نماز دارای رفیعترین جایگاه است و ارتباط صمیمانهای میان آفریدهی ضعیف و آفریدگار تواناست.
اهمیّت نماز در بین همهی فرامین اسلام، بدین دلیل است که :
« ۱- نماز روح انسانها را به مبدأ هستی بخش مرتبط و متّصل میکند و با این ارتباط، روح و جان آدمی را زنده ، با نشاط و آرام میسازد و او را برای انجام سایر تکالیف و وظایف فردی و اجتماعی آماده میکند. از این رو میتوان گفت نماز موتور محرکهی سایر اعمال و دستورات اسلامی است، زیرا کسی که به نماز اهمیّت بدهد، به سایر تکالیف هم اهمیّت خواهد داد و آنها را با نیّت صحیح و خالص انجام خواهد داد.
۲- خواندن نماز علاوه بر آنکه انجام یک دستور و یک واجب الهی است، خود مانع از انجام زشتیها، خلافها، و گناهان دیگر است و یک نمازگزار واقعی از فحشاء و منکرات به دور میماند و این خاصیّت بازدارندگی نماز است.
۳- نماز، از بعد سیاسی، مسلمین سراسر جهان را هر روز به سمت قبله، و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متّحد میکند و به جمعیّت مسلمانان شکوه و عظمت و اقتدار میبخشد. این خاصیّت نماز، بدین صورت فراگیر و روزانه در هیچ عبادت دیگری یافت نمیشود.» (کلباسی، ۱۳۸۵: ۱۷ و۱۸)
در اهمیّت نماز، همین بس که حضرت علی (ع) در میدان نبرد صفّین و امام حسین (ع) در ظهر عاشورا دست از جنگ کشیدند و به نماز ایستادند.
سِرّ هر چیزی را باید در نحوهی وجود او پیدا کرد، نماز یک نحوهی حرکت خاص و یک نگرش بینظیر است.
« اسرار نماز آنگاه حاصل شود که شش چیز حاصل باشد:
اول: حضور دل؛ یعنی دل را به هنگام نماز، به هیچ چیز جز پروردگار « جَلَّت عَظَمتُهُ» تعلق نباشد.
دوم: فهم کردن معانی؛ قرائت و ذکر تسبیح نماز، به طوری که دل در فهم آن الفاظ، مطابق زبان باشد.
سوم: تعظیم؛ یعنی در آن حالت، عظمت معبود و جلال و جبروتش، در خاطر نمازگزار باشد.
چهارم: هیبت؛ یعنی از غایت عظمت پروردگار، خوف بر دلش هجوم آرد که مبادا در این عبادت، تقصیری باشد.
پنجم: امید؛ که مقام کرم وجود خداوند «اَکرَمُ الاَکرمین» بر او معلوم باشد که از نهایت مرحمت، او را محروم و بینصیب نخواهد فرمود و گناهانش را خواهد بخشید.
ششم: شرم؛ یعنی خود و عبادت خود را کوچکتر از آن بداند که شایستهی درگاه باشد و عبادت خود را در نهایت شرمساری و بندگی را با سرافکندگی، به انجام رساند.» (کاشانی و دیگران،۱۳۸۲: ۷۱و۷۲)
« نماز یک نهر روان و یک چشمهی کوثر است، همهی آتشهای گذشته را خاموش میکند و هم، نمیگذارد انسان بعدها گرفتار آتش شود.» ( حاج سید جوادی، ۱۳۷۶ :۲۹)
نماز دارای ابعاد گوناگون و ژرفایی بس عمیق است و همگان را بایسته است که پیوسته دربارهی نماز بیاندیشند، به یقین در هر مرتبه از اندیشیدن دریچهای فراتر به باغ سبز نیایش باز میشود و گامها شتابناکتر در پیمودن و بازوان پرتوانتر در دست یافتن به حقایق آن میشوند و دل با شادابی بیشتر طراوت بهار جاودان نماز را احساس میکند که همانا رسیدن به معبود است.
۲-۲ نیایش
نیایش تنها وسیلهای نیست که انسان به کمک آن نیازمندیهای خود را رفع کند، بلکه نیایش، تجلّی عشق و تجلّی نیاز روح آدمی است.
