کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



مقادیر ارائه شده از سطح ۱۰۰ محاسبه شده و وضعیت ۱۰۰ بیانگر درصد تحقق از شرایط آرمانی و ایده‌آل و تحقق شرایط آیین‌نامه‌ای و اجتماعی اتحادیه اروپا و آمریکا میباشد. در ادامه پایان نامه و در فصول سوم و چهارم تمامی موارد با شرایط تهران مقایسه و طی پرسش‌نامه‌هایی وضعیت عبور عابرین پیاده شهری در تهران معین میگردد.در حقیقت اعداد ذکر شده بیانگر سطح نزدیکی به شرایط ایده‌آل می‌باشند. [۳۴]
۲-۶- ارتباط انسانی با سیستم حمل و نقل (بر اساس آیین نامه مصوب کنوانسیون اروپا)
به علت این که یک سیستم حمل و نقل به وسیله انسان ساخته می‌شود بنابراین برای رفع نیازهای انسان اختصاص یافته است و ممکن است توسط روش‌های متعددی که آنها نیز ساخت بشر هستند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. ارتباط انسانی با سیستم در سطوح مختلفی اتفاق خواهد افتاد ولی درسه شاخه اصلی تأثیر دارد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۱- عوامل فیزیکی، فیزیولوژیکی و بیومکانیکی: این عوامل با ساختار و عملیات مکانیکی بدن انسان مرتبط است. در ادامه طی چند مثال به تشریح چگونگی ارتباط آنها با سیستم‌های حمل و نقل و اجزاء آن پرداخته می‌شود.
– اندازه بدن و اجزاء آن. هر فضایی براساس این که چه انسان‌هایی در آن قرار می‌گیرند، باید مناسب آنها طراحی شود. بنابراین اندازه بدن درابعاد صندلی‌ها،‌سطوح کار، مسیرهای عبور، و فضاهای کار مؤثر خواهد بود. به علاوه مراجع منتشر شده در خصوص اطلاعات انسان‌شناسی نشان می‌دهد که اگرچه مصطلح است که بگوئیم طراحی‌ها جهت “۵۰ درصد زنان و ۹۵ درصد مردان”، ولی این عبارات اغلب فقط به قد و قامت بر می‌گردد. این طور نباید استنباط کرد که یک شخص با قد ۹۵ می‌تواند در محدوده ۹۵ درصد مردان قرار گیرد؛ همان‌طور که یک شخص ممکن است به طور اتفاقی پاهای خیلی کوتاهی داشته باشد یا دور کمر خیلی بزرگ داشته باشد. بنابراین اطلاعات انسان‌شناسی باید بادقت مورد استفاده قرار گیرد.
– ظرفیت‌به دست آمده (انسان‌شناسی عملی). دانستن طول بازوی یک فرد به ما اجازه تعیین دقیق چگونگی موقعیت قرارگیری یک کنترل از راه دور را می‌دهد. نه‌تنها می‌توان تأثیر طول بازو را به وسیله حرکت تنه مشخص نمود بلکه طول آن ممکن است به وسیله خاصیتی از وظیفه مشخص شده‌اش کاهش یابد.
– نیرو و بیومکانیک. توانایی بدن برای انجام کارهای فیزیکی به وسیله ظرفیت ماهیچه‌ها و عضلات و سیستم‌های حمایت‌کننده آنها محدود می‌شود. به کارگیری کارگران معمولی در سیستم‌های دستی باربری باید با ظرفیت نیروی فکری توأم شود. معمولاً‌خستگی عضلانی براساس گذشت زمان ایجاد می‌شود. بیشتر امتیازها بین وظایفی که نیازمند فقط دوره زمانی کوتاهی از کار معمولی هستند و همچنین آنهایی که نیازمند کار پیوسته می‌باشند به وجود می‌آید.
– ترکیب بدن. بدن انسان شامل استخوان‌بندی و نسوج بدن می‌باشد. وظیفه استخوان‌بندی حفاظت از عضوهای حیاتی اساسی بدن و تأمین پیکره بدن و تحمل بارها می‌باشد. اگر وسایل بدون در نظر گرفتن موقعیت و استحکام اجزای بدن طراحی شوند ممکن است نتیجه آن ناراحتی و آسیب رساندن به بدن باشد. برای مثال، کمربند ایمنی صندلی اتومبیل به شکل یک آویز مورب برای عبور از روی شکل استخوانی انتهای شکم، سینه و شانه‌ها که قادر بهتحمل نیروهای تولید شده دراثر کاهش شتاب سریع هستند طراحی شده است. یک کمربند صندلی که از روی نواحی آسیب‌پذیر همچون گلو و بخش‌های نرم شکم عبور داده شود خیلی خطرناک خواهد بود.
۲- عوامل ادراکی و تحریکی: انسان‌ها اطلاعات جهان اطراف خود را از راه حواس دریافت می‌کنند، پردازش این اطلاعات و پاسخ به آنها به وسیله چندین فعالیت فیزیکی انجام می‌شود. عوامل مهم در این رابطه به شرح زیر دسته‌بندی می‌شوند؛
– احساس و ادراک. روش‌ اصلی احساس درانسان‌ها دیدن و شنیدن است. حواس دیگر مانند چشایی، بویایی و لامسه به طور غیرقابل انکاری اهمیت دارند ولی به علت این که این حواس دقت کمتری داشته و در عمل ناپایدارتر بوده و هزینه در نظر گرفتن آنها در طراحی‌ها نیز گران می‌باشد، لذا اغلب کمتر در طراحی‌های انسان – ماشین به کار می‌روند. از زمانی که این وضعیت در وجوه بین انسان و ماشین به وجود آمده، توجه زیادی به متقاعد نمودن و شکل دادن به تجهیزات ورودی حواس معطوف شده است. اگر انسان به قدر کافی قادر به احساس اطلاعات نباشد، امکان حیات سیستم انسان – ماشین به سرعت به خطر می‌افتد. این نکته مهم است که تهیه اطلاعات فعلی باید به شکلی باشد که بتواند به آسانی درک شود و نیز به روشی باشد که کمتری انثرات را روی دیگر وظایفی که انسان به طور همزمان انجام می‌دهد داشته باشد. بنابراین طراحی وسایل دیداری برای اتومبیل‌ها همچون تابلوهای ترافیکی و علائم مسیر براساس قابلیت خواندن آنها خواهد بود و تعیین زمان صرف شده برای خواندن آنها نیز ضروری خواهد بود، این زمانی است که انسان برای مشاهده بخش جلوتر جاده باید در نظر بگیرد. به طور مشابه در طراحی نشانه‌های آگاه‌کننده صوتی (شنیداری) در کابین‌های پرواز هواپیما باید توانایی انسان برای احساس کردن تواتر و وسعت صداها در سطوح مختلف درنظر گرفته شود و این نشانه‌های آگاه کننده باید قادر به اجرای دقیق عملیات خود در محیط‌هایی که صداهای متنوع دیگر با الگوهای متفاوت زمانی، دامنه‌ای و فرکانسی ممکن است اتفاق بیفتد، باشند.
– پردازش اطلاعات و تصمیم‌گیری. انسان قادر به پردازش مقادیر نامحدود اطلاعات نیست. به عبارت دیگر، انسان قادر به پردازش بیش از یک نوع از اطلاعات در یک زمان نیست. این مسئله، محدودیت قابل توجهی را روی دامنه و شرح وظایفی که می‌تواند انجام دهد، ایجاد می‌کند. برای مثال، با وجود این که از نظر فنی به سادگی می‌توان با بهره گرفتن از یک صفحه نمایشگر اطلاعاتی درباره شتاب وسیله نقلیه (به جای سرعت) برای رانندگان فراهم نمود ولی به علت آن که انسان‌ها در پردازش اطلاعات در زمان کم (همانند شتاب برحسب متر بر مجذور ثانیه) ضعیف می‌باشند بنابراین امکان دارد که چنین اطلاعاتی قابل استفاده توسط اکثر رانندگان نباشد. یک راننده در شرایط ترافیک سنگین شهری نیازمند توجه بیشتر به مسیر خیابانها، آگاهی از وضعیت وسایل نقلیه، علائم در مسیرها و سایر اطلاعات، نمایش عملکرد و شرایط وسیله نقلیه و کنترل حرکت وسیله نقلیه می‌باشد که برروی پردازش اطلاعات تأثیر عمده خواهد داشت. در نتیجه، احتمال دارد برخی از این کارها انجام نشود یا خطاهایی در انجام آنها ایجاد گردد. [۷]
– عملکرد حرکتی. یک شخص به وسیله فعالیت فیزیکی بخش‌هایی از بدن یا ارتباط کلامی وسیله نقلیه را کنترل می‌کند. این کنترل با درجه‌های مختلفی از مهارت انجام خواهد شد که بستگی به توانایی فردی، میزان تجربه کاری و طبیعت آن کار دارد. به دلایل بیومکانیک، اندامی و عصبی توانایی فردی، میزان تجربیه کاری و طبیعت آن کار دارد. به دلایل بیومکانیک، اندامی و عصبی برخی زا قسمت‌های اصلی بدن بهتر از قسمت‌های دیگر در انجام یک کار بخصوص هستند. از اندامهای پایینی برای اعمال نیروهای زیاد همچون استفاده از پدال ترمز با توجه به ماهیچه‌های قوی پاها و پشت استفاده می‌شود. برای انجام صحیح کنترل‌ها، اندام‌های بالایی به علت چالاکی آنها و دارا بودن حسگرهای لمسی زیاد در دستها و انگشتان مناسب‌تر هستند. (به علت گسترش برخی از محدودیت‌ها در بدن می‌توان آنها را به وسیله اختصاص سیستم‌های دیگر آماده به کار جبران کرد. برای مثال، در وسایل نقلیه مناسب برای معلولین ممکن است کنترل سیستم ترمز را به کلی به بازوها و دست‌ها واگذار شود.)
۳- عوامل اجتماعی و علمی: امروزه معلوم شده است که عملکرد یک شخص به وسیله حرکتی که در وضع معین درکار ایجاد می‌شود درک شده و با طبیعت و سایر افراد در ارتباط قرار می‌گیرد. به علاوه تعداد نامعینی از عوامل دیگر که بیشتر طبیعت موقتدارند بر روی عوامل اصلی تأثیر می‌گذارند. بریا مثال می‌توان تجربیات کنونی، تغییرات روزانه، خستگی و فشارهای عصبی را ذکر نمود. برای توسعه این عوامل اجتماعی و علمی آنها را به صورت سیستماتیک و شکل‌یافته درآورده‌اند. به عبارت دیگر برای این که آنها را تحت محاسبه و کنترل درآورند احتیاج به توسعه و پیشرفت می‌باشد. [۸]
واضح است که در سیستم‌های حمل و نقل پیچیدگی‌های زیادی وجود دارد. کاربرد عوامل انسانی به طور قابل توجهی گسترش یافته که بخش‌های زیر به عنوان مثال‌هایی از طراحی عوامل انسانی می‌باشد:
– مسافرین پیاده
– مسافرین خطوط راه‌آهن و ترانزیت
– رانندگان اتومبیل
– مسافرین خطوط حمل و نقل هوایی
– مسافرین خودروهای سواری شخصی
– رانندگان خودروهای درون شهری
– رانندگان حمل و نقل عمومی
– رانندگان برونشهری
– مسافرین برونشهری و …
۲-۷- مسافرین پیاده در شهر
درنظر گرفتن حرکت مسافرین پیاده در طراحی شهرها و دیگر نواحی فعالیت انسان‌ها ضروری است. طراحی فضای مناسب پیاده‌رو برای گردش و دیگر فعالیت‌ها فقط بستگی به شناخت وضعیت فعلی همانند یک ضرورت طراحی برای مهندس دارد. شهرهای اولیه دارای مراکز تجاری و صنعتی در مراکزشان و ساختمان‌های بزرگ در اطراف فضاهای در نظر گرفته شده برای پیاده روها بودند. در شهرهای مدرن در قرن نوزدهم و بیستم سعی در تطبیق و تناسب لازم بین پیاده‌ها و ترافیک سنگین وسایل نقلیه شده است. در قرن بیستم ترافیک که به صورت موتوری در قالب اتومبیل‌ها درآمده است منجر به افزایش تقاضا در فضاهای شهری شده است. در بسیاری از شهرهای ایالات متحده که از زمان اختراع اتومبیل توسعه زیادی یافته‌اند، معمول نیست که بیش از نیمی از نواحی داخل شهری را به وسیله فضای پارکینگ و خیابان‌ها اشغال شود. طراحان از سال ۱۹۶۰ به طور قابل توجهی نظر خود را به نیاز برای تأمین امکان حرکت مسافرین پیاده در طول خیابان‌های معمولی شهرها معطوف داشته‌اند. بنابراین تخصیص فضای مناسب پیاده‌روی در گردشگاه‌ها دارای اهمیت بوده است.
۲-۸- تعیین سطح خدمات با معرفی نتایج تحقیقات در کشورهای پیشرفته
فضاهای انسانی بر مبنای رفتارها و حرکتها طراحی می‌شوند. انسان بی‌حرکت مانند کالایی که یک انبار را پر می‌کند یا اتومبیل‌های پارک‌شده‌ای که در فضای پارکینگ جای می‌گیرند فضار را اشغال نمی‌کند. انسان از فضا برای انجام فعالیت‌های متنوع استفاده نموده و به نحوی در آن فضا اثر می‌گذارد که درک مناسب از آن به راحتی انسان منجر می‌شودچهار نوع متنوع از فاصله را در فضا میتوان تعریف کرد ، فاصله عمودی هنگامی وجود دارد که هیچ شخص دیگری در فاصله ۴ متری‌اش وجود ندارد. هنگامی که فاصله بیش از ۸ متر است هر شخص فقط در برخورد پیچیده حواس با دیگران محدود شده و برای ارتباط با دیگران نیازمند حرکات اضافی (با اشاره حرکت صحبت کردن) می‌باشد. در فواصل عمومی کوتاه،‌صدا در شکل واقعی باقی می‌ماند و فقط برای تاکیدها روی وضع و حرکت جایگزین می‌شوند. در این فواصل ویژگی‌های صورتی (رویی) را به وضوح می‌توان مشاهده کرد. گفته می‌شود که افراد بین فاصله ۳/۱ تا ۴ متری داخل فاصله اجتماعی قرار دارند. در کرانه بالایی این فضا، افراد می‌توانند به وسیله اشاره و سطح معمولی صوت ارتباطات معینی داشته باشند و در کرانه پایینی فقط امکان ارتباط فیزیکی وجود دارد. فاصله خصوصی از ۷۵/۰ تا ۳/۱ متری وجود دارد این فضا دارای «یک دایره اطمینان» است. به جز بینایی، حواس دیگری همچون بویایی و لامسه نیز داخل این فاصله به کار می‌آیند. از برخوردهای بدنی در کرانه پایین فاصله خصوصی به سختی می‌توان دوری کرد. مشاهدات فردی داخل یک شعاع ۴/۰ متری را فاصله نزدیک نامیده‌اند. به سختی می‌توان از برخوردهای بدنی غیرعمدی در فاصله نزدیک جلوگیری کرد. هر فردی از صدا، گرما، بوی مخصوص به خود و حرکت‌های جسمی شخصی خود آگاه است. افراد در نواحی شلوغ دارای خواسته‌های مختلف می‌شوند که نیازمند رفتار خاصی برای جلوگیری از بروز خصوصیات غیرقابل قبول می‌باشد. مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که تفاوت‌های فرهنگی در نواحی قابل قبول وجود دارد و این تفاوتها وابسته به نواحی قومی و منطقه‌ای است. استانداردهای سطح خدمات را با رعایت فراهم نمودن فضای پیاده‌روی باید ارائه داد. این دامنه از سطح A که در آن هیچ محدودیتی برای حضور دیگران وجود ندارد تا سطح F که سیستم به دلیل تراکم و شلوغی بیش از حد از کارآیی می‌افتد، شناخته شده است. ‌می‌باشد. جدول۱ استانداردهای فضاهایی را بیان می‌دارد که چندیدن سال برای طراحی مسیر یاده‌روی، راه های پلکانی و نواحی صف استفاده می‌شده است. [۳۶]
جدول ۲-۵- استانداردهای طراحی برای فضاهای پیاده‌روی[۳۶]

