۱-۵-۲-۲-۳- روش سوم
این روش به گروه دیگری از انسان ها اختصاص دارد که تعدادشان به اندازه ی دسته ی اول نیست. این افراد گرفتار وسواس و دیرباورى هستند و در تمام امور دچار تردید و تشکیک می گردند. یعنى نه از طرق متعارف و نه از طرق غیر متعارف، به یقین یا ظن دست پیدا نمی کنند. این گروه واقعاً مریض هستند و باید تحت درمان قرار بگیرند؛ چون از اراده و قاطعیّت کافی برای تصمیم گیری و رسیدن به قطع یا ظن برخوردار نیستند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قطع به حکم شرعىِ واقعى توسط شخص دیرباور یا وسواس را، قطع وسواس مى‏گویند. منظور از قطع وسواس این است که حتی زمانى که راه های متعارف براى حصول قطع، فراهم است، بازهم فرد دیرباور نمی تواند حکم واقعى را کشف کرده و به قطع برسد. نوع مردم و بیشتر عقلاى عالم معمولا از راه‏هاى متعارف، در امور مختلف به قطعیت دست پیدا مى‏کنند. اما درصد کمى از انسان‏ها همان طور که گفتیم گرفتار بیمارى وسواس و دیرباورى هستند و در هر امرى تشکیک مى‏نمایند. این افراد در فقه و اصول داراى احکام خاصى هستند؛ براى مثال، قطعى که در موضوع حکم، اخذ مى‏شود از قطع وسواس و قطع قطاع منصرف است یعنی شامل حال این دو دسته نمی شود.[۱۱۵] مرحوم کاشف الغطاء که خود بنیانگذار این بحث است در کشف الغطاء اشاره می کند که این گروه از انسان ها به دلیل عدم تعادل و توانایی در رسیدن به قطعیّت و یقین، حکمشان در عمل به تکالیف شرعی، این است که به قطع و یقین خود اعتنا نکنند. به عبارت مشخص تر، یعنی این که کثیر الشک ها، نباید به شک خود اعتنا کنند، کثیر القطع ها باید قطع خود را نادیده بگیرند وکثیر الظن ها هم نباید ظن خود را معتبر بدانند. [۱۱۶]
از نظر فقهاء، قطع و یقین هر کس، درباره مسائل شرعی، برای خود او حجّت است. مثلاً اگر کسی یقین داشته باشد که لباسش به نجاست آلوده است، نمی تواند با آن جامه نماز بخواند، اگر چه دیگران او را به این کار ترغیب کنند. اما نکته ای که باید متذّکر شد این است که «قطع» و یقین فرد مبتلا به وسواس، به اجماع فقهای متقدّم و متأخّر، حجّت محسوب نمی شود. از آن جایی که وسواس تخیّل و وهم آدمی را تشدید می کند و آن را به همه افکار و احساسات و حتی به اندیشه، تسرّی می دهد، همه ی فقهاء معتقدند که فرد مبتلا به وسواس، نمی تواند در باره مسائل جزئی و کوچک خود به یقین برسد. او در همه جزئیات، تردید می کند. این تردید ممکن است به جایی برسد که وقتی احتمال وجود هیچ آبی نمی رود، یقین پیدا می کند که به پایش ترشّحی رسیده است.