« نیایش در فرهنگ لغت به معانی: دعا، آفرین، دعای نیکو و آفرین، آفرین و تحسین، دعایی باشد که از روی گریه و زاری کنند، ستایش، تحسین، آفرین و دعا از روی زاری، خواهش، زاری، عبادت، دعا و ستایش است.
نیایش کردن نیز به معانی: دعا کردن، عبادت کردن، آفرین گفتن، ستایش کردن است.» (دهخدا، ج ۴۷: ۹۸۳)
نیایش بیان جملههایی است که انسان، مستقیم و بیواسطه با خالق خود در قالب گفتگویی ابراز میدارد و در آن خدای خود را با عناوینی چون «الهی»، «خدایا» ، «یا رب» و … خطاب قرار میدهد.
« نیایش چند چیز باهم است:
-
- وضع دو گویشهای است که در برابر رحمت الهی، شفقت انسانی را قرار میدهد.
-
- مستلزم عنایت به کانون لطیفی است که کرسی اتّصال پرستنده و پرستیده، یارب و مربوب است (یعنی دل)؛
-
- سرانجام، مبتنی بر قبولی احوال است که از نظربازی و کشف و شهود عارفانه برمیخیزند.» (کربن، ۱۳۷۳: ۴۰۵)
در واقع آنچه با منطق و بررّسی تحلیلی و علم و تفکر علمی و فلسفی به دست نمیآید، با عشق و با پیوستگی روح به معشوق، با نیایش، به دست میآید.
« در آن هنگام که شما موقعیّت واقعی خود را در جهان با عظمت هستی درک میکنید، در حال نیایش به سر میبرید، زیرا فقط در این حال است که تمام «خود» را مانند تابلویی بیاختیار در زیر دست نقاش ازل و ابد نهادهاید.» (جعفری ،۱۳۸۷: ۷)
در همهی اوقات و همهی لحظات زندگی، نیایش برای ما امکان پذیر است و هر کس از طریق دلش روزنهای را به سوی خدا گشاده میبیند، لحن این نوع راز و نیازها نرم و ملایم بوده و در فرهنگ ایرانی معمولاً در نیمههای شب تا صبحگاه و پس از انجام طهارت صورت میگرفته است.
« مرغ روح آدمی در حال نیایش، از تنگنای قفس تن رها گشته، پر و بالی در بینهایت میگشاید، اگر این پرواز صحیح صورت بگیرد، دیگر برای روح، برگشتن و محبوس شدن در این قفس خاکی امکان پذیر نخواهد بود؛ زیرا پس از چنین پروازی کالبد خاکی او همچون رصدگاهی است که به سوی بینهایت نصب شده و از نظاره به بینهایت چشم نخواهد پوشید.» (همان: ۱۲)
انسان در نیایش با تضّرع و زاری از خداوند مدد میطلبد و برای رسیدن به سعادت به او متوسّل میشود.
« اگر رحمت الهی را نیایش خدا بدانیم که مشتاق خروج از اعماق پوشیدهی غیب است، نیایش انسان هم برای آن است که دوباره به خدای خود برگردد، در پرتو همین پاسخ فعّال است که صورت حق در قلب پیداست. آنچه ما نیایش میکنیم ذات ناشناختهی الهی نیست؛ هر عبدی ربّ خود، یعنی همان ذاتی را که در قالب اعتقادات او هست، نیایش میکند.» (کربن، ۱۳۷۳: ۴۰۶)
« به عبارت دیگر نیایش، توان وجود شناختی انسان در تحقق بخشیدن کامل به اسمی از أسماء الهی است که خود مظهر آن است.» (همان :۴۱۰)
۲-۲-۱ آداب نیایش
نیایش به عنوان یک واقعیت موجود در جهان هستی از بدو خلقت انسان تاکنون مطرح بوده و برای نیل به کمال از آن استفاده میکنند. نیایش که از اعماق روح آدمی برمیخیزد دربردارندهی آدابی است:
« اول : نیّت؛ یعنی توجه داشته باشد که چه میخواهد و از که میخواهد و دلیل بر لزوم نیّت آن است که رسول (ص) فرمود: اِنَّما اَلاَعمالِ بِالّنیات یعنی پاداش و ارزش عمل به سبب نیّت عمل کننده است.