سطح خدمات
A
B
C
D
E
F
پیاده‌رو
متوسط فضا به ازای هر فرد (فوت مربع)
متوسط جریان (PFM)[3]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:06:00 ب.ظ ]




یکی دیگر از اهداف تعیین شده در این تحقیق دست­یابی به شاخصی جهت تفکیک میان جنبش­های بنیادگرا برای درک عمیق­تر و جلوگیری از تعمیم­های نادرست نسبت به این گونه از جنبش­هاست.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

برای رسیدن به این اهداف اولیه، با انتخاب سه جنبش بنیادگرا در سه سنت دینیِ ابراهیمی به مطالعه­ تطبیقی آنها خواهیم پرداخت. در اولین قدم با بهره گرفتن از یک نظریه که به تبیین ویژگی­های جنبش­های بنیادگرا پرداخته است وجوه مشترک میان این سه جنبش را بررسی می­کنیم. این گونه استفاده از نظریه این امکان را به ما می­دهد تا دریابیم عناصر ادعا شده در چارچوب نظری در جنبش­های انتخابی ما نیز یافت می­ شود یا خیر. در واقع، با این کار می­توانیم شباهت­ها و تفاوت­هایی را که مدخلیّت علّی در جنبش­های بنیادگرا دارند پیدا و به ارتقا و در صورت لزوم اصلاح نظریه کمک کنیم. در این تحقیق، ما به شیوه­ تحقیق­های کمی به دنبال نظریه آزمایی نیستیم، چون تعداد موارد بررسی به ما اجازه­ی تعمیم­های کلان را نمی­دهد. در عوض، در این پژوهش، نظریه مانند راهنما و الگو به ما کمک می­ کند، چون بدون نظریه بررسی شباهت­ها و تفاوت­ها می تواند تا ابد ادامه یابد (ریگین[۵۱]،۱۳۸۸: ۸۰) و میانِ موارد تحقیق و نظریه ارتباط رفت و برگشتی وجود خواهد داشت. با وجود این، چون مواردی از نظریه به نحوی آزموده می­ شود، شباهت­ها و تفاوت­های بدست آمده می ­تواند به ارتقای نظریه کمک کند.
نظریه­ای که در این تحقیق به عنوان چارچوب نظری انتخاب شده است نظریه­ گابریل آلموند، اپل­بی و سیوان است که در کتاب خود با عنوان دین سخت[۵۲] در سال ۲۰۰۳ ارائه داده است (آلموند،۲۰۰۳). آلموند و همکارانش با تکیه بر یافته­های پروژه گسترده­ی مطالعاتی دانشگاه شیکاگو با عنوان «بنیادگرایی»، که از سال ۱۹۹۱ به سرپرستی مارتین مارتی آغاز به کار کرد(مارتی،۱۹۹۵-۱۹۹۱)، مدلی نظری از بنیادگرایی­دینی ارائه داده­اند. براساس این مدل نظری، آلموند و همکارانش ۹ عنصر را برای تشخیص جنبش­های بنیادگرا شناسایی کردند. یکی از دلایل انتخاب این مدل نظری آن است که، برخلاف نظریه­ های موجود در باب بنیادگرایی که بیشتر به تحلیل­های کلان در مورد چگونگی ظهور این جنبش­ها اکتفا می­ کنند، به شکل خاص­تری به جنبش­های بنیادگرا پرداخته و کوشیده است تا ویژگی­های متمایز کننده­ آنها را تعیین کند. از طرف دیگر، نسبت به نظریه­ های دیگر در این زمینه، نگاهی اجتماعی­تر به این پدیده داشته است.
ما در این تحقیق از سنت­های دینی ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) سه جنبش­ را انتخاب کرده­ایم که عبارت اند از: هاردیم از یهودیت، اکثریت اخلاقی[۵۳] از مسیحیت و طالبان از اسلام.
علت انتخاب جنبش­ها از ادیان ابراهیمی آن است که یگانه­پرستیِ ابراهیمی در قیاس با چندگانه پرستی هندو یا بودایی­مسلکی استعداد بیشتری برای بهره ­برداری­های سیاسی و اجتماعی دارد، زیرا در سنت­های دینی هندو و بودایی، هیچ راست­کیشی­ای مبتنی بر متن مقدسی واحد وجود ندارد. هندومسلکی نه دینی منفرد، که بیشتر مجموعه ­ای باز از سنت­هاست (سنت­هایی مثل شیوایی­ها، ویشناواها، شاکاها و دیگر سنت­ها) که مضمون­های برخی از آنها با یکدیگر اشتراکاتی دارد. (ریزبرت، ۱۹۹۳: ۵۴) به این ترتیب، مسلک هندو طیف قابل توجهی از انواع بیان­های دینی را در چارچوب خویش تحمل می­ کند. دین هندو، برخلاف دین­های ابراهیمی که هرکدام برای خویش یک متن دینی مقدس رسمی دارد که می ­تواند همچون یک نقطۀ محوری برای بسیج دفاعی یا تهاجمی پیروان عمل کند، دارای چنان تنوعی از متن­های دینی، قانون­ها و فلسفه­هاست که متمایز ساختن یک مؤلفه­ی خاص به عنوان اساس یا بنیاد در آن کار بسیار دشواری است. از طرف دیگر، ادیان شرق آسیا به خدای متشخص و آخرت اعتقادی ندارند و به دلیل اعتقاد به تناسخ، ابعادآخرالزمانی این ادیان جنبه­ طبیعی و عرفی می­یابد. بنابراین، جنبش­هایی که در این ادیان به جنبش­های بنیادگرا نزدیک می­شوند در عمل ویژگی­هایی از ادیان ابراهیمی مثل تاکید بر خدای یگانه (یکتا بودن راما در جنبش­های هندو) و تاکید بر یک متن مقدس مورد توافق را به عاریت می­گیرند. بنابر این، ادیان غیرابراهیمی پتانسیل ایجاد جنبش­های بنیادگرا را مانند ادیان ابراهیمی ندارند.
از طرفی، به دلیل شباهت­های اعتقادی و اصولی در این سنت­­های دینی، اشتراک­هایی بین جنبش­های بنیادگرایی شکل گرفته در این زمینه ­های دینی ظاهر می­ شود و مادام که این اشتراک­های اعتقادی وجود دارد، بررسی تطبیقی پدیده ­های نتیجه شده از این زمینه ­های دینی قابل تأمل­ و بررسی خواهد بود. مثلاً،­ اغلب بنیادگرایان یهودی و مسلمان ویژگی­های مشترکی دارند ( مانند آرزوی تشکیل دولتی مبتنی بر قوانین شریعت) که به نظر می­رسد در مورد بنیادگرایی مسیحی صادق نباشد. در برخی موارد، بنیادگرایان یهودی و مسیحی صفات مشترکی دارند (مانند اعتقاد به سلطنت هزارساله­ی مسیح)، در حالی که برخی ویژگی­های دیگر میان بنیادگرایان مسیحی و مسلمان مشترک است (مانند جسمیت دادن به کتب مقدس به عنوان موجودی لایتغیر در راستای ممانعت از ورود مسائل جدید به آنها). البته این ویژگی­ها آشکارا به شخصیت و منش ویژه­ی هر تمدن و پیش زمینه­ تاریخی آن در گذشته و حال ربط دارد.
اما علت انتخاب جنبش­های هاردیم، اکثریت اخلاقی و طالبان از سنت­های دینی ابراهیمی در این تحقیق یکی اثرگذاری قابل ملاحظه­ی این جنبش­ها در عرصه­ اجتماعی است- یعنی هر یک از این جنبش­ها در سنت دینی خود جز معدود جنبش­هایی بودند که به شکل مستقیم به دنبال تغییر در سبک زندگی مردم جامعه­شان بوده اند- و بعضی از آنها مانند هاردیم و طالبان برای این تغییر نظارت زیادی را بر زندگی اعضای خود داشتند. نکته دیگر آن که هر سه جنبش برای رسیدن به اهداف خود در عرصه­ اجتماعی به شکلی به دنبال نفوذ در ساختار سیاسی یا کسب قدرت سیاسی بودند. البته استراتژی هر یک از آنها برای رسیدن به این هدف متفاوت بود. و همین تفاوت مطالعه­ تطبیقی آنها را ارزشمندتر می­ کند. عامل دیگری که در انتخاب این سه جنبش موثر بوده است بازه­ی زمانی­ای است که این جنبش­ها در آن شکوفا شده ­اند. با این که آغازگاه فعالیت جنبشی مانند هاردیم، که قدیمی­ترینِ این سه جنبش به حساب می ­آید، به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم می­رسد، حضور فعال آن در عرصه سیاسی و اجتماعی اسرائیل و مطرح شدنش به عنوان یک نیروی اجتماعی و سیاسی موثر از دهه هشتاد میلادی به بعد در قرن بیستم است، هم­زمان ­با ظهور و قدرت­نمایی اکثریت اخلاقی در آمریکا و جرقه­های اولیه­ ظهور طالبان در افغانستان. بنابر این، این اشتراکِ زمانی می ­تواند در مطالعه نیروهای موثر جهانی بر سنت­های دینی ابراهیمی، که زمینه­ ساز ظهور و قدرت­یابی این جنبش­ها می­ شود، کمک کند. اگر وضعیت این سه جنبش را در دهۀ نود میلادی بررسی کنیم، مشاهده خواهیم کرد که این سه جنبش بنیادگرا جزء مطرح­ترین نیروهای سیاسی و اجتماعی دینی در سنت­های دینی خود اند.
بخش دوم
مروری بر تحقیق­های پیشین
۱ـ۲ـ تحقیق­هایِ انجام یافته:
در این قسمت، بخشی از تحقیق­های انجام­یافته با محوریت بنیادگرایی را در دو بخش تحقیق­های خارجی و داخلی بررسی خواهیم کرد. هر یک از بخش­های یاد شده خود به چهار بخش تقسیم­می­ شود، بخش اول تحقیق­های مربوط به بنیادگرایی و سه بخش دیگر پژوهش­های صورت­پذیرفته در مورد جنبش­های انتخاب­شده در این تحقیق. لازم به­ذکر است که هر پژوهش انجام­یافته را با توجه به استفاده­ی ما در این تحقیق بررسی خواهیم کرد. همچنین، در مورد هر پژوهش، علاوه بر توضیح در مورد روند کار آن، نقدی مختصر نیز فراخور موضوع ارائه خواهیم کرد.
ترتیب بررسی تحقیق­های انجام شده بر اساس میزان اهمیت آنها در پژوهش ما و همچنین سبک و روش انجام تحقیق است و نه لزوماً ترتیب زمانی انجام گرفتن تحقیق ( با اینکه تا جایی که مقدور بوده است، تحقیق­های صورت­ گرفته را از قدیم به جدید تقسیم بندی کرده­ایم). این شیوه­ِ نوشتن البته به ماهیت موضوع تحقیق و پژوهش­های انجام شده در این زمینه باز­می­گردد. چرا که، مثلاً، جدیدترین تحقیق­های انجام­گرفته در زمینه­ بنیادگرایی نمی­تواند به دقت و جامعیت پروژه­ی دانشگاه شیکاگو به سرپرستی مارتین مارتی برسد.
۱ـ۲ـ۱ـ بنیادگرایی در تحقیقات خارجی:
در این بخش، تحقیقات انجام یافته را می­توان به دو بخش تقسیم کرد: تحقیقاتی که با یک رویکرد کل­نگر به این پدیده توجه دارند و دسته­ای دیگر از تحقیقات که رویکردی خاص­گرایانه نسبت به یک جنبش یا جریان بنیادگرا پرداخته است.
شاید یکی از گسترده­ترین و بلندپروازانه ترین پژوهش­های صورت­ گرفته در بابِ بنیادگرایی دینی پروژه­ی پیش­گفته با همین عنوان در دانشگاه شیکاگو به سرپرستی مارتین مارتی و اپل بی است که در پنج جلد منتشر شده است. این پروژه، برای فاصله گرفتن از تعریف­های تقلیلگرا و ساده ساز، به تعریفی شبکه­ ای از بنیادگرایی روی آورده است. مارتی و همکارانش، که از ملت­ها و مذاهب مختلف اند، متقاعد شدند که بدون ساده­سازی، با جمع میان عمل­گرایی و ریشه یابی تاریخی و با بهره­ گیری از تحلیلی میان رشته­ای ، روی به پدیده­ای موسوم به بنیادگرایی آورده و آن را به شیوه­ای تکثرگرا و با نظامی شبکه­ ای مطالعه کنند. توجه به اختلاف ادیان و تفاوت­های فرقه­ ای درون ادیان، توجه به تفاوت­ تحقیقی دین در فضاهای متنوع بومی و منطقه­ای و واکاوی مسأئل مختلف در بنیادگرایی، مانند جهان­بینی و فسلفه­ی بنیادگرایی، رویکرد به علم و فن آوری، موضع­گیری نسبت به تجدد و ارزش­های مدرن و توجه به مولفه­های جامعه­شناختی و فرهنگی مانند هویت، از ویژگی­های این پروژه­ی بزرگ تحقیقاتی به حساب می ­آید.(مارتی و اپل بی،۹۵-۱۹۹۱)­
کارن آرمسترانگ[۵۴] در کتاب خود با عنوان « جنگ برای خدا» نشان می­دهد که، بر خلاف پیش­فرضی که در جهان معاصر وجود دارد، دین در حال ضعیف شدن و کم­رنگ شدن نیست. او با ارائه­ شواهد تاریخی مختلف نشان می­دهد که چگونه بنیادگرایی در ادیان مختلف مثل اسلام، یهودیت، مسیحیت و حتی مسلک بودایی و سیک ریشه کرده و در حال رشد است. طبق ادعای آمسترانگ، بنیادگرایی صرفاً یک واکنش نسبت به جهان تکنولوژی و ارزش­های لیبرال غربی نیست، بلکه نوعی ناامیدی از این جهان است. و بنیادگرایان می­خواهند با اقدامات خود تغییراتی را در این جهان به وجود بیاورند. او در کتاب خود نشان می­دهد که غرب و بنیادگرایان چگونه به شکل سرسختانه­ای می­خواهد یکدیگر را به افراطی شدن سوق دهند. آرمسترانگ معتقد است برای جلوگیری از تشدید این تضادها باید دو طرف دردها و مشکلات یکدیگر را درک کنند (آرمسترانگ،۲۰۰۰).
ملیس روتون نیز جزء همین طبقه به حساب می ­آید که با رویکردی کل­نگر به بنیادگرایی پرداخته است. او، در کتاب خود، ضمن پذیرفتن این موضوع که بنیادگرایی یک واقعیت زندگی در سدۀ بیست و یکم میلادی است که به چشم­گیرترین شیوۀ ممکن در یازده سپتامبر ۲۰۰۱ خود را به رخ کشید، سعی می­ کند پاره­ای از معانی همراه این اصطلاح (بنیادگرایی) را توضیح دهد. او با این که معتقد است بنیادگرایی دقیقاً ریشه در زمینه­ الاهیاتی خاص آمریکای پروتستان سده بیستم دارد، تلاش می­ کند از طریق ارائه­ نمونه­ها و توازی­های متعدد نشان دهد که در سنت­های دینی متفاوت شباهت­های قاطعی میان بنیادگرایی­های دینی وجود دارد. سبک و روش روتون در پژوهش بسیار به پروژه دانشگاه شیکاگو نزدیک است. (روتون،۱۳۹۱) در این سبک از تحقیقات، اکثر محققان بنیادگرایی را واکنشی جدی به مدرنیته می­دانند و کمتر به عوامل محلی توجه می­ کنند.