جستجو وتفحّص در فتاوای مراجع تقلید درخصوص قطع و یقین شخص وسواسی، نشان می دهد که در نزد آنان «یقین شخص وسواسی معتبر نیست.» بنابراین شک وظنّ وسواسی قطعاً و به طریق اولی قابل اعتنا و توجه نخواهد بود. چنین فردی لازم نیست و نباید به یقین خود در زمینه های مورد وسواس، اعتنا کند. شخص وسواسی باید درمواردی مثل نجاست و طهارت، بر طریق یقین و قطع دیگران رفتار نماید و از یقین سرشار از تردید خود چشم بپوشد. مثلاً در آب کشیدن چیزهای متنجّس به یک و یا دو بار اکتفا نمائید هرچند یقین داشته باشید که آن چیز هنوز نجس است. همچنین اگر از راهی به نجس شدن چیزی یقین پیدا نمود، که برای غیر او یقین آور نیست به این یقین نباید اعتنا کند و متنجّس را نباید آبکشی نماید.[۱۱۷] افرادی که داراى حساسیت نفسانى شدیدى در مورد نجاست هستند (دچار وسوس در طهارت هستند) حتى اگر گاهى یقین به نجاست هم پیدا کردند باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردى که نجس شدن یک شىء را با چشمان خود ببینند به طورى که اگر فرد دیگرى هم آن را ببیند یقین به سرایت نجاست کند فقط در این موارد باید قطع به نجاست پیدا کنند. اجراى این حکم در مورد افراد وسواسی، تا زمانى که حساسیت آن ها به طور کلى از بین برود استمرار دارد.[۱۱۸]
برخی نیز معتقدند که اشخاص وسواسی باید مانند اشخاص معمولی عمل کنند خواه یقین برای آنها حاصل شود یا نه، و الّا در بسیاری از موارد عمل عبادی آنها باطل خواهد شد. بعلاوه اعتقاد دارند که ندانستن مسائل شرعی موجب وسواس می شود و اگر مکلّفین حکم شرعی خود را بدانند وسواس نه تنها رفع می شود بلکه اصلاً پدید نمی آید. اگر فرد وسواسی به وظیفه شرعی ای که مجتهد برایش تعیین کرده است، با دقّت عمل کند، حتماً از دام وسوس نجات پیدا می کند؛ زیرا وظیفه شرعی شخص وسواسی این است که در مسائلی که وسواس دارد، مطابق افراد عادی متدیّن عمل کند و به علم و یقین خود اصلاً توجّهی نداشته باشد. هرگاه شخص وسواسی احساس کرد عملش دلچسب او نیست، یا حتی خیال کرد که عملش باطل است، نباید اعتنا کند، زیرا در این جا وظیفه شرعی او همین است.[۱۱۹]
۱-۵-۳- احتیاط
از نقطه نظرعقلی و نیز شرعی، رعایت جانب احتیاط در عمل به احکام و دستورات شریعت اسلام، مخصوصاً در مواقعی که دسترسی به نص صریح و دلیل قطعی و یقینی، امکان پذیر نمی باشد، اصلی مرجَّح و تردیدناپذیر است. زیرا احتیاط، موجب می شود که شخص مکلّف از افتادن در مفاسد واقعى در امان بماند و درمقابل بتواند به مصالح پیش بینی شده در احکام، دست یابد، مگر این که عمل به احتیاط منجر به وسواس‏ یا اختلال نظام و عسر و حرج در زندگى انسان گردد.[۱۲۰]
عمل کردن بر اساس احتیاط، مستلزم وجود شرایطی است که آشنایی با آن ها، مانع از آن می شود که افراد به واسطه ی عمل به احتیاط گرفتار وسواس گردند. اگر عمل به احتیاط، به صورت درست، زیرکانه، منطقی و عاقلانه و با لحاظ کردن ویژگی های روانی انسان، اتّفاق بیفتد، می تواند حس کمال طلبی و برتری جویی انسان را در عبودیت و بندگی پروردگارش، ارضا نماید. درمقابل، اگر عمل به احتیاط، همراه با افراطی گری و رفتارهای غیرمنطقی باشد، زمینه ی بسیار مناسب و مساعدی را برای رشد و توسعه ی وسواس، افتادن در عسرو حرج و ایجاد اختلال در نظام زندگی فردی و اجتماعی مکلّفین، پدید می آورد. لازمه ی درست عمل کردن براساس احتیاط، در درجه ی اول شناخت درست و دقیق مفهوم احتیاط است.
۱-۵-۳-۱- شناخت و تعریف احتیاط
احتیاط مبحثی است که هم در فقه و هم در اصول مطرح بوده و از این دو جنبه مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد. جنبۀ فقهی آن در باب اجتهاد و تقلید، حدود و قصاص و جنبۀ اصولی آن در بحث اصول عملیّه مطرح شده است که جنبۀ اصولی آن در ذیل مدخل اصل احتیاط می‌آید. بحث احتیاط در فقه از آن جهت است که در کنار اجتهاد و تقلید، یکی از راه‌های امتثال تکلیف است و در اصول فقه نیز مبنا و ملاک وجوب احتیاط در شبهات را، قطع نظر از نوع مکلّف (مجتهد، مقلّد و یا محتاط) تبیین می‌کند.
