­ای با در نظر گرفتن پارامترهای فازی (شامل ظرفیت تأمین مواد­ اولیه، سطح نیروی انسانی در دسترس و ظرفیت ماشین­ آلات تولیدکنندگان و نیز تقاضای خرده فروش­ها) و با هدف حداقل کردن هزینه­ها و طراحی یک سیستم توزیع به موقع[۳] است. در این زنجیره برای توزیع محصولات از استراتژی­ های فربارانداز و ارسال مستقیم (از تولیدکننده به خرده فروش) استفاده می­ شود.
مفروضات این مسأله به شرح زیر می­باشند.
زنجیره تأمین پنج سطحی (شامل تأمین­کنندگان، تولیدکنندگان، مراکز توزیع، باراندازهای میانی و خرده فروش­ها)، چند محصولی و چند دوره­ای می­باشد.
برای توزیع محصولات از باراندازهای میانی و ارسال مستقیم استفاده می­ شود.
سطح برنامه ریزی میان مدت است
در صورتی که تقاضای یک خرده فروش برای یک کالای مشخص از طریق یک بارانداز میانی تأمین شود، باید کل تقاضای آن خرده فروش به ازای آن محصول از طریق همان بارانداز میانی برآورده شود. این فرض از رویکرد تک منبعی[۴] [۸-۶] نشأت می­گیرد.
هر یک از تولیدکنندگان توانایی تولید همه محصولات را دارند.
کمبود مجاز بوده و به صورت پس افت در نظر گرفته می­ شود.
هزینه نگهداری مواد اولیه و محصولات در پایان هر دوره در نظر گرفته می­ شود .
تولیدکنندگان محصولات را به سه طریق تولید می­ کنند: تولید در زمان عادی، تولید به صورت اضافه کاری و یا از طریق پیمانکاری.
تقاضا، ظرفیت تولید و نیز ظرفیت تأمین مواد اولیه اعداد فازی مثلثی هستند.
از آن­جایی که مهمترین هدف استراتژی فرابارانداز کاهش هزینه­ های نگهداری و حمل و نقل
می­باشد، لذا بررسی همزمان مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه و استراتژی فرابارانداز امری ضروری است. اما ­همان طوری که قبلا نیز ذکر شد به دلیل کاهش پیچیدگی مسأله مورد بررسی، یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وسایل نقلیه ورودی و خروجی و استراتژی فرابارانداز در یک زنجیره سه سطحی مورد بررسی قرار می­گیرد.

۱-۳- مسأله دوم

مسأله دوم عبارت از یکپارچه کردن مسیریابی و زمانبندی وس
ایل نقلیه ورودی و خروجی (به ترتیب به منظور تحویل محصولات به باراندازهای میانی و خرده فروش­ها) و استراتژی فرابارانداز در یک زنجیره سه سطحی است. زنجیره مورد بررسی دارای سطوح تأمین­کنندگان محصولات (به طور مثال تولیدکنندگان، مراکز توزیع و غیره)، باراندازهای میانی و خرده فروش­ها است. در این زنجیره با در نظر گرفتن هزینه­ های حمل و نقل و قیمت­های ارائه شده توسط تأمین­کنندگان، مسیر و زمان حرکت وسایل نقلیه ورودی در فرایند دریافت (دریافت محصولات از تأمین­کنندگان توسط باراندازهای میانی) و همچنین وسایل نقلیه خروجی در فرایند ارسال (تحویل محصولات به خرده فروش­ها توسط باراندازهای میانی) تعیین می­شوند.
علاوه بر این در طی فرایند دسته­بندی کردن محصولات در باراندازهای میانی، اگر همه محصولات مربوط به یک دسته مشخص وارد بارانداز میانی شده باشند (ورود همزمان) این محصولات بلافاصله در وسایل نقلیه خروجی بارگیری شده و به خرده فروش­ها تحویل داده می­شوند. در غیر این صورت، در ارتباط با نگهداری موقت و یا ارسال محصولاتی که زودتر وارد بارانداز میانی شده ­اند تصمیمات لازم اتخاذ می­شوند. همچنین به دلیل تطابق بیشتر با دنیای واقعی ظرفیت محوطه تخصیص داده شده برای نگهداری موقت محصولات به طور پیوسته در طول افق برنامه­ ریزی بررسی می­ شود.
هدف، تخصیص محصولات به تأمین­کنندگان و باراندازهای میانی به منظور بهینه کردن مسیر و زمان حرکت وسایل نقلیه و عملیات دسته­بندی کردن محصولات بوده به طوریکه هزینه­ های خرید و حمل و نقل حداقل شود.
مهمترین خصوصیات و مفروضات این مسأله عبارتند از:
هر تأمین­کننده توانایی عرضه هر نوع محصولی را دارد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...