اما در بخش دیگر که تحقیقات خاص­گرایانه را شامل می­ شود، شاید تحقیق دکمیجیان یکی از اولین و کم­نظیرترین تحقیقات در این عرصه باشد. هرایر دکمیجیان[۵۵] در تحقیق خود با عنوان « بنیادگرایی در جهان عرب» به بررسی جامعه­شناختی رستاخیزهای اسلامی می ­پردازد. وی برای شناساندن اصول ایدئولوژیک و فعالیتهای سیاسی گروه های اسلامی و تاریخ شکل­ گیری آنها، منابع عربی، جزوات و اعلامیه­ها و کتاب­های مخفی مربوط به جنبش­های­های مذکور را بررسی و ارزیابی می­ کند. دکمیجیان برای بررسی علل ظهور و رستاخیز فکری و سیاسی در دوران­های تاریخی مختلف، بر اساس یک دیدگاه جامعه شناختی ترکیبی، رستاخیز اسلامی را یک حرکت دوری می­داند که در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله­ی اسلامی در مقاطع خاص، یعنی زمانی که عوامل بحران ساز دست به دست هم می­ دهند، به عنوان پاسخ متقابل بحران فراگیر در جامعه به وقوع می پیوندد. وی معتقد است که روش های تحلیل غربی و مارکسیستی از رستاخیز اسلامی، به شناخت دقیق این پدیده منجر نمی­ شود. او برخلاف بعضی از محققان غربی از واژه­ی بنیادگرایی اسلامی به عنوان اصطلاحی منفی نمی­کند و بنیادگرایان را افرادی متعصب و جزمی نمی­داند. او معتقد است در اصل بنیادگرایی به معنای بازگشت مجدد به ریشه های اصلی پیام و عقیده­ی اسلامی به شیوه­ سنت پیامبر اسلام است (هرایر دکمیجیان، ۱۳۶۶).
همچنین گیدیون آران[۵۶] نیز تحقیقی با چنین رویکردی را در مورد بنیادگرایی یهودی انجام داده است. او در تحقیقی با عنوان «بنیادگرایی صهیونیستی یهود: گروه مومنان در اسرائیل» به شکل خاص در مورد یک جنبش­ بنیادگرای یهودی تحقیق می­ کند و آنها را از ابعاد مختلف بررسی می­ کند. در این تحقیق، او ریشه ­های فکری و ایدئولوژیک این جنبش، رهبرانِ آنها و نوع مناسبات این گروه با دولت اسرائیل را با جزئیات و ارائه­ شواهد تاریخی بررسی می­ کند. روش آران در این تحقیق روشی تحلیلی ـ توصیفی و قصد او نشان دادن یک جریان قدرت­مند دینی در عرصۀ سیاسی اسرائیل است که خود در بعضی فعالیت­ها مانند شهرک­سازی از دولت اسرائیل پیشی می­گیرد. همچنین، چون نویسنده خود سالها با رهبران و فعالان بنیادگرایی در اسرائیل زیسته است، تحقیق او از ارزش و سندیت خاصی برخوردار است (آران، ۱۳۷۸).
آلموند و اپل بی در کتاب خود با عنوان «دین سخت[۵۷]»، با تکیه بر پروژه دانشگاه شیکاگو تلاش کردند، ویژگی­هایی برای جنبش­های بنیادگرا بیرون بیاوردند. تا بر اساس اطلاعاتی که از جنبش­های بنیادگرا در پروژه دانشگاه شیکاگو بیرون آمده است؛ این جنبش­ها را از جنبش­های دینی دیگر متمایز کنند؛ اپل بی که خود جز گردآورندگان پروژه ذکر شده بود؛ با کمک آلموند به نه ویژگی در دو سطح سازمانی و ایدئولوژیک برای جنبش­های بنیادگرا رسیدند. این کتاب جز معدود فعالیت­های علمی در عرصه بنیادگرایی است که تلاش کرده تا به این حد جزیی در مورد ویژگی های خاص بنیادگرایی تحقیق کند؛ البته تمام شواهدی که برای نشان دادن این ویژگی­ها ارائه می­ شود؛ اطلاعات ارائه شده در پروژه دانشگاه شیکاگو است. (آلموندو اپل بی،۲۰۰۳)
کاتریزینا اسکوراتویچ[۵۸] در پایان نامه­ کارشناسی ارشد خود نیز با عنوان «جنبش­های دینی بنیادگرا: مطالعه موردی جنبش می­تیستین[۵۹] در نیجریه» با همین رویکرد خاص­گرایانه پژوهشی انجام داد است. وی به تحلیل تاریخی علل و پویایی­های موثر در شکل­ گیری جنبش های بنیادگرای دینی پرداخته است. هدف او از این تحقیق ارائه­ یک چارچوب مفهومی در مورد جنبش­ بنیادگرای می­تیستین است که عوامل درونی و بیرونی در ظهور این­ جنبش­ را نشان ­دهد. پشتوانه­ی نظری این تحقیق نظریه­ های تقسیم کار جهانی و نظریه نقش دولت در توسعه بود. نتیجه­ نهایی این تحقیق آن بود که پیشینه­ی تاریخی نیجریه، که در آن هم اسلام نقشی قابل ملاحظه دارد و هم استعمار و همراه شدن آن با تقویت روزافزون فرهنگ غرب و همچنین وجود یک دولت ضعیف در نیجریه زمینه را برای رشد و ظهور این جنبش بنیادگرا فراهم کرده است(کاتریزینا اسکوراتویچ، ۲۰۰۴).
۱ـ۲ـ۱ـ۱ـ هاردیم در تحقیقات خارجی:
هایلمن و فریدمن[۶۰] در مقالۀ با عنوان «بنیادگرایی دینی و یهودیان دیندار: مطالعه موردی هاردیم» نخستین گام­ها را در تبیین وضعیت این جنبش بنیادگرا برداشته­اند. آنها ابتدا با ارائه­ تاریخچه­ای، روندی ظهور این جنبش در شرق اروپا را تشریح می­ کنند و از این راه چگونگی قرار گرفتن این جنبش در طبقه­ی جنبش­های ارتدوکس را توضیح می­ دهند. آنها با رویکرد تاریخی که در این تحقیق پیش گرفته­اند چرایی گذشتن این جنبش از مرز ارتدکسی به بنیادگرایی دینی را بیان می­ کنند. نیز، با ارائه­ طبقه ­بندی از گروه ­های ارتدکس یهودی، به این نتیجه می­رسند که به دلیل تندروی­های هاردیم برای حفظ سنت­های یهودی، باید به این جنبش لقب فرا ارتدکس داد که طبقه­ای جدید میان ارتدکس­ها به وجود می ­آورد. هایلمن و فردیمن تلاش هاردیم برای چانه­زنی با دولت اسرائیل را مرز تبدیل شدن هاردیم از یک جنبش فرا­ارتدکس به بنیادگرا می­دانند. لازم به ذکر است که تمرکز این تحقیق بر چگونگی نفوذ هاردیم در ساختار سیاسی اسرائیل و حفظ موقعیت خود در یک نظام عرفی سیاسی است (هایلمن و فریدمن،۱۹۹۱: ۱۹۷-۲۶۵).
ساموئل بائومل با این پیش­فرض با هاردیم برخورد می­ کند که آنها اجتماعی اقلیتی در اسرائیل اند و بنابراین، مانند هر گروه اقلیتی، از مکانیزم­ هایی برای متمایز کردن خود نسبت جامعه اکثریت استفاده می­ کنند. او با تأکید بر نوع استفاده­ی هاردیم از زبان برای تمایز خود از دیگران، در سال ۲۰۰۶ تحقیقی با عنوان « سخنگویان مقدس: زبان و فرهنگ میان هاردیمی­های اسرائیل» انجام داد. وی به این نتیجه رسید که هاردیم، مانند هر اقلیت دیگری، با اصالت دادن به زبان خاص خود به عنوان یک شاخص فرهنگی، می­خواهد مرز خود را با اکثریت متمایز کند. او به این نتیجه رسید که به دلیل رایج بودن مطالعات و آموزش دینی در هاردیم، اعضای این گروه اصرار بر استفاده از اصطلاحات یدیش در زبان روزمره خود دارند و از این اصطلاحات به وفور در رسانه­های جمعی خود استفاده می­ کنند. از نظربائومل، این ویژگی زبانی برای هاردیم جنبه­ هویتی یافته است (بائومل،۲۰۰۶).
سیمون وولفسون و مالکا استولر[۶۱] در سال ۲۰۰۶ با بهره گرفتن از روش تحقیق اقدامی فرایند تغییری را که به وسیله­ معلمان مهدکودک بر کودکان جامعه­ هاردیم پیاده می­ شود بررسی کردند. البته این تحقیق گرایش­های جنسیتی و زمینه ­های فرهنگی را نیز در این فرایند بررسید. یکی از نکات مشاهده شده در این تحقیق تلاش معلمان و آموزش­گران برای تربیت کودکان چالش­گر است تا توانایی تحول در جامعه هاردیم و تغییر در جامعه بزرگ یهودی را پیدا کنند. آنها برای رسیدن به این هدف در دو مرحله عمل می­کردند. یک: شناخت کودکان ضعیف که باور توانمندی در آنها و والدین­شان برای تغییر شکل نگرفته بود، دو: توانمندسازی این کودکان و خانواده­شان در این مسیر تحول­خواهانه. البته نوع نگاه آموزش­گران زن ومرد در این زمینه یکسان نبود. معلمان زن این فرایند آموزشی را بخشی از یک فرایند انتقالی بزرگ­تر و خاص­تر می­دیدند که درگیری کودکان در آن می ­تواند آنها را به انسان­های چالش­جو و تحول­خواه تبدیل کند، اما معلمان مرد این دوران را همان نقطه تحولی می­دانند که کودکان باید در آن به یک عضو هاردیم تبدیل شوند. این تحقیق، علاوه بر این که بخشی خاص از فرایند آموزشی در هاردیم را نشان می­دهد، جزء تحقیق­های پیشگام در بررسی تاثیر تجربه ­های زیسته­ی جنسیتی و عاطفی و احساسی آموزش­گران بر تربیت کودکانی چالش­جو در هاردیم است (وولفسون،۲۰۰۶).
۱ـ۲ـ۱ـ۲ـ اکثریت اخلاقی در تحقیقات خارجی:
دهه­ ۸۰ میلادی سال­های شهرت و تب اکثریت اخلاقی در جامعه آمریکا بود. به همین دلیل، جوزف تامینی و استفان جانسون به دنبال تبیین دلایل این شهرت و مقبولیت عمومی بودند. در این راستا، پژوهشی با عنوان « تبیین حمایت از اکثریت اخلاقی» را در سال ۱۹۸۸ انجام دادند. آنها در این تحقیق با تحلیل داده ­های پیمایش سال­های ۱۹۸۴-۱۹۸۱ شهرهای میدلتون و ایندیانا به دنبال آزمودن چند رویکرد نظری برای فهم مقبولیت اکثریت اخلاقی در جامعه دینی آمریکا بودند. رویکردهای نظری آزموده­شده عبارت اند از: نظریه­ های بنیادگرایی فرهنگی، اشاعه، بسیج منابع و از خودبیگانگی. دو سئوال اصلی در این تحقیق آن بود که چرا و از چه طریقی مردم اکثریت اخلاقی را می­شناسند؟ و چرا علاقه­مند به وصل کردن و نسبت دادن خود به این جنبش هستند؟ آنها به این نتیجه رسیدند که استفاده­ی گسترده­ی اکثریت اخلاقی از شبکه ­های تلویزیونی و رادیویی باعث شناخته شدن اکثریت اخلاقی نزد عموم مردم شده است و درگیر شدن اکثریت اخلاقی با مسائل چالش برانگیز روز آمریکا مانند سقط جنین و مخالفت با هم­جنس­گرایی که دغدغه­ی جامعه­ دینی آمریکا نیز بود باعث محبوبیت این جنبش در افکار عمومی شده است. بنابراین، نظریه­ اشاعه و بنیادگرایی فرهنگی تبیین کننده­ترین رویکردهای نظریه به­حساب می­آیند(تامینی[۶۲]، ۱۹۸۸: ۲۵۵-۲۳۴).
اسنوبال[۶۳] در سال ۱۹۹۱ با توجه به نفوذ و تاثیرگذاری­ای که اکثریت اخلاقی در عرصه­ سیاسی آمریکا بدست آورده بود و این جنبش به نیروی سیاسی ترسناکی برای کنگره و سنای آمریکا تبدیل شده بود، در کتابی با عنوان «تداوم و تغییر در اکثریت اخلاقی» ایده و استراتژی سازمانی این جنبش و چگونگی تغییر آن به یک جنبش محافظه­کار را توضیح می­دهد. یکی از ویژگی­های این پژوهش ارائه­ تحلیلی روشنگر از مراحل تکوین، شکوفایی و شکست سازمانی این جنبش است. ویژگی دیگر این تحقیق نشان دادن چگونگی حمایت فرد و سازمان از یکدیگر در یک جنبش اجتماعی ست. همچنین، این کتاب به خوبی نقشه­ی سیاسی دهه هشتاد میلادی درآمریکا را نشان می­دهد، زمانی که یک اکثریت جمهوری­خواه و محافظه­کار بر آمریکا حکومت می­کرد. در واقع اسنوبال جایگاه اکثریت اخلاقی را در عرصه سیاسی آمریکا بررسی می­ کند. و چندان به ابعاد درون سازمانی توجهی ندارد (اسنوبال،۱۹۹۱).
کتاب تدارک جنگ بزرگ نوشته گریس هال سل[۶۴] جز معدود آثاری است که با اطلاعات جزئی از درون اکثریت اخلاقی خبر می­دهد. هال سل به عنوان فردی علاقه­مند به افکار جری فالول در تورهای اسرائیل گردی اکثریت اخلاقی ثبت نام می­ کند و در دو سفر همراه با طرفداران این جنبش به اسرائیل سفر می­ کند. این اثر، با وجود این که به سبک خاطره­نویسی نوشته شده است، اطلاعات دقیق و دست اولی در مورد تفسیرهای خاص فالول از کتاب مقدس ارائه می­دهد. همچنین، پیوند اکثریت اخلاقی با اسرائیل و چرایی طرفداری این گروه از صهیونیسم را نشان ­می­دهد. دیدگاه هزاره­گرایانه­ی اکثریت اخلاقی و آمادگی آنها برای فرارسیدن آرمگدون در این کتاب به روشنی بررسی شده است. با این حال، نویسنده در این کتاب صرفاً به مشاهدات خود و گفتگوهای نه­چندان عمیق با شرکت­ کنندگان در تور اکتفا می­ کند و به ساختار سازمانی و عوامل کلان­تر در شکل­ گیری این جنبش توجهی ندارد. نویسنده این کتاب را برای تبیین یک جریان دینی که تلاش می­ کند به ساختار سیاسی آمریکا نفوذ کند؛ نگاشته است. (هال سل؛ ۱۳۷۷ )
۱ـ۲ـ۱ـ۳ـ طالبان در تحقیق­های خارجی:
مارسدن[۶۵] به دلیل آَشنایی و تخصصی که در رابطه با جهان اسلام داشت و همچنین تجربه­ و دانشی که در مورد کشورهای خاورمیانه بدست آورده بود. جزء اولین محققانی به حساب می ­آید که به پژوهش در مورد طالبان پرداخت. او در کتابی با عنوان «طالبان: جنگ، دین و نظم نو در افغانستان» به موقعیت استراتژیک افغانستان بعد از روی کار آمدن طالبان توجه ­کرد. او یکی از اهداف خود از مطالعه­ طالبان را امکان تمییز میان جنبش­های اسلامی و تلاش­هایی قرار داد که سعی در احیای مجدد و تقویت اسلام دارند. مارسدن در این پروژه تلاش کرده تا تصورات کلیشه­ای ساده­انگارانه را با شناختی از اسلام که شامل دامنه وسیعی از ارزش­ها که از آزادیخواهی شروع شده و تا افراط­گرایی ختم می­ شود بررسی می­ کند. رویکرد مارسدن در این کتاب بیشتر از زاویه­ی علم روابط بین­الملل است و فقط با پرداختن به جایگاه زنان و جنسیت در افغانستان دوران طالبان زاویه دیدش تا حدی جنبه­ اجتماعی یافته است. در این پژوهش سعی شده است که به صورت محتاطانه برخی از مشکلات زمینه­ای میان جهان اسلام و غرب نیز روشن شود. در آخر، مارسدن در این کتاب دلایل قبول نکردن کمک­های بشر دوستانه از طرف طالبان را بررسی می­ کند (مارسدن،۱۳۷۹).
توماس جانسون و کریس منسون[۶۶] با رویکردی امنیتی ظهور مجدد طالبان در افغانستان را هشدار داده­اند. آنها در سال ۲۰۰۷ در مقاله­ای با عنوان «فهم طالبان و شورش در افغانستان» اعلام خطر کردند که در افغانستان بسترهایی وجود دارد که می ­تواند نه تنها امکان ظهور مجدد طالبان بلکه جنبش­های اسلامی بسیار تندروتر از طالبان را فراهم کند. طالبان به دلیل برخورداری از شبکه خویشاوندی و قومی در افغانستان و استفاده از قدرت کاریزماتیک ملاها می ­تواند حمایت مردم روستایی در افغانستان را مجدداً بسیج کند و بروز چنین اتفاقی قطعاً حمایت استراتژیک پاکستان را به همراه خواهد داشت.از نظر نویسندگان، بروز چنین ائتلافی بین طالبان و شبکه­ روستایی مردم افغانستان باعث تغییر تاکتیک جنگی طالبان و درگیر شدن آمریکا در یک جنگ فرسایشی می­ شود که توان ادامه دادن آن را برای بلند مدت نخواهد داشت. درواقع، این تحقیق با یک رویکرد استراتژیک و امنیتی نوشته شده است. اما حضور شبکه ­های اجتماعی حمایت کننده از طالبان را به خوبی نشان می­دهد (جانسون،۲۰۰۷: ۸۹-۷۱ ).