۱-۵ -۳- ۱-۱- احتیاط در لغت
درقاموس آمده است که احتیاط از ماده «حوط» و به معناى فرا گرفتن و احاطه کردن است. این معنا با مفهوم علم و نگهدارى ، صیانت و مراقبت کردن و بلائى که شخص را فرا می گیرد، سازگار است.[۱۲۱] همچنین احتیاط از باب افتعال، به معناى نگهدارى، دقت و عمل به استوارترین روش و برگزیدنِ مطمئن‌ترین وجوه می باشد. [۱۲۲] این واژه کاربرد وسیع و گسترده ی دارد و معنای «نگهدارى و دقّت فراگیر» از آن استنباط می گردد. کلمه ی «حائط» که از همین ریشه است برای اطلاق به دیوار باغ و خانه استفاده می شود؛ زیرا دیوار فضایی را که در بر می گیرد، از گزند هر آسیب و خطرى حفظ و نگهداری می کند. [۱۲۳] فرد مکلّف هم با عمل کردن به دستورات دینی بر اساس احتیاط، از مصالح تعبیه شده در احکام، به تمام و کمال برخوردار شده و از ضرر و مفاسد مصون می ماند. به عبارت دیگر، عمل به احتیاط یعنی امتثال واقعیّت حکمی که شارع به انجام آن امر نموده است.
۱-۵- ۳-۱-۲- احتیاط در اصطلاح
احتیاط در اصطلاح به معنای اتیان جمیع احتمالات، به منظور امتثال حکم واقعی است؛ مشروط بر آن که عمل به احتیاط موجب اختلال در نظام، عسر و حرج و یا ابتلا به وسواس نگردد.[۱۲۴] به عبارت دیگر «احتیاط» یعنی عمل کردن به گونه‌ای که موجب یقین به ادای تکلیف واقعی شود.
در اصول فقه، اصل احتیاط به این معناست که بر مکلّف لازم است طوری عمل کند که اگر واقعاً تکلیفی بر ذمّه دارد، آن را به انجام رسانده باشد. اصل احتیاط، یک اصل عملی است که هنگام جهل به حکم واقعی، به مکلّف کمک می کند ذمّه ی خود را از مکلَّفٌ به، فارغ و رها سازد. عمل به احتیاط فی نفسه، هم از نظر شرع و هم از نظر عقل، پسندیده و حسَن است، تا زمانی که موجب عسر وحرج و وسواس نگردد. بنا بر دلالت نصوص شرعی، عمل به احتیاط رجحان داشته و مطلوب شارع و مورد وفاق دو حجت ظاهری و باطنی، یعنی عقل سلیم فطری و شرع مقدس می باشد و این حقیقتی غیر قابل انکار است که عمل به احتیاط در همه حال، حتی زمانی که امکان اجتهاد و تقلید وجود دارد، حسَن و نیکو است.[۱۲۵]
گاهی اوقات عمل به احتیاط مستلزم تکرار تکلیف است، مانند زمانی که مکلّف از روى احتیاط نماز را قصر و تمام می خواند و گاهی نیز نیازی به تکرار عمل نیست مثل گفتن احتیاطی اذان و اقامه در نماز.[۱۲۶]
احتیاط گاه در عرف خاص و در علم اصول با عنوان اصاله الاحتیاط یا اصاله الاشتغال یا قاعده اشتغال، استعمال می شود که عبارت است از حکم شارع یا عقل، به لزوم انجام دادن یا ترک جمیع محتملات تکلیف، به هنگام شک در مکلّف به. به بیان دیگر درصورتى‏که انسان به اصل تکلیف مطمئن بوده ولى تردید در وجوب یا حرمت یک مورد خاص پیدا کند، براساس این اصل، مکلّف باید به گونه ای عمل کند که بتواند به انجام دادن تکلیف خود، اطمینان حاصل نماید. مجراى اصل احتیاط، شبهات مقرون به علم اجمالى است. به عبارت دیگر محل اجرای اصل احتیاط یا اشتغال جایى است که شک در مکلّف به، باشد نه در اصل تکلیف.[۱۲۷]
گاهی نیز، احتیاط در عرف عام به‌صورت گسترده تر و در معناى هوشیارى، مراقبت و دوراندیشى کامل در همه امور، که هدف از آن دفع ضرر و خطر احتمالى از خود یا دیگران است، استعمال می شود. حزم و دوراندیشى در کارها از اصول عقلایى است؛ به این معنا که عقلا در همه امور خویش از روش احتیاط بهره مى‌گیرند تا از خطرهاى احتمالى که مال، جان و آبروى آنان را تهدید مى‌کند در امان باشند. اسلام نیز این سیره را تأیید و پیروانش را در همه امور، اعم از فردى یا اجتماعى، دنیوى یا اُخروى به دقت و مراقبت ترغیب کرده‌است[۱۲۸].