دوم: حضور قلب؛ به این معنی که شخص دعا کننده توجهی قلبی داشته باشد و به عبارت دیگر قلب، مرکز فرماندهی بدن است پس اگر نور معرفت حق بر آن بتابد و هر چه میخواهد، حق میخواهد.
سوم: اخلاص؛ یعنی در دعای خویش خلوص داشته باشد که اگر عمل از روی اخلاص نباشد نتیجهای ندارد.
چهارم: آن که دعای او متعلق باشد به امری که عادهً ممکن باشد پس اگر از خدا چیزی طلب کند که عادهً محال است ولو اینکه عقلاً امکان داشته باشد، غلط است.» ( النقوی، ۱۳۶۱: ۱۱و۱۲)
آداب نیایش مقدمهای برای نیایش و راز و نیاز با پروردگار و نیایش کننده همچون عاشقی است که با معشوقی نازنین، نرد عشق میبازد. نیایشهای ما نیز « قبل از آن که ابزار زندگی باشند، ابزار بندگیاند و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کنند، حاجت دل را روا میکنند، و برتر از آنکه سفرهی نان را فراخی بخشند، گوهر جان را فربهی میدهند.» ( سروش، ۱۳۸۲: ۷)
۲-۲-۲ اهداف نیایش
نیایش به آستان حضرت باری، آدمی را به خویش باز میگرداند و پرستش و نیایش، بیدارگر و هوشیار کنندهی آدمی است. بدیهی است که نیایش عاشق نیازمند، به عنوان یکی از مهمترین و والاترین جریان پدیده های فطری بشری، محصول و ره آورد محرکههایی مقدّس و انگیزههای ارزشمند درونی است و برای انسانها اهداف متعدّدی را دربر دارد:
اولین هدف نیایش، تکامل مادّی و معنوی است. در این هدف، از خداوند طلب آگاهی میشود تا علل محاسبه نشده که از هر سو در جریان است، به حساب درآورده و موانع از پیش پا برداشته شود، طلب عنایت و اینکه تسلیم به مشیت الهی چراغ راه قرار گیرد تا در زندگانی خلائی احساس نشود. (جعفری، ۱۳۸۷: ۱۷ و ۱۸)
هدف دوم نیایش « تماس بینهایت کوچک با بینهایت بزرگ است که نهایت آمال و ایدهآل بشری است. با این تمامی است که جهان درونی و برونی و جهان مادّی و معنوی هماهنگ میگردند و هستی آدمی، معنای حقیقی خود را برای انسان آشکار میسازد.» (همان: ۱۸)
در این لحظه است که «انسان به بینهایت بودن خود و به بینهایت بودن استعداد و فعالیّت روانی خود پی میبرد و در ارتباط با بینهایت، بهترین لحظات وجود خود را احساس میکند.» (همان: ۲۱)
بدین ترتیب میتوان گفت نیایش زمزمهی روحنوازی است و صیقل دهندهی دلهای آدمیان است.
هیچ پدیدهای را نمیتوان نشان داد که از فعالیّت روح به هنگام نیایش، عمیقتر و گستردهتر بوده باشد؛ زیرا که در حال نیایش همهی وجود ما با هم میآمیزنند و اقیانوس جانمان را میسوزانند.
۲-۲-۳ مفاهیم نیایش
در وجود ما انسانها توانی از تخیّل برخاسته از نیایش هست که وجودمان را به سوی خدا بالا میبرد. اشتیاق نهانی و عمیقی که از ارتباط با خداوند معنا میگیرد و در پی آن حالات توجه و نیایشی احساس میشود که یکی از عوامل بزرگ تکامل روحی است و دربردارندهی مفاهیم بزرگی چون مناجات و دعا است.
در ادامه ابتدا به مفهوم مناجات سپس دعا پرداخته خواهد شد.
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:16:00 ب.ظ ]
|