بعد از حمله­ی آمریکا به افغانستان، حکومت طالبان در این کشور سرنگون شد، اما این به معنای از بین رفتن طالبان نبود. در واقع، بعد از حمله­ی آمریکا فعالیت­های تروریستی طالبان به یکی از مسائل امنیتی مهم در افغانستان و منطقه تبدیل شد. در همین راستا، رابرت کرو و امین تارزیک[۶۷] در سال ۲۰۰۸ به نقش طالبان در بحران افغانستان پرداختند. آنها به عنوان سر ویراستاران این پروژه با جمع آوری مقالاتی از افراد متخصص در زمینه­ افغانستان به دنبال روشن کردن این مسأله بودند که برخلاف تصوری که از طالبان وجود دارد و آن را گروه تندرو مدرنی ساخته­ سیاست­های ژئوپلتیک پاکستان و آمریکا می­دانند، بررسی تاریخ فکری و قومی افغانستان نشان می­دهد که عناصر فکری طالبان در فرهنگ قومی پشتون در افغانستان و تفسیرهای رادیکال آنها از اسلام در گذشته ریشه دارد. علاوه بر این، آنان تداوم جنبش طالبان بعد از حمله­ی آمریکا را قدرت داشتن همین عناصر نزد بخش­هایی از جامعه­ افغانستان می­دانند. یعنی طالبان همچنان در بدنه­ی جامعه افغانستان طرفدارانی دارد که به تداوم فعالیت­های این جنبش کمک می­ کند (کرو،۲۰۰۸ ).
در مورد این تحقیق­ها می­توان گفت که واقعه­ی یازده سپتامبر نقطه­ی عطفی است که این پژوهش­های انجام شده در مورد طالبان را به قبل و بعد از خود تقسیم ­می­ کند. یعنی تا قبل از این واقعه، پژوهشگران بیشتر به دنبال شناسایی طالبان و شناخت ابعاد سیاسی و اجتماعی آن بودند و بعد از یازده سپتامبر و سقوط طالبان بیشتر به ابعاد امنیتی حضور طالبان در افغانستان توجه شده است. در این تحقیقات، طالبان بیشتر پدیده­ای امنیتی و استراتژیک به حساب می ­آید تا پدیده­ای اجتماعی.
۱ـ۲ـ۲ـ تحقیقات داخلی:
در متون فارسی، تحقیقات صورت گرفته در باب بنیادگرایی دینی چندان وسیع نیست. اکثر تحقیقات صورت گرفته بیشتر به دنبال مفهوم­شناسی این پدیده و تمایز آن با سلفی­گری است. تمرکز این تحقیقات نیز غالباً بر جهان اسلام است. اغلب این تحقیقات بنیادگرایی را بیشتر به عنوان پدیده­ای سیاسی و امنیتی بررسی کرده ­اند تا پدیده­ای اجتماعی و مطالعه­ تطبیقی در این زمینه بسیار اندک است. با این که در این بخش نیز در مورد تحقیقات تقسیم ­بندی­ای مانند بخش قبل انجام داده­ایم، به دلیل تعداد اندک این پژوهش­ها فقط به تحقیقات موجود بسنده کرده­ایم و شباهت­های روشی یا تحلیلی را کنار گذاشته­ایم.
علیرضا احمدی مفرد (۱۳۸۵) در رساله کارشناسی ارشد خود به بررسی اندیشه های بنیادگرایی دینی در عصر قاجار می ­پردازد. او در این تحقیق به دنبال سیر اندیشه های بنیادگرایی در مقابله با مدرنیته در عصر قاجار است. همچنین تلاش می کند به این سئوالات که بنیادگرایی چیست و نهاد سلطنت در شدت و ضعف بنیادگرایی چه نقشی ایفا می­ کند و همچنین این پرسش که روحانیان عصر قاجار در شکل گیری بنیادگرایی چه نقشی داشتند پاسخ دهد. آن چه در این رساله می­توان بدان دست یافت این است که پایبندی بنیادگرایان به اندیشه های بنیادین دینی گذشته (سنت سلف صالح) از یک طرف و تغییر موضع آنان از اندیشه­ی فقهی به اندیشه سیاسی (خواست سهیم شدن در قدرت) از طرف دیگر در مخالفت آنان با مدرنیته و نوآوری نقش بسزایی داشته است به گونه ­ای که ستیز میان بنیادگرایان و روشنفکران اصل تفکیک ناپذیر و حتمی تاریخ قاجاریه است.
اصغر افتخاری، با رویکردی سیاسی ـ امنیتی، بنیادگرایی دینی را با تأکید بر وهابیت بررسی می­ کند. او در مقاله­ای با عنوان «ارزش (ضد)امنیتی؛ با تاکید بر نهضت سلفی ـ وهابی» ابتدا با ارائه­ تعاریف ایجابی و سلبی از بنیادگرایی و امنیت تلاش می­ کند تمایزی را بین بنیادگرایی و اصو­ل­گرایی ارائه دهد و با گونه­شناسی که از جریان­های بنیادگرا در جهان اسلام ارائه می­دهد و همچنین با ارائه­ یک الگوی تحلیلی سه بعدی، به ارزیابی بنیادگرایی سلفی می ­پردازد. از نظر نویسنده، درک ارزش امنیتی بنیادگرایی با توجه به اصل محوری «اجتهاد» میسر است. در جوامع اسلامی که اجتهاد رو به زوال دارد و از درک مقتضیات زمانی و مکانی عاجز است، به طور طبیعی بنیادگرایی به حرکتی ارتجاعی و ظاهرگرا تبدیل می­ شود که در صورت بهره­مندی از منابع سخت­افزاری می ­تواند امواجی منفی را با عناوینی مثل سلفی­گرایی یا تروریسم بنیادگرایانه تولید کند. اما اگر بنیادگرایی همراه با اجتهاد و پویایی باشد، تغییر ماهیت داده و به اصول­گرایی (که در گفتمان شیعی بر آن تاکید می­ شود) نزدیک می­گردد. (افتخاری،۱۳۹۰: ۴۰۸-۳۵۳)
با توجه به رویکرد غالبی که در تبیین بنیادگرایی وجود دارد و آن را بیشتر واکنشی در برابر مدرنیته می­دانند، حسین هوشنگی با رویکردی الهیاتی به دنبال زمینه­ اجتماعی ظهور بنیادگرایی و سلفی­گری در جهان اسلام در عصر مدرن است. او در مقاله­ خود ریشه ­های یکسانی را برای ظهور بنیادگرایی و سلفی­گری قائل است. همچنین، علاوه بر موثر دانستن عوامل محلی مانند عصبیت عربی، فقدان دموکراسی و فقدان تحصیلات دینی کلاسیک در ظهور جنبش­های بنیادگرا، عامل اصلی چنین جنبش­هایی را مواجهه با یک «دیگری» به نام مدرنیته می­داند. هوشنگی دو مواجهه اسلام با « دیگری» را در ابتدای دوران فتوحات اسلام و سده­های اخیر با یکدیگر مقایسه می­ کند و به این نتیجه می­رسد که چون جهان اسلام در دوران فتوحات دست بالا داشته، عناصر تمدنی دیگر را با گشودگی پذیرفته و آنها باعث شکوفایی تمدن اسلامی شده اند. اما در سده­های اخیر، ضعف مسلمانان باعث بروز عکس­العمل­­هایی تدافعی شد که ویژگی اصلی آن ترس از فروپاشی هویت دینی و تشویش از خلوص آن است. عمل برخاسته از چنین ترسی در برخی موارد باعث عزلت­گزینی و در برخی موارد موجب عمل کردن بر وفق استعاره­ی جنگ شده است، استعاره­ای که در آن، بازیگران صحنه به جای تعامل به تدافع یا تهاجم می­پردازند. (هوشنگی، ۱۳۹۰: ۳۰۵-۲۷۴)
۱ـ۲ـ۲ـ۱ـ هاردیم در تحقیقات داخلی:
در مورد هاردیم به شکل خاص در زبان فارسی پژوهشی انجام نشده است و به شکل پراکنده ذیل بنیادگرایی یهودی به شکل مختصر به آن توجه شده است. مثلاً، شجاع احمدوند در سال ۱۳۸۵ در مقاله­ای با عنوان «رویکردی نظری به مفهوم بنیادگرایی : با تأکید بر بنیادگرایی یهودی» از هاردیم به عنوان یکی از جریان­های غالب بنیادگرایی در اسرائیل در کنار گوش آمونیم یادکرده است. او در این مقاله، هاردیم را جنبشی بنیادگرا و محافظه­کار می­داند که بر خلاف گوش­آمونیم که به دنبال تقدیس خشونت، قدسی کردن سرزمین و رازآمیز کردن کاربرد زور است، اما هاردیم به عنوان یک جریان محافظه­کار، هدف خود را طرد اغیار از جامعه­ اسراییل و نبرد با اینجهان باورها می­داند. و هاردیم را جنبشی می­داند که خواسته­ های خود را از طریق نظام آموزشی، پارلمانی و فراپارلمانی دنبال می­ کنند(احمدوند،۱۳۸۵: ۱۳۶-۱۰۹).
۱ـ۲ـ۲ـ۲ـ اکثریت اخلاقی در تحقیقات داخلی:
در متون فارسی به اکثریت اخلاقی ذیل جنبشی با عنوان صهیونیسم مسیحی توجه کرده و چندان به این جنبش به عنوان یک جنبش مستقل پرداخته اند. همچنین، این جنبش از جهت تاثیری که بر سیاست­های خارجی آمریکا داشته یا رویکرد خاص هزاره­گرایانه­شان بررسی شده است. به عنوان مثال، احمد عزیز­خانی در مقاله­ای با عنوان «تاثیر بنیادگرایی مسیحی بر سیاست خارجی ایالات متحده امریکا» بعد از تعریف کلانی که از بنیادگرایی مسیحی ارائه می­دهد و بدون هیچ تقسیم ­بندی­ای میان بنیادگرایان مسیحی به نفوذی که صهیونیسم مسیحی بر سیاست خارجی آمریکا دارد توجه می­ کند. تمام شواهدی که از این تأثیرگذاری ارائه می­ شود، مثل نگاه موعوگرایانه بنیادگرایان یا طرفداری از اسرائیل همگی مربوط به اکثریت اخلاقی است که در معنای وسیع بنیادگرایی مسیحی استفاده شده است و به جزئیات بیشتر در مورد این جنبش توجهی نشده است (عزیزخانی،۱۳۹۰: ۱۹۱-۱۶۳)
همچنین در مقاله­ای دیگر، نفوذ اکثریت اخلاقی ذیل عنوان راست مسیحی بر سیاست­های خارجی آمریکا مطرح می­ شود. نمونه­ آن را در مقاله­ محمد جمشیدی با عنوان «راست مسیحی و سیاست خارجی آمریکا» می­توان مشاهده کرد. در این مقاله نیز، با این که راست مسیحی را جریان و مجموعه ­ای از گروه ­های دینی می­داند، تمام شواهدی که از نفوذ این جریان بر سیاست خارجی و داخلی آمریکا ارائه به اکثریت اخلاقی مربوط می­ شود. در سراسر مقاله از نقل­ قول­های مختلف فالول در مورد آرماگدون و دلایل حمایت آمریکا از اسرائیل استفاده شده است. البته این مقاله صرفاً به نفوذ سیاسی راست مسیحی اکتفا نکرده است و در مورد دغدغه­ های اجتماعی و اعتقادات این جریان در مورد وضعیت امروز آمریکا شواهدی ارائه داده است.(جمشیدی، ۱۳۸۵: ۱۲۱-۸۷)
بخش دیگری از نویسندگان فارسی زبان به ارتباط صهیونیسم مسیحی با گزاره­های موعودگرایانه توجه دارند؛ برای مثال، محسن قنبری آلانق در کتابی با عنوان «بنیادهای سیاسی جنبش صهیونیسم مسیحی و انگاره­ موعودگرایی» علاوه بر تحلیلی نقادانه از نظریه­ پایان تاریخ فوکویاما و برخورد تمدن­های ساموئل هانتینگتون به بررسی سیاست­های نظم نوین جهانی و جهانی­سازی بوش پدر و مبارزه با ترویسم بوش پدر می ­پردازد. همچنین تلاش می­ کند تاثیرگذاری صهیونیسم مسیحی را بر این دو رئیس جمهور نشان دهد. قنبری آلانق معتقد است این جنبش کارکردی قدرت محور دارد و وسیله­ رسیدن به آن، مفاهیم پذیرفته شده در نزد اذهان عمومی است. موعودگرایی، آموزه نجات، جنگ جهانی خیر و شر در پایان دوران وآزادسازی جهان از یوغ خشونت و استبداد از مفاهیمی هستند که صهیونیسم مسیحی از آنها برای آسان­تر رسیدن به اهداف و منافع خویش یاری می­جوید. وی حتی واقعه­ی یازده سپتامبر را اتفاقی ساختگی از طرف آمریکا در زمان بوش برای فراهم کردن آرمگدون می­داند (قنبری آلانق،۱۳۸۸)
۱ـ۲ـ۲ـ۳ـ طالبان در تحقیقات داخلی:
ظهور ناگهانی طالبان در معادلات سیاسی و نظامی افغانستان و موفقیت­های نظامی آن در ۹۰ درصد از خاک این کشور، حدس­ها و احتمالات زیادی را دربارۀ ماهیت، نیت و اهداف و روابط خارجی آنها به وجود آورد. با وجود تمام نگرانی­هایی که در ایران به دلیل ظهور چنین جنبشی ایجاد شده بود و اکثر تحلیل­گران سیاسی به دنبال یافتن حامیان بین ­المللی آنها بودند، محمد اکرم عارفی در سال ۷۸ ترجیح داد تمرکز خود را بر مبانی فکری و اعتقادی جنبش طالبان گذارد. او معتقد است که سنت­های قبیله­ای که طالبان از میان آن برخاسته، تأثر قابل توجهی در تفسیر دینی طالبان از دین داشته است. اکرم عارفی ارزیابی خود از مبانی فکری طالبان را بر دو محور متمرکز کرد یکی محور دینی و دینی و دیگری محور قومی و قبیله­ای. از نظر وی، تفکر طالبانی، که به عنوان تفسیری خالص از اسلام در افغانستان تبلیغ می­شد، ریشه در سنت قبیله­ای دارد و به شدت از وهابیت و اندیشه­ های دینی رایج در شبه­قاره هند تاثیر پذیرفته است (اکرم عارفی، ۱۳۷۸: ۲۱۱-۱۹۱ ).
بعد از سقوط طالبان کتاب­های بسیاری در مورد این جنبش­ بنیادگرا نوشته شد، اما اکثر این کتاب­ها با نگاهی از بیرون به این پدیده­ خاص نگریسته بودند. در این میان، وحید مژده جزء معدود نویسندگانی است که با تمرکز بر نگرش از داخل به پدیده­ طالبان پرداخته است. به­همین دلیل، کتاب او با عنوان «افغانستان و پنج سال سلطه­ی طالبان» می ­تواند روشنگر برخی نقاط مبهمی باشد که تا کنون پنهان بوده است. نویسنده از فتح کابل به دست طالبان تا سقوط آنان به مدت پنج سال این فرصت را داشته تا با پدیده­ طالبان از نزدیک ارتباط برقرار کند و با بسیاری از دست­اندکاران این جنبش آَشنا شود. این کتاب مبتنی بر مشاهدات و برداشت­های نویسنده است و روشمند و علمی نوشته نشده است. با وجود این، اطلاعات دست­ اولی از وضعیت زندگی مردم افغانستان در زمان حکومت طالبان در اختیار ما قرار می­دهد. نویسنده، به دلیل تجربه­ هایی که در وزارت امورخارجه داشته، در بخش­هایی به روابط دیپلماتیک طالبان و کشورهای همسایه نیز توجه داشته است (مژده،۱۳۸۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ب.ظ ]