با توجه به تعاریف فوق و دیگر تعاریفی که صاحب نظران در این مورد ارائه کرده اند، می توان گفت احتیاط، عبارت است از عمل به روشى فراگیر، یعنی انجام دادن هر کارى که گمان مى رود در دست یافتن به حقیقت و رسیدن انسان به واقع، موثّر باشد، و از طرف دیگر ترک کردن هر عملی که گمان مى رود انسان را از واقعیت دور سازد و باعث دست نیافتن به هدف گردد؛ به گونه اى که پس از عمل کردن بر این اساس، شخص یقین کند که وظیفه واقعی اش را انجام داده است، به هدف تعیین شده ی آن عمل رسیده است و خواسته ی مولا را هم اجابت کرده است. مثل این که شخصى مى داند مبلغى پول به شخصى بدهکار است و نمى داند هزار ریال است یا دو هزار ریال، در صورتى که احتیاط کند و دو هزار ریال بپردازد، یقین پیدا مى کند که بدهکارى خود را پرداخته است و دیگر جاى هیچ گونه گمانى در پرداخت بدهى براى او باقى نمى ماند.
۱-۵-۳-۱-۳- احتیاط در أخبار و روایات
واژه احتیاط و مشتقّات آن، به کرّات در روایات به کار رفته است. با بررسی این روایات می توانیم بفهمیم که ائمه ی هدی(ع) احتیاط را در سخنان خود، به چه معنى و هدفى به کار برده اند. نمونه هایی از این روایات را در زیر مشاهده می کنیم:
على (ع) به کمیل فرمود: «اخوک دینک فاحتط لدینک بما شئت»،[۱۲۹] برادر تو، دین توست، پس تا مى توانى در نگهدارى آن تلاش ورز.
امام صادق(ع) فرمود: «لک ان تنظر الحَزْمَ و تأخذَ بالحائطه لدینک»،[۱۳۰] بر توست که با دقت نگاه کنى و راه نگهدارى دین خود را در پیش گیرى. در جای دیگری می فرمایند: « خُذ بالاحتیاط فى جمیع امورک ما تجد الیه سبیلاً»،[۱۳۱] تا آن جا که امکان دارد، در همه کارهاى خود راه احتیاط را در پیش گیر.
در روایت دیگری از امام علی(ع) درباره دو مُحرِمْ، که شکار کرده بودند، می پرسند: آیا دو نفرى باید کفّاره بدهند، یا آن که هر کدام باید کفّاره جداگانه اى بپردازند. امام فرمودند: خیر بر هر کدام یک کفّاره است. روای مى گوید: شمارى دوستان در این باره از من پرسیدند و من نتوانستم پاسخ دهم. امام فرمودند: هر گاه با چنین پرسش هایى رو به رو شدید که حکم آن را نمى دانستید، بر شما باد به نگهداشت احتیاط، تا بپرسید و از حکم آن آگاه گردید.» [۱۳۲]
دین، گوهرگرانمایه ای است که همگان باید با استوارترین روش، در حفظ و نگهدارى آن، تمام توان خود را مصروف دارند و تلاش کنند. این وظیفه همه ی دینداران است که از هر نوع گمان زیان به ناحیه ی دین دوری کنند و از هر چیزى که در توانمندسازی و نگهدارى دین، اثرگذار است، بهره جویند، تا مانع از وارد شدن هرنوع آسیبی به پیکره و تمامیّت دین و ایمان انسان گردند.