در واقع وجود تفکر خود حق­پنداری همراه با اعمال روش­های ستیزجویانه علیه افکار و جناح های دیگر، تصویری کاملاً خشن و انعطاف ناپذیر از طالبان ارائه داده است. حاکمیت یافتن کامل این تفکر در عرصه­ سیاسی و اجتماعی، خطر بزرگی برای آزادی اندیشه، اعتقاد و بیان و در نتیجه، رشد علم و دانش و خلاقیت در پی داشت. معمولاً در نظام­های تحت ادارۀ بنیادگرایی افراطی، بدیهی­ترین حقوق عمومی مردم در زمینه ­های سیاسی و فرهنگی نادیده گرفته می­ شود و تشکل­های مستقل در سایه­ی آن می­خشکد، چنان که در افغانستان تحت ادارۀ طالبان، نمونه­های آن به وضوح مشاهده می­شد. احزاب و گروه ­های نامدار جهادی و شخصیت­های علمی و سیاسی مستقل، کمترین جایگاهی در نظام سیاسی ـ ادرای طالبان نداشتند. رسانه ­ها و نشریه­های مخالفان علی­رغم حفظ هویت اسلامی و علمی به تعطیلی کشیده شدند و سرمایه ­های علمی و فرهنگی قربانی تعصب­های ناروا گردیده و اکثراً به نابودی کشیده شد یا در معرض نابودی قرار گرفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲ـ۳ـ۷ـ مرزهای بسیار روشن:
در تفکر بسیاری از مسلمانان رادیکال حجم عظیمی از افراد جامعه کافر نیستند، بسیاری از آنها همچنان مسلمان اند، البته نه در حد و اندازه­ مسلمان واقعی، بلکه مسلمانی که باید امر به معروف و نهی از منکر شود. این مسلمانان به هیچ وجه مستحق برخوردهای خشونت­آمیز نیستند. در واقع افرادی که عضو گروه ­های بنیادگرا نیستند یا در اعتقادات خود سست اند در نگاه بنیادگرایان گروه ­های جاهلی به حساب می­آیند که نیاز به ارشاد و راهنمایی دارند. در اسلام گروه ­های تبلیغی جهت رفع این ناآگاهی و جهل در نظر گرفته شده ­اند. به همین دلیل گروه ­های بنیادگرا تفکیک­هایی را بین خود و گروه ­های مخالف انجام می­ دهند. آنهاافراد . گروه ­های غیر از خود را «کفار» و گروه طرفدار حزب شیطان می­دانند. (آلموند،۲۰۰۱: ۴۴)
از نظر طالبان وظیفه­ی هر مسلمان واقعی و با ایمان باید تلاش برای احیای امت اسلامی باشد و هر گروه و رهبری که از قانون شریعت روی برگرداند مرتد و کافر محسوب خواهد شد. از نظر آنان نبردهای مسلحانه یکی از مقبول­ترین راه ­ها برای جهاد به حساب می ­آید. همچنین رهبر امت اسلامی باید خداترس­ترین و باتقواترین میان قوی­ترین افراد مسلمان باشد. این رهبر باید به وسیله­ یک شورا انتخاب شود و بعد از انتخاب، اطاعت از اوامر وی واجب است.
طالبان با توسل به حربه­ی «تکفیر» به مبارزه با تمامی مذاهب و فرق اسلامی غیر از طالبان می­رود و به جز خود، سایر گروه­ ها را یک­سره باطل و حتی کافر می­داند. مکتب دیوبندی در پاکستان، جناح فکری رقیب خود «بریلوی» را که حلقه­ی دیگری از سنیان حنفی مسلک است کافر قلمداد نموده و مخالفت با آن را از وظایف شرعی خود می­پنداشت. حتی « سپاه صحابه» در اوان ظهورش، مبارزه با بریلویها و شیعیان را، در کنار هم، از اهداف اصلی خود قرار داده بود، اما پس از سیاسی شدن این گروه، شیعیان به عنوان تنها دشمن اصلی برای آنها مطرح شد (سلطانا[۲۲۷]،۲۰۰۹: ۱۴-۱۰).
دشمنی طالبان با شیعه ریشه در تاریخ مکتب دیوبندی دارد. شاه ولی الله دهلوی در قرن هیجدهم، در مورد دین شیعه نوشته است: « از ذریت حضرت مرتضی سه فرقه­ی ضاله برآمدند. از آن جمله شیعه­ی امامیه که نزد ایشان قرآن به نقل ثقات ثابت نیست… و در ختم نبوت زندقه پیش گرفته…». فرزند شاه ولی الله، شاه عبدالعزیز در ادامه­ راه پدر، کتابی به نام « تحفه­ی اثنی عشریه» در رد دین شیعه­ی امامیه نوشته است. او در این کتاب، راجع به پیدایش دین شیعه چنین گفته است: «شیعه به وسیله­ عبدالله بن سبأ یهودی در دوران خلیفه­ی سوم و چهارم به وجود آمد و شیعه بر اثر وسوسه­ی این شیطان لعین، چهار فرقه شد.» (اکرم عارفی،۱۳۷۸: ۲۰۱-۱۹۹)
جنبش طالبان در افغانستان نیز دارای چنین تفکر ضد شیعی است. طالبان پس از تصرف مزار شریف در سال ۱۹۹۶ (مرداد ماه ۱۳۷۷)، دستور قتل عام وسیع شیعیان را صادر کرده و نظامیان آن، گروه شیعیان را به عنوان رافضی و کافر به خاک و خون کشیدند. افراد طالبان که در جنگ اول مزار شریف (۱۹۹۵) به اسارت نیروهای حزب وحدت اسلامی در آمده بودند، آشکارا از «وجوب جهاد» علیه رافضی­های کافر و ازبک­های ملحد (زیرا ازبک­ها در گذشته جز ملیشیای دولت کمونیستی کابل بودند) سخن می­گفتند و کشته­شدن در مقابل « جبهه­ی متحد» را شهادت در راه خدا می­دانستند. دشمنی طالبان با ایران نیز ریشه در همین باور دارد، چنان که همفکران آنها (دیوبندی­ها) در پاکستان، خصومت آشکارشان با ایران شیعی را از کسی مخفی نمی دارند(مژده،۱۳۸۲: ۱۱۵-۱۱۴).
۲ـ۳ـ۸ـ سازمان مقتدر:
طالبان شرط قریشی بودن خلیفه را، که اعاظم اهل سنت در سده های متقدم بر آن تاکید داشتند، نادیده می­گرفتند، اما در عین حال و بر اساس اندیشه­ی اکثر اندیشمندان اهل سنت، اطاعت از خلیفه را واجب شرعی و مخالفین ملاعمر را افرادی یاغی و مهدورالدم می­شمردند. از نظر طالبان، اعلمیت و سایر ویژگی­های برتر برای خلیفه شرط نیست، بلکه به همین اندازه که به شیوه­ خلفای راشدین انتخاب شود، اطاعت از او واجب است.
در امارات اسلامی طالبان، امیر جانشین و نماینده­ی خلفای راشدین است و بنابراین، اطاعت و پیروی از اوامر او واجب و نافرمانی در قبال آن معصیت به شمار می ­آید. بیعت با خلیفه یا امیرالمومنین مهمترین دلیل مشروعیت سیاسی حاکمیت وی تلقی می­ شود و برای مسلمانان پیامدهای الزام­آوری را به همراه می ­آورد. مسلمانان بر اساس اصل بیعت موظف به پیروی از امیر اند و سرپیچی از فرمان­های وی را جایز نمی­دانند. امیر در رفتار سیاسی خود طبق سیره­ی سلف صالح و خلفای راشدین رفتار و از رفتارهای مغایر با الگوی خلفای راشدین دوری می­ کند(سلطانا،۲۰۰۹: ۲۰).
از نظر طالبان، منبع اساسی حکم و حکومت از آن خداست و نهاد دیگری حق تشریع و قانون گذاری ندارد. از نظر ساختار تشکیلاتی، یک هیئت حاکمه­ی موقت ده نفره یا شورای عالی، قدرتمندترین بخش حکومت طالبان را تشکیل می­داد که در قندهار استقرار داشت. دو شورای دیگر هم وجود داشت که به شورای قندهار اطلاعات لازم را گزارش می­داد.
در چارچوب اندیشه­ی اهل سنت، شورا از جایگاهی مهم در استقرار و تشکیل خلافت اسلامی برخوردار است. نخستین خلیفه­ی راشدین پس از در گذشت پیامبر (ص) از راه سازوکار شورا خلافت اسلامی را به عهده گرفت و نماینده و جانشین پیامبر شناخته شد، ولی خلیفه پس از برخورداری از مشروعیت شورا یا نصب خلیفه­ی پیشین، از قدرت برتری برخوردار می­ شود. او می ­تواند و باید با مشاوران و دانشمندان به مشورت بپردازد ولی هیچ­گاه ملزم به پیروی از رای شورا و نظر مشورت دهندگان نیست. شورا در این تلقی نقش معلم یا راهنما را دارد و فاقد حالت الزامی است. در طالبان نیز شورا نقش راهنما را دارد و تصمیم گیرنده­ی نهایی حاکم و امیر است که عنوان امیرالمومنین را دارد(رشید،۱۳۷۹: ۱۶).
ساختار سیاسی طالبان ساختار متمرکز بود و همه اختیارها و صلاحیت­ها از آن خلیفه و امیرالمؤمنین است. رابطه­ مردم و حکومت بر مبنای اصل بیعت و وفاداری به خلیفه و التزام به اوامر و فرمان­های او استوار می­گردد. شورا و انتخابات در اندیشه­ی سیاسی طالبان نمی­تواند در حد پذیرش جایگاه مردم در حکومت اسلامی مطرح باشد. به گفته­ی وکیل احمد متوکل:
« تصمیم­ها بر اساس نظر امیرالمؤمنین گرفته می­ شود. برای ما مشورت لازم نیست. ما معتقدیم که عمل ما طبق سنت است. از نظر امیر اطاعت می­کنیم، حتی اگر فقط او این نظر را داشته باشد. اینجا رئیس دولت وجود ندارد، در عوض، امیرالمؤمنین است. ملا محمد عمر بالاترین مقام را دارد و حکومت قادر نیست تصمیمی بگیرد که او با آن موافق نباشد. انتخابات عمومی با شرع منافات دارد و بنابراین آن را رد می کنیم. در عوض با علمای بزرگ مشورت می­کنیم که در بعضی موارد به کار می آید» (مارسدن،۱۳۷۹: ۱۰۱)
شورای نظامی طالبان نیز زیر نظر مستقیم ملاعمر بود و او فرمانده­ی نیروهای مسلح محسوب می شد و در خصوص استراتژی نظامی، انتصاب­های کلیدی، بودجه و جنگ شخص ملاعمر تصمیم می گرفت. از نظر قضایی، دادگاه عالی اسلامی قندهار به دلیل نزدیکی به ملاعمر تبدیل به مهم ترین دادگاه کشور شده بود.
در اداره­های دولتی، تدریس علوم دینی به شکل مدرسه­ای آغاز شد. می­توان گفت آنچه طالبان عملی می­کردند، شبیه ساختن نظام جامعه و دولت، به نظام مدرسه بود. همان مدرسه­هایی که رهبران طالبان به آن رفته و بسیاری هم بدون این که آن را به پایان برسانند، ترکش نموده بودند(ترازی،۲۰۰۸: ۲۸۰)(کروز،۲۰۰۸: ۲۶۵).
سیستم استخدام و دریافت پست و مقام در ادارات دولتی طالبان نیز عجیب بود. اکثر اعضای این حکومت را کسانی تشکیل می دادند که لقب ملا یا مولوی داشتند. حتی در جاهایی که وجود متخصص برای پیشبرد امور ضروری بود، غالباً طالبان کم سواد یا کسانی که لقب ملا یا مولوی داشتند استخدام می­کردند. استخدام در پست های حساس نیازمند شناخت ملاعمر و اطرافیان وی بود. نامه­ های سفارشی مولانا فضل الرحمن و مولانا سمیع الحق و سایر علمای مشهور پاکستان که با طالبان روابط حسنه داشتند نیز بسیار مؤثر بود. در مراحل بعدی نامه­ های مولوی محمد نبی محمدی و مولوی خالص نیز تا حدی می توانست کارآمد باشد. سفارش­نامه­ های فرماندهان نظامی طالبان نیز با اهمیت تلقی می­شد.
در وزارتخانه­ی حساسی مانند وزارت امورخارجه، از فارغ التحصیلان دانشگاه­ها برای استخدام امتحان گرفته می­شد و پس از موفقیّت در امتحان در صورت ضرورت به کار گمارده می­شدند در حالی که طالبان مستقیماً استخدام می­شدند. گاهی هم اگر از آنها امتحانی گرفته می شد، بسیار ساده بود، مثلاً ملا محمد حسن آخوند از طالب می­پرسید که در مدرسه کدام کتابها را خوانده است. فقط نام بردن کتاب ها کافی بود. نمونه­ دیگر این وضعیت شخصی است که نزد ملا محمد مجید آمد و گفت که می­خواهم در وزارت خارجه استخدام شوم و آیاتی از قرآن مجید را به آواز خوش قرائت کرد؛ بعد از آن، او مسئول یکی از شعبه های سیاسی تعیین شد(مژده،۱۳۸۲: ۱۳۰-۱۲۵).
حقوق طالبان نیز از مأموران عادی متفاوت بود. در حالی که ماموران دیگر هیچ­گاه حقوق خود را سر وقت دریافت نمی­کردند و غالباً حقوق­شان ماه­ها عقب می­افتاد، طالبان هر پانزده روز یک بار به نام «اعاشه» پول دریافت می­کردند. تا مدت­ها فقط طالبان مستحق این حقوق شناخته می­شدند و احیاناً اگر کسی غیر از طالب در مقام بالاتر انجام وظیفه می­کرد، از این حقوق محروم بود. ولی در دو سال آخر حکومت طالبان این پول را بر اساس درجه­ کاری تعیین می­کرد که غیر از طالبان را نیز شامل می­شد(رشید،۱۳۷۹: ۱۷۴).
اما آن چه نظام سازمانی طالبان را از هر نظام دیگری در جهان متمایز می­ساخت، اهمیت موضوع «اندیوالی» در این نظام بود. کلمه « اندیوال» در زبان پشتو و دری مفهومی بالاتر از دوست یا رفیق دارد. می­توان گفت کسانی که در یک گروه یا تیم کار می­کردند، با هم اندیوال خوانده می­شدند. رهبر گروه می­توانست وزیر، والی یا فرمانده نظامی باشد. در بخش نظامی نیز شناخت وابستگی افراد به فرقه، یا طایفه معمول نبود، بلکه چنین اشخاصی نیز از روی این که اندیوال چه کسی هستند، شناخته می­شدند(سینو،۲۰۰۸: ۷۳).
این نوع تقسیم ­بندی را می­توان نوعی ساده ساختن شناخت افراد به شمار آورد. وزرا و سایر افراد رده­های بالا با یکدیگر آشنا بودند. وقتی فردی از رده­های پایین به یکی از افراد سطح بالا مراجعه می­کرد که با وی آشنایی قبلی نداشت، با این سوال مواجه می­شد که «اندیوال چه کسی هستی؟». از این طریق، نه تنها مشخص می­شد که این شخص تحت نظر چه کسی کار می­ کند، بلکه وابستگی وی به بخش نظامی یا ملکی نیز واضح می­شد. وابستگی به رهبر گروه گاهی حتی بعد از مرگ وی نیز ادامه پیدا می­کرد و اندیوالان نام وی را روی اتوموبیل­ها یا محل­هایی که زندگی می­کردند می نوشتند.
وقتی کسی به عنوان وزیر، والی یا رییس سازمان به جای شخص دیگری جایگزین می­شد، همه اندیوالان خود را با خود به پست جدید منتقل می­کرد و به این ترتیب یک جابجایی کامل در آن اداره به وقوع می­پیوست. تأثیر منفی این کار این بود که کسانی که قبلاً مدتی را در آن اداره کار کرده و تا حدودی به کارها وارد شده بودند، همه باید کار خود را ترک می­کردند و به کار جدیدی که اصلاً آشنایی نداشتند، منتقل می­شدند و کسانی که تجربه­ای در کار جدید نداشتند، جانشین آنان می­شدند. تا گروه اندیوالان جدید کمی در کارها وارد می­شدند، بار دیگر از آنجا به جای دیگر انتقال می­یافتند(مژده،۱۳۸۲: ۵۵-۵۳).
نظام اندیوالی طالبان، هیچ نوع سازگاری با نیازهای حکومتی و ساختار یک دولت به شیوه­ معمول نداشت و این خود به روشنی نشان از آن داشت که طالبان طرح روشنی از نظام حکومت در ذهن ندارد. آنها در طول پنج سال دوران حاکمیت خویش، در بخش اعظمی از کشور، هیچ تلاشی در جهت اصلاح این وضع ننمودند. بارها موضوع ضرورت یونیفورم برای افراد نظامی و انتظامی در مجلس وزرا مطرح گردید، به ویژه که شناخت افرادی که وظیفه­ی پلیس را به عهده داشتند بدون یونیفورم ممکن نبود و همین مسأله موجب می­شد تا افراد غیرمسئول و خودسر، به اسم طالب، دست به کارهای غیرمسئولانه بزنند و موجب اذیت مردم گردند. با این حال، تا دوران اخیر حاکمیت طالبان، آنها موفق به وادار ساختن افراد خویش به قبول یونیفورم نشدند(رشید،۱۳۸۲: ۷۹).
ملامحمد حسن آخوند، در دوران تصدی خویش در پست وزارت امور خارجه، برای تربیت کادر، انستیتوی دیپلماسی وزارت امور خارجه را فعال ساخت و عده ای از استادان دانشگاه را به تدریس گماشت و تعداد زیادی از طالبان نیز برای تحصیل در آن ثبت نام کردند. دوره­ تحصیل سه ترم شش ماهه، یعنی یک سال و نیم در نظر گرفته شده بود، اما مشکل بزرگ این بود که بسیاری از دانشجویان دروس دیپلماسی از سواد خواندن و نوشتن درست بی­بهره بودند و طبعاً برای آنان پیگیری باکیفیت دروس غیر ممکن بود.
افرادی که در رشته دیپلماسی مشغول شده بودند بیشتر طالبانی را شامل می­شدند که در ادارات دولتی در پست­های بالا مشغول به فعالیت بودند و هدف از برقراری این دروس نیز آشنا ساختن آنان به اصولی بود که هر دولت مسئول و ملزم به رعایت آن است. تلاش استادان این مؤسسه نیز در همین جهت متمرکز بود، اما اکثر این دانشجویان همیشه در کلاس حاضر نبودند، چون در ساختار سازمانی طالبان، مرز بین افراد نظامی و دولتی ( اداری) کمتر وجود داشت و به ضرورت، افراد برای مدت­های طولانی به خطوط جبهه اعزام می­شدند. برای این که یک عده بتوانند موفق از امتحان بیرون بیایند، سطح درس بسیار پایین آمد و در عین حال کسانی که حتی ده درصد در کلاس حاضر بودند می توانستند در امتحان شرکت کنند(مژده،۱۳۸۲:۱۱۵-۱۱۳ ).
طالبان نظام اداری دولت را دارای تشکیلاتی اکثراً زاید و بی­ثمر تلقی می­کردند و در آغاز ورود به کابل که زنان را از حق کار در دوایر دولتی محروم کردند، در حقیقت بخش بزرگی از کادر اداری از دست رفت. همچنین دستگاه اداری در اثر اقدامات طالبان، دچار چنان رکودی شد که حتی مردان شاغل در بسیاری از دوایر دولتی نیز کار زیادی برای انجام دادن نداشتند. در قدم بعدی، مامورانی که در نظام کمونیستی سابقه­ عضویت حزبی داشتند یا مورد تقدیر قرار گرفته بودند از کار اخراج شدند. مشکلات اقتصادی روزافزون نیز موجب گردید تا تعداد زیادی از مأمورین دولت به خاطر حقوق ماهانه کفاف مصارف آنان را نمی­داد، مشاغل خود را ترک کردند و به این ترتیب نظام اداری کشور از هم پاشید(کول،۲۰۰۸: ۱۴۵).
از زمانی که طالبان با ورود به کابل حکومت خود را تشکیل دادند تا روز سقوط آنان، در کابینه تغییر عمده­ای به وجود نیامد و اگر تغییری هم دیده شد، در جابجا شدن وزرا از یک وزارت به وزارت دیگر بود. همان گونه که گفته شد، طالبان نظامی شورایی داشت که ملاعمر در رأس آن بود، اما پس از فتح کابل که بسیاری از اعضای شورا به مقامات دولتی در کابل رسیدند، شورا عملاً از بین رفت. انحلال بدون و سرو صدای این شورا به ملا محمد عمر به عنوان امیرالمؤمنین اختیارات بی حد وحصر بخشید تا آن گونه که خود می خواهد با فرمان های خویش بر کشور حکومت کند.
ملا عمر در اواخر حکومت طالبان، طی فرمانی دستور داده بود که هیچ کس حق انتقاد از سازمان امربه­معروف را در غیاب مسئولان آن ندارد. امربه­معروف می ­تواند در تمام ادارات دولتی، مأموران را کنترل و با کسانی که به صورت منظم به کار حاضر نمی­شوند برخورد قانونی کند. قدرت امر به­معروف به حدی بود که حتی وزرای قدرتمندی مانند متوکل که وزیر امور خارجه بود، نیز از آنها هراس داشتند. او زمانی دستور داد تا آنتن گیرنده­ی ماهواره­ای بر بام وزرات امورخارجه نصب گردد. هدف از این کار تعقیب اخبار از طریق شبکه های تلوزیونی، مخصوصاً الجزیره بود. وی تأکید داشت که این کار نباید جلب توجه کند. در حالی که تلوزیون در طبقه­ی زیر زمین وزارت­خانه گذاشته شده بود، هنگام تماشای تلوزیون، در ورودی را قفل می­کرد و یک نفر نیز در بیرون نگهبانی می­داد. همه این تدابیر به خاطر ترس از سازمان امربه معروف بود(مژده،۱۳۸۲: ۴۷-۴۴)(کروز،۲۰۰۸: ۲۴۰)
درست است که طالبان در مقاطع مهمی از تاریخ، توان بسیج توده­ها برای قیام علیه بعضی از زمامداران و رژیم­های مستبد و تجاوزگران خارجی را داشته اند، ولی هیچ گاه توان ایجاد تشکلی که آنان را برای رسیدن به قدرت سیاسی یاری رساند، نداشتند. آنها بعد از به قدرت رسیدن، با این که فردی مانند ملاعمر را به رهبری خود انتخاب کردند، باز هم اختلافات درونی جدی­ای داشتند. این اختلافات زمانی بر آفتاب افتاد که ملاعمر مجبور شد تا آنانی را که با هم اختلاف دارند از این کار برحذر دارد. در توصیه­نامه­ی ملاعمر آمده بود که در این جنبش، شرایطی پیش آمده است که می­ترسم سرانجام به نابودی جنبش منجر شود: همه پشت سر هم غیبت می­ کنند و مخصوصاً این وضع در مورد رهبران و سران جنبش بیشتر صادق است. من به آنها می گویم که به خاطر خدا از این کار دست بردارید و اگر از این کار دوری نکنند، خداوند آنان را در دنیا شرمسار سازد(میلتون،۲۰۰۵: ۱۶۳).
بسیاری از این اختلافات به اشخاص و سلیقه­های متفاوت آنان ارتباط داشت، ولی در این میان کسانی هم بودند که اختلاف اصولی را عنوان می­کردند. مهمترین این اشخاص مولوی وکیل احمد متوکل بود. متوکل که جوان و در عین حال در مقایسه با بسیاری از رهبران طالبان از دیدی بازتر در مسائل برخوردار بود، مورد پسند آنانی نبود که باورهای آنان جز ایجاد مشکل حتی برای خود طالبان نتیجه­ دیگری نداشت.
متوکل پس از این که به جای ملاحسن وزیر خارجه شد، تلاش بسیاری کرد تا کاری متفاوت از گذشته انجام دهد، ولی قضیه­ی اسامه بن­لادن دست و پای او را بسته بود. اختلاف متوکل با القاعده، قبل از تصدی وزرات خارجه توسّط وی نیز وجود داشت. او معتقد بود که اگر طالبان می خواهند حکومتی مورد قبول جامعه­ جهانی داشته باشند، نباید به خواست جامعه­ جهانی بی اعتنا باشد. به همین دلیل، زمانی که وی در قندهار بود دستور داد تا اسامه تحت نظر قرار گیرد و به وی اجازه­ی اقدامات خودسرانه داده نشود. زمانی که اسامه برای اولین بار غایب شد و از طریق رسانه­های گروهی نیز اعلام گردید، متوکل بود که برای اولین بار در مصاحبه با بی­بی­سی گفت اسامه هنوز در افغانستان است. همین موضوع نیز اختلاف میان او و القاعده را تشدید کرد. متوکل در زمان وزارت خود از ملاعمر خواست تا بیشتر از پیش بر فعالیت­های اسامه محدودیت وضع نماید و اسامه با صراحت می گفت: « دو مرجع با جهاد ما مخالف اند. یکی امریکا و دیگری وزارت خارجه طالبان.» (مژده،۱۳۸۲: ۱۴۵-۱۵۰)
۲ـ۳ـ۹ـ الزام­های رفتاری:
مشکل بزرگ طالبان در ساختن دولت از آن جا بود که آنها مردمی برخاسته از روستاها بودند و بیگانه با نظام شهری و مدنی. آنها در تماس با روستا به مشکل برنمی­خوردند. حتی شهرهای مناطق پشتون نشین کشور افغانستان، اکثراً از نظر اجتماعی رنگ و بوی روستایی دارد، ولی آنان با وارد شدن به کابل با همان مشکلی مواجه شدند، که قبلاً ـ بعد از فتح هرات ـ باآن مواجه شده بودند، یعنی تصادم با ارزش­ها، پدیده ­ها و نیازهای نظام شهری. در شهری که آنان فتح کردند، تا روز قبل از آمدن آنان، زنان حق کار و تحصیل داشتند. نه موسیقی ممنوع بود، نه پوشیدن لباس غربی. برق شهر قطع بود وگرنه کسی مانع تماشای تلوزیون نیز نمی­شد (نجومی،۲۰۰۸: ۱۰۵).
طالبان با تفسیر سخت­گیرانه از اسلام، زندگی خصوصی و حریم شخصی افراد را تحت نظارت دقیق مامورین خود گرفته و از بلندی موی­سر تا کوتاهی موی­صورت و از حمام عمومی تا تردد زن در محیط بیرون از منزل عموماً تحت ضوابط و مقررات حکومتی آنها در آمده بود. همچنین در مسأله­ اعتقاد به توحید و مبارزه با مظاهر شرک، تا آنجا شدت عمل به خرج دادند که حتی نگهداری عکس و اسباب بازی کودکان در منزل را مغایر با عقاید توحیدی اسلام اعلام کردند(مارسدن،۱۳۷۹: ۲۳).
سیاست­های جنسی طالبان نیز بیش از هر چیز متاثر از ساخت اجتماعی جامعه­ قبیله­ای و سنتی پشتون­های افغانستان است. برداشت از شریعت اسلامی، به ویژه در مسأله­ زنان، به طور کامل با خصلت­ها و ویژگی های جامعه عشیره­ای افغانستان و به ویژه پشتون­ها منطبق بود. در جامعه­ سنتی زنان بیشتر نقش همسر و مادر را ایفا می­ کنند و به صورت محدود در فعالیت­هایی اقتصادی نظیر کشاورزی، دامداری و تولید صنایع­دستی و خانگی نیز سهیم می­شوند. این فعالیت­ها نیز به این دلیل مورد قبول است که در محیط بسته و در جمع محارم و خانواده انجام می­ شود. از سوی دیگر، در جامعه بسته و قبیله­ای عزت و شرافت قبیله با مسأله­ زنان گره خورده است، به گونه ­ای که بی­حرمتی به زن قبیله بی حرمتی به همه اعضای قبیله تلقی می­ شود و آنان حق انتقام­گیری را دارند. در جامعه­ پشتون افغانستان، که خاست­گاه قومی طالبان است، آرزوی حراست از زنان و مرتبط ساختن حرمت و اعتبار قبیله به مسأ­له­ی زن موجب محدودیت زن در معاشرت های اجتماعی شده است.