در قرآن نیز مواردی از احتیاط به‌معناى عام آن یعنی دوراندیشی و مراقبت، مطرح شده‌است که از آن جمله می توان به این موضوعات اشاره کرد: روابط اقتصادى و مالى، امور حقوقى، اخبار و گزارش ها، امور نظامى، روابط اجتماعى، اخلاق جنسى. [۱۳۳]
۱-۵-۳-۲- اقسام احتیاط
احتیاط را به دو گونه تقسیم بندی می کنند:
۱-۵-۳-۲- ۱- احتیاط واجب و مستحب
۱-۵-۳-۲- ۱-۱- احتیاط واجب
احتیاط واجب آن است که مجتهد قبل یا بعد از نظر احتیاطی خود، علی الظاهر فتوا نمی دهد، اما این نظر احتیاطی، درعمل، حکم فتوا را دارد. تکلیف مقلّد در برخورد با احتیاط واجب، اختیار است بین عمل و رجوع به مجتهد دیگر.[۱۳۴]
۱-۵-۳-۲- ۱-۲- احتیاط مستحب
در احتیاط مستحب، مجتهد ابتداء فتوای خود را درخصوص موضوع مورد نظر صادر می کند و سپس نظر احتیاطی اش را بیان می کند. تکلیف مقلّد در مقابل احتیاط استحبابی نه وجوب است و نه رجوع به غیر؛ بلکه یا باید به مقتضی فتوی عمل کند یا به احتیاط مستحبّی.[۱۳۵]
۱-۵-۳-۲- ۲- احتیاط شرعی و عقلی
۱-۵-۳-۲- ۲-۱- اصل احتیاط شرعی
احتیاط شرعی عبارت است از حکم شارع به لزوم اتیان آن چه که احتمال وجوب دارد و ترک آن چه که احتمال حرمت دارد. در احتیاط شرعی، اراده ی شارع بر لزومِ اتیان جمیع محتملات تکالیف یا اجتناب از آن ها، به هنگام شک و عدم توانایی برای رسیدن به حکم واقعی، تعلّق می گیرد، البته در صورتی که امکان اتیان همه ی آن ها یا اجتناب از همه ی آن ها وجود داشته باشد.[۱۳۶] هرگاه احتمال بدهیم که انجام دادن کارى واجب و یا ترک عملى لازم است، طبق روایات بسیارى که دلالت بر احتیاط مى‏کنند، مسائل از سه مورد خارج نیستند یا صددرصد مصلحت در انجام دادن آن ها است، پس بى‏شک باید به جاى آورده شوند؛ یا صددرصد مصلحت در ترک آن ها است، پس ترک آن ها لازم است، و یا مشکوک هستند، که در آن صورت کسى که از شبهه‏ناک بپرهیزد، از حرام نجات مى‏یابد و افرادى که چنین اعمالى را مرتکب شوند در حرام واقع مى‏شوند. و در نتیجه هلاکت در انتظار آنهاست بدون آنکه خود بفهمند.
به‏دلیل روایات وارده در این رابطه، اکثر اخباریین قائل به احتیاط شرعى هستند. بعضى از علماى اصول قائل به احتیاط عقلى و شرعى هستند و برخى هم تنها احتیاط عقلى را قبول دارند و مى‏گویند: روایات مورد استناد، یا ارشاد به حکم عقلى دارند و یا دلالت بر استحباب مى‏کنند، و یا در مورد مسائل اعتقادى وارد شده‏اند.[۱۳۷]
۱-۵-۳-۲- ۲-۲- اصل احتیاط عقلى
اصل احتیاط عقلى عبارت است از حکم عقل به لزوم خروج از عهده تکلیف منجز، در صورتى که ممکن باشد. مبنا و دلیل این اصل، قاعده معروف «الاشتغال الیقینى یستدعى الفراغ الیقینى‏» [۱۳۸]یا قاعده «دفع ضرر محتمل» است. به عبارت دیگر عقل حکم مى‏کند که هرکجا و در هر موردى که احتمال ضرر اخروى وجود دارد باید انسان از آن عملى که احتمالا باعث ضرر اخروى مى‏شود پرهیز کند و احتیاط کند به گونه‏اى که آن ضرر احتمالى را از خود دفع نماید. مثلا اگر یقین داشته باشد که در روز جمعه نماز بر او واجب است، ولى نمى‏داند آیا نماز ظهر واجب است یا نماز جمعه؟ در این‏گونه موارد ترک هرکدام از دو نماز موجب احتمال ضرر اخروى است. بنابراین عقل مى‏گوید: احتیاط کن و هر دو را بخوان و همین‏طور در مثال فوق اشتغال ذمه یقینى است پس فراغ ذمه نیز باید یقینى باشد و این حکم عقل است.[۱۳۹]

سوءظن و شناخت آن
سوء ظن یک اختلال شخصیتی و از دسته ی اختلالات روانشناختی است. سوء ظن یا بدبینی که در اصطلاح علم روان شناسی آن را «پارانوئید»[۱۴۰] می نامند، به معنای «عدم قطعیت» است. «پارانویا» یک اصطلاح روان شناختی و روان پزشکی است که در اصل به نوعی آشفتگی فکری یا هذیان دلالت دارد و مبتنی بر بدبینی، حسادت، خودبزرگ بینی یا گزند و آسیب است. افراد بدبین، در روش فکر کردن درباره خود و محیط اطرافشان، انعطاف ناپذیرند. این انعطاف‌ناپذیری می‌تواند موجب ناسازگاری آنان در روابط خانوادگی، شغلی و اجتماعیشان گردد. این گونه رفتارها می‌تواند منشأ پریشان حالی برای خود فرد و اطرافیانش گردد؛ چون این دسته از افراد قدرت پذیرش حقیقت را ندارند.