اصطلاح پرده یکی از مهمترین آموزه­های قانون عرفی پشتون­ها است که در کنار اصل انتقام و اصل حمایت همه جانبه از مهمان و پناهنده، قاعده­های پشتون والی را شکل می­دهد. بنابراین، محدودسازی زنان که بر اساس اصل پرده در قاعده­های پشتون والی توجیه می­گردد، در گفتمان طالبان رنگ وبوی دینی نیز به خود می­گیرد(کول،۲۰۰۸: ۱۳۹-۱۳۴).
طالبان بر مبنای آموزه­های دیوبندی و سنت قبیله­ای، بر زندگی زن در کنج خانه و به دور از اجتماع تأکید می­کرد. آنان بر این نکته تاکید کردند که: همه افغانستان افتخار می­ کنند که زنان­مان را در خانه نگه داشته­ایم. شرع مقدس نحوه­ رفتار همه ما را مشخص کرده است. منظورم این است که شرع اجازه می­دهد زن اگر مریض باشد پیش پزشک مرد برود. در حقیقت حقوقی را که ما به زنان داده­ایم هیچ کشوری به آنها نداده است. ما حقوقی را به زنان داده­ایم که خدا و رسولش تعیین کرده ­اند، و آن نشستن در خانه و رعایت حجاب اسلامی است. (سجادی،۱۳۸۸: ۳۳۸)
چادری، پوششی که سراپای زن را می­پوشاند، به عنوان حجاب رسمی انتخاب شد. همچنین پوشیدن جوراب سفید ممنوع شد چون رنگ درفش طالبان بود. هر کس قانون را زیر پا می­گذاشت در برابر همگان تازیانه می­خورد. زنان اجازه داشتند فقط با یک همراه مرد محرم پای از خانه بیرون بگذارند. آنان اجازه نداشتند کار عمومی داشته باشند و این قانون برای زنان معلم و پزشک نیز معتبر بود. هر کس از جنس زن بود اجازه ندارد به مدرسه و دانشگاه برود و همچنین شرکت در دوره­ های آموزشی از نوع دیگر نیز برای زنان ممنوع بود. زنان نمی­بایست در گردهمایی های عمومی و در برنامه ­های رادیو و تلوزیونی شرکت کنند. به پنجره­ی ساختمان­هایی که زن در آن بوشد می­بایسترنگ زده شود تا کسی نتواند به دورن آنها نگاه کند. همچنین زنان اجازه ندارند در بالکن، باغچه یا حیاط پشتی ساختمان­ها دیده شوند(مژده،۱۳۸۲ ۴۱-۴۰).
زنان و دختران از حق کار و تحصیل محروم شدند، هر چند تا مدت­ها معاش زنان شاغل در ادارات دولتی به آنها پرداخت می­شد. چنین به نظر می­رسید که این همه ارزش­های نظام روستایی است که بر شهر تحمیل می­ شود. با گذشت زمان مشخص شد که چیزی فراتر از تحمیل ارزش­های روستا بر شهر منظور نظر طالبان است. فشار بر روستاها به شکلی که در شهرها، مخصوصاً کابل، دیده می­شد وجود نداشت. مثلاً، در روستاها زنان می توانستند با همان حجاب سنّتی « چادر بزرگ» رفت و آمد کنند.
از طرف دیگرT مردان حق نداشتند ریش خود را کوتاه کنند و این کار جرم محسوب می­شد. در ادارات دولتی و مدارس، پوشیدن دستار اجباری شد. طالبان در اواخر دوران حکومت خود طرحی داشتند تا مأموران دولت را مجبور به پوشیدن لباس­های بلندی کنند که پیراهنش تا نیمی از ساق پا را بپوشاند و شلوار نیز تا نیمه­ی ساق پا بلند باشد. البته این طرح به مرحله­ اجرا نرسید.
۲ـ۳ـ۱۰ـ جمع بندی:
از نظر کسانی که عادت به ساده ساختن مسائل پیچیده دارند، حرکت طالبان بیش از این که ریشه در عمق آسیب­های موجود در جامعه­ افغانستان داشته باشد، پدیده­ای تحمیل شده از بیرون است. این نوع تحلیل از «طالبان» فقط می ­تواند بخشی از حقیقت را نشان دهد زیرا همیشه انگیزه­هایی در داخل وجود دارد که زمینه ساز مداخلات خارجی است. بنابراین، بررسی این پدیده، گذشته از بعد سیاسی، باید از ابعاد و زوایای دیگر، از جمله شناخت دقیق از جامعۀ روستایی و قابلی افغانستان نیز مورد توجه قرار گیرد. چنین تحلیلی نیازمند شناخت آسیب­های وارد آمده به جامعه در طول زمان است.
در جامعه­ای با سلطه­ی ارزش­های نظام قبیله­ای، نمی­ توان از وجود ملت به معنی واقعی آن سخن گفت. وجود منافع گروهی و قومی متضاد با هم در بسیاری موارد گردآمدن به دور منافع ملی را ناممکن می سازد و صِرف زندگی در محدوده­های جغرافیایی واحد نمی­تواند وحدتی ایجاد نماید که زخم­های ناشی از آسیب­های وارد آمده بر پیکر اجتماع را به نحو موثر التیام بخشد. تأثیر گسترده­ی نظام قبایلی بر جامعه­ افغانستان به حدی است که حتی اقوام غیرپشتون افغان از آن تأثیر پذیرفته و این خود به بریدگی­ها و بیگانگی­های بیشتر دامن می­زند. در حالی که اگر به دقت به این موضوع بنگریم، تاجیک­ها و پشتون­های افغانستان از نژادی واحد اند و زبان آنان نیز ریشه­ واحد دارد.
عقب­ماندگی اجتماعی به این گونه جامعه را چنان در لاک خود فرو می­برد که در برابر هر تغییر و تحول از بیرون به سختی مقاومت نشان می­دهد. هر اندیشه­ی جدید قبل از این که جذب جامعه گردد و قبول عام یابد، باید خود را با ارزش­ها و معیارهای نظام قبایلی هماهنگ سازد. طرز فکر جدید به جای این که موجب تحول در باورها گردد، خود از باورهای منحط حاکم بر جامعه تأثیر می­پذیرد و مسخ می­ شود. جامعه­ عقب مانده و منحط متعالی­ترین ارزش­ها را دگرگون می­ کند و تا حد عقب ماندگی خود به عقب می­برد. حتی دین در چنین جوامعی تا آن حد مورد پذیرش است که خطری را متوجه بنیادهای نظام قبایلی نسازد و حالت سکونی را که قرن­ها بر این جامعه حاکم بوده است بر هم نزند. بنابراین، به نقد کشیدن طالبان در چگونگی تفسیر از دین و شریعت باید در سایه­ی چنین شرایطی تفسیر و تحلیل شود.
طالبان را با زاویه­ های دید متفاوتی می­توان بررسی کرد. از یک طرف، طالبان یک جنبش دینی ملی بنیادگرا است که به شکل شگفت آوری با حمایت پاکستان از سال ۱۹۹۴ شروع به فعالیت و پیش روی نظامی کرد. ابتدا توانست مناطق جنوبی قندهار را تصرف کند. در نوامبر همان سال توانست باندهای تبهکار را خلع سلاح نماید و مانع از راهزنی متوالی و مداوم شود. در اوایل ۱۹۹۵ بر علیه رهبر مجاهدین، حکمت­یار، قیام کردند و در سپتامبر همان سال مناطق جنوبی مرکز هرات را به تصرف خود درآوردند. آنها دقیقاً یک سال بعد وارد کابل شدند و دولت تشکیل دادند و در می سال ۱۹۹۷ از سوی پاکستان به عنوان دولت رسمی شناخته شدند. آنان مناطق شمالی را نیز در سال ۹۸ تصرف نمودند و به جنگ داخلی پایان دادند. برای کسانی که با جغرافیای افغانستان آشنایند این عمل دستاوردی بزرگ به حساب می ­آید. ملاعمر گفته بود:« ما علیه مسلمانانی که به راه اشتباه رفته­اند می جنگیدیم. ما چگونه می توانستیم ساکت بمانیم در حالی که می دیدیم جنایت ها علیه زنان و فقرا صورت می گیرد.» ( رشید،۱۳۸۱: ۶۶)
به نظر می­رسد طالبان یکی از چند جنبش قومی ـ ملی مانند چنین جنبش­هایی در یوگسلاوی ست که کاملاً به جامعه­ شهری و همچنین نهادهای شهری مانند احزاب، اتحادیه ­ها و دانشگاه­ها و به طور کلی این جهان بی­اعتماد است(آنتون،۲۰۰۸: ۱۵۸). آنها به شدت به دنبال ارتباط برقرار کردن بین سه مفهوم برادری، قدرت، و عدالت به معنایی که در اسلام مورد توجه است بوده ­اند.از اوایل دهه­ هشتاد میلادی که طالبان در حال رشد یافتن بود، این جنبش حداقل سه بخش عمده داشت: ۱ـ قوانین اسلامی و قومیتی ۲ـ قواعد نانوشته که در میان پشتون ها وجود داشت و۳ـ این اعتقاد قوی که افغانستان باید دولتی قدرتمند داشته باشد.
از طرف دیگر، طالبان را باید جنبشی با تمایلات فراملیتی و همراه با منافع خارجی (حمایت کشورهایی مانند آمریکا در زمان مجاهدین در برابر روسیه بود) دانست و موقعیت آن را بر اساس وابستگی­ای که به کشورهای همسایه خود دارد بررسی کرد. از جمله­ این موارد وابستگی، تاثیر حمایت عربستان از طالبان است یا پشتیبانی پاکستان که آن گروه را، در زمانی که آمریکا تحریمش کرده بود به لحاظ نظامی و مالی حمایت می­کرد. نمونه­ دیگر وابستگی بیش از اندازه­ آنها به القاعده و افغان ـ عرب­ها بود که در رأسشان بن­لادن قرار داشت. این وضعیت در سرنوشت طالبان و استراتژی­ های آنها نقش به سزایی داشت .
در واقع این وابستگی به دولت­های خارجی به شکل خاص به اقتصاد سیاسی طالبان ارتباط پیدا می کرد. به نظر می­رسد که طالبان این مدل وابسته بودن به لحاظ اقتصادی را از دولت­های قبل از خود به ارث برده بود. آنها حتی در شرایط تحریم اقتصادی بخش قابل توجهی از درآمد خود را با کمک پاکستان از طریق قاچاق تریاک تأمین می­کردند.
اما طالبان با یک مدل سوم هم قابل بررسی است و آن مدل جنبش بنیادگرایانه است. طالبان را می توان جنبشی وابسته به روحانیان دینی دانست که علیه بی­دینی و فساد عمل می­ کند. این رویکرد را به شکل خاص می­توان حتی در مجاهدین اولیه هم مشاهده کرد. در واقع آنها عالمان علوم دینی اند که در مدارس دینی پاکستان آموزش دیده­اند، مدارسی که در آن به افراد آموزش داده می­ شود که دنیا محلی از نزاع میان خیر و شر است. همچنین یاد می­گیرند که کشتن شهروندان بی­گناه و حتی مسلمان به نفع خود آنهاست و در واقع رساندن­شان به مقام شهادت در راه اسلام است.
حال برای فهم طالبان به عنوان جنبشی بنیادگرا توجه به ویژگی وابسته به فرد خاص بودنش ضروری است. برخلاف جنبش های بنیادگرای دیگر مثل اخوان المسلمین و جماعت­اسلامی در پاکستان و حتی القاعده، که رهبران­شان افرادی ­تحصیل کرده بودند، طالبان به وسیله­ ملاعمر شکل گرفت که یکی از کهنه سربازان مجاهدین بود که مسئولیت مدرسه­ای دینی را به عهده داشته است و مخفی­گری و امتناع را به شدیدترین شکل ممکن پیشه کرده بود. او پس از معرفی شدن به عنوان امیرالمؤمنین و طرح ادعای ساختن جامعه­ نبوی به این مقدس­مآبی خود بیشتر دامن زد. او با ترکیب حفظ وجهه­ خویش به عنوان فردی مقدس، شکست­ناپذیری و شور و اشتیاق پشتونی پیروان خود را در مسیر این جنبش حفظ و مستحکم نمود.
طالبان بعد از به قدرت رسیدن خود در افغانستان نوعی شمایل هراسی را در عرصه­ عمومی به وجود آوردند. آنها هرگونه عکس­برداری را ممنوع کردند و علاوه بر نظارت شدید بر نحوه­ پوشش و آرایش زنان و مردان، استفاده از هرگونه ویدیو یا نوار کاست را ممنوع کرده و حتی از رفتن مردم به قبرستان­ها نیز ممانعت کردند. آنها همچنین وزرات­خانه­ی امر به معروف و نهی از منکر به راه انداختند. به جرأت می توان گفت که طبق تعاریف ارائه شده از جنبش بنیادگرا، طالبان اکثر ویژگی های یک جنبش بنیادگرا را دارد: از پایبندی بی چون و چرا به متن مقدس تا خودحق­پنداری به واسطه­ پیاده کردن دستورات الهی و تعیین تکلیف درباره شیوه­ رفتار افراد زیردست. در واقع مناسب ترین مدل برای تبیین و فهم طالبان بررسی آن به عنوان جنبشی بنیادگرا است.
فصل سوم
بحث و نتیجه ­گیری