افراد بدبین خود به دوگروه تقسیم می شوند : گروه اول افرادی هستند که بدبینی و سوء ظن آن ها عارضی بوده و در طول زندگی و در شرایط مختلف، دچار بدبینی می شوند. درچنین وضعیتی که بروز آن طبیعی است، فرد می تواند با کسب آگاهی های بیشتر، به تردید خود بین دانستن و ندانستن، غلبه کند و به قطعیت برسد. وگروه دوم شامل افرادی می شود که بدبینی جزئی از شخصیت آن هاست؛ به طوری که کنترل آن برای فرد امکان پذیر نبوده و او را در حالت ترس و به تبع آن در موقعیّت اضطراب انگیز قرار می دهد. وجود ترس و اضطراب در کنار هم، فرد را در وضعیت توهّم یا پارانویید تثبیت می کند. میزان و شدّت استرسی که در این حالت به فرد وارد می شود، تابعی از شیوه ی تفکّر و باورهای او و متأثّر از برآوردش از میزان آزاردهندگیِ ترس و اضطراب وارده، می باشد. [۱۴۱]
سوءظن در شکل شدید آن، یک اختلال روانی محسوب می شود. وقتی بدبینی شدّت می یابد، فرد بیمار رفتار دیگران را اشتباه و نادرست تفسیر می کند و در واقع احساس می کند چیزی را که می بیند یا می شنود واقعیت ندارد و جریان دیگری در پشت صحنه جاری است. بدبینی باعث تشویش، استرس و عصبانیت در بیمار می گردد.[۱۴۲] ( در افراد مبتلا به وسواس های مذهبی، وجود این بدبینی موجب می شود مثلاً زمانی که مجتهد به طهارت چیزی حکم می کند، او نتواند واقعیّت را بپذیرد.)
۱-۵-۴-۱- ویژگی های شخصیتی فرد مبتلا به سوء ظن ( بیماری پارانوئید)
بی تردید، سوء ظن نشانه ی اختلال «پارانوئید» و نداشتن اعتماد دایمی است. افراد مبتلا به این اختلال، همواره درحالت تدافعی قرار دارند زیرا از نظر این افراد دنیا مکانی تهدیدآمیز تلقی می شود و آنان همیشه باید هوشیار و مراقب باشند و حتی ممکن است در جست وجوی نشانه های تهدیدآمیز برآیند. افرادی که از «پارانوئید» رنج می برند، نمی توانند از ترس های خود رهایی یابند؛ آن ها همیشه منتظر فریب و نیرنگ دیگران هستند و به وفاداری و صداقت آنان مشکوک اند. افراد پارانویا به دلیل حساسیت فوق العاده ای که دارند، حتی به چیزهای خیلی پیش پا افتاده و جزئی هم توجه زیادی می کنند.
برجسته‌ترین ویژگی‌های اختلال شخصیت پارانوئیدی عبارتند از: بی‌اعتمادی و بدگمانی فراگیر و دیرین نسبت به دیگران، حساسیت زیاد نسبت به بی‌اعتنایی و گرایش به وارسی کردن محیط برای یافتن و برداشت گزینشی نشانه‌هایی که افکار و نگرش‌های آسیب رساننده را تایید می‌کنند. این افراد اهل مجادله و تعصّب بوده و مسئولیت‌ احساسات خود را نمی پذیرند و در عوض آن را به دیگران نسبت می‌دهند. تمایلات اغراق آمیز برای بیان انگیزه‌های پنهان و معانی خاص، در رفتارهای غیرمغرضانه ی دیگران. مبتلایان به این اختلال به کرات وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان و بستگان و همسر خود را مورد پرسش قرار می‌دهند. دارای هوش خوب و حافظه عالی و جزئی نگر و دقیق هستند. [۱۴۳]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...