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ب.ظ ]




یکی از مهمترین نکاتی که بایستی در شبیه­سازی عددی مورد توجه قرار بگیرد، شبکه­بندی مناسب برای حل دقیق معادلات حاکم است. ساختن شبکه مناسب برای میدان حل معادلات، دقت محاسبات، همگرایی و زمان محاسبات را تحت تأثیر قرار می­دهد. در کلیه مدل­های عددی صورت گرفته، ابعاد شبکه طوری تعیین شد که پارامترهای کنترل شبکه از قبیل حداکثر نسبت ابعاد شبکه[۵۳] در راستای طولی و عمقی و ضریب نسبت ابعاد شبکه[۵۴] در راستاهای مختلف و در مجاورت یکدیگر مناسب انتخاب شده باشد. برای نتایج دقیق و مؤثر، مقدار هریک از دو پارامتر فوق باید به عدد ۱ نزدیک بوده و مقدار نسبت ابعاد شبکه در مجاور یکدیگر از ۲۵/۱ و همچنین نسبت ابعاد شبکه در راستاهای مختلف از ۳ نباید بیشتر باشد (فلوساینس، ۲۰۰۸).

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

در بخش شبیه­سازی هیدرولیک جریان که در کانال با مقیاس کوچک صورت گرفت، مش­بندی شبکه جریان، به صورت سه­بعدی و ابعاد شبکه در هر سه بعد یکسان و برابر ۵ میلی­متر در نظر گرفته شد. (در صورتی که مش­بندی شبکه جریان، یکنواخت صورت گرفت نتایج حاصل از مدل به داده ­های آزمایشگاهی نزدیکتر و دقت مدل عددی بیشتر می­شد). برای این مدل­سازی، زبری کف کانال و بدنه سازه برابر ۵/۱ میلی­متر انتخاب شد.
مش­بندی در مقطع عرضی مش­بندی در مقطع طولی
شکل ۳-۱۰ مش­بندی یکنواخت در کانال با مقیاس کوچک
در بخش شبیه­سازی آبشستگی در پایین­دست سازه ترکیبی که در کانال با مقیاس بزرگ انجام شده است، جهت کاهش زمان تحلیل نرم­افزار، شبکه جریان به صورت دوبعدی مش­بندی شده و ابعاد شبکه در راستای Z به صورت یکنواخت و برابر ۵ میلی­متر و در راستای X به صورت غیر یکنواخت و در نزدیکی سازه مورد نظر، تعداد مش بیشتر و اندازه آن­ها ریزتر در نظر گرفته شد به طوری که اندازه مش بین ۶ تا ۲۰ میلی­متر متغیر است. برای این مدل­سازی، زبری کف کانال یکسان با قطر متوسط رسوبات و برابر با ۵/۱ میلی­متر انتخاب شد.
شکل ۳-۱۱ مش­بندی غیر یکنواخت در راستای طولی کانال با مقیاس بزرگ
۳-۴-۴-۳ شرایط مرزی کانال
لایه مرزی ابتدا و انتهای مش­ها در کانال با مقیاس کوچک بر اساس جدول و شکل زیر تعیین شده است.
شکل ۳- ۱۲ شرایط مرزی مورد استفاده در مدل­سازی حالت بستر صلب
جدول ۳-۴ شرایط مرزی اعمال شده در نرم­افزار

ورودی کانال
خروجی کانال
دیواره­ های کناری کانال
کف کانال
سقف کانال
دبی ورودی[۵۵]
جریان خروجی[۵۶]
دیوار[۵۷]
دیوار
تقارن[۵۸]

لایه مرزی ابتدا و انتهای مش­ها در کانال با مقیاس بزرگ بر اساس جدول و شکل زیر تعیین شده است.
شکل ۳- ۱۳ شرایط مرزی مورد استفاده در مدل­سازی حالت بستر رسوب
جدول ۳- ۵ شرایط مرزی اعمال شده در نرم­افزار

ورودی کانال
خروجی کانال
دیواره­ های کناری کانال
کف کانال
سقف کانال
فشار ثابت[۵۹]
جریان خروجی
دیوار
دیوار
تقارن

برای انتخاب فشار ثابت برای ورودی کانال، ارتفاع سیال در قسمت فشار ثابت برابر عمق ابتدایی جریان در حالت آزمایشگاهی انتخاب شد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ب.ظ ]




تهدیدات محیطی عمده

نمودار ۴-۷٫ ماتریس تحلیلی SWOT: نوع استراتژی و مناطق
قواعد حاکم بر ماتریس تحلیلیSWOT :
چگونه می‌توان با بهره‌گیری از نقاط قوت حداکثر بهره‌برداری را از فرصتها انجام داد (SO).
چگونه با بهره گرفتن از نقاط قوت می‌توان اثر تهدیدات را حذف کرد یا کاهش داد (ST).
چگونه باید با بهره‌گیری از فرصتها نقاط ضعف را تبدیل به نقطه قوت کرد یا از شدت نقاط ضعف کاست (WO).
چگونه باید با کاهش دادن نقاط ضعف تاثیر تهدیدات را کاهش داد یا تاثیرشان را حذف نمود (WT).
با توجه به مطالب ارائه شده، در ذیل به ارائه استراتژی برای مناطق آموزشی ۲۴ گانه استان آذربایجان غربی می پردازیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۴-۴-۱٫ استراتژی نوع اول (تهاجمی)(SO)
این استراتژی، روی تقویت جنبه‌های مثبت داخلی و خارجی مناطق آموزش و پرورش استان تمرکز دارد، به فرض آن که در این روش، عناصر منفی توسط جنبه‌های مثبت، جذب یا حذف شده‌اند. این استراتژی، زمانی به کار می رود که نقاط قوت و فرصت‌ها، بی‌شمار، استوار و اَمن هستند . استراتژی مناسب برای چنین حالتی این است که تا از طریق نقاط قوت از فرصتها استفاده شود تا تأثیرات تهدیدات و ضعف‌ها به حداقل ممکن برسد. مناطق واقع در این استراتژی، بوکان، ارومیه – ناحیه ۱، خوی- ارومیه – ناحیه ۲، سلماس و نقده است. بنابراین، برای نیل به توسعه آموزش و پرورش در این مناطق، باید به برنامه‌ریزی در جهت تقویت نقاط قوت و فرصت‌های شناسایی شده طبق راهبردهای زیر پرداخته شود.
استفاده از فناوری اطلاعات در تدریس در کلاس های درس و مدارس
برگزاری دوره‌های آموزش ضمن خدمت با کیفیت . برای این منظور نیازسنجی قبل از برگزاری دوره ها پیشنهاد می شود. در محتوای دوره ها توجه به متغیرهای روانشناختی و شیوه رفتار با دانش آموزان لحاظ شود. همچنین استفاده از آموزشگران مجرب ، تجهیزات کامل و مهم تر از آن ایجاد انگیزه برای شرکت موثر فرهنگیان در این کلاسها دارای اهمیت می باشد.
ایجاد امکانات لازم برای ادامه تحصیل فرهنگیان
ایجاد امکانات رفاهی بیشتر برای معلمان
افزایش تعداد مدارس با توجه به بالا بودن تعداد دانش آموزان و دوشیفته بودن مدارس
افزایش کیفیت آموزش ، استفاده از شیوه های جدید آموزش و ارزشیابی
برنامه ریزی برای جلب همکاری و مشارکت والدین و سایر نهادهای فرهنگی و نیز جذب اعتبارات غیردولتی بیشتر
تشویق و جبران خدمت معلمان متعهد به اخلاقیات و مدیران شایسته و اثربخش
ابتکار عمل در برنامه‌ریزی صحیح و از پیش تعیین شده در هنگام آغاز سال تحصیلی جدید و و به تبع آن شروع به موقع تدریس از ابتدای سال تحصیلی برای افزایش پیشرفت تحصیلی،
هدایت تحصیلی صحیح و مبتنی بر علاقه دانش آموزان
استاندارد نمودن تعداد دانش‌آموزان با اندازه فضای آموزشی و کاهش سرانه تعداد دانش‌آموزاد در هر کلاس،
برنامه‌ریزی و تلاش در جهت افزایش توانمندی و ایجاد تفکر خلاق در دانش‌آموزان.
افزایش امکانات فیزیکی مدارس از قبیل سالن، آزمایشگاه و لابراتوار تخصصی و مجزا در رشته‌های مختلف در دوره متوسطه و قرار دادن متصدی متخصص برای هر یک از رشته‌ها
افزایش امکانات برای مدارس فنی و حرفه ای و کاردانش برای مقابله با مشکل بیکاری در جامعه
استفادهگستردهازسنجشهاییادگیریواصلاحخدماتمدیریتی مدرسه
تقویت شیوه های سنجش یادگیری دانش آموزان
تاکید بر جنبه های پرورشی برنامه های درسی
تغییرات برنامه های درسی مراکز تربیت معلم در جهت ایجاد دانش و بینش لازم در معلمان برای مقابله با نابرابری محیطی
تاسیس و تجهیز مراکز آموزش فرهنگیان یا پژوهشکده دانش آموزی
برنامه ریزی در جهت بکارگیری تعداد بیشتر معلم خانم
۴-۴-۲٫ استراتژی نوع دوم، رقابتی (بازنگری) تغییر جهت . WO
این استراتژی، نسبت به استراتژی نوع اول، بیشتر محافظه‌کارانه و منسجم‌تر است. چرا که منطق خود را برای عوامل مثبت داخلی و خارجی (نقاط قوت و فرصت ها) به کار می گیرد تا از این طریق، عوامل منفی داخلی (در مقابل نقاط ضعف) را کوچک و یا کاملاً غیرفعال سازد. هدف آن، حفاظت و ثابت سازی مناطق آموزش و پرورش است. این استراتژی در شرایطی است که نقاط ضعف، مشخص و قابل توجه است. به طوری که، امکان دارد نقاط قوت و فرصت‌های فراگیری را تحت الشعاع قرار دهند. مناطق واقع در این استراتژی می مناطق انزل، مرحمت آباد، ماکو، چالدران، تکاب و کشاورزباشد. در استراتژی نوع دوم، علاوه بر به کارگیری استراتژی های نوع اول، استراتژی‌های زیر، برای مناطق پیشنهاد می‌شود.
زمینه سازی برای ادامه تحصیل معلمان جهت افزایش تعداد معلمان با مدرک فوق لیسانس و دکتری،
افزایش فضاهای فیزیکی مدارس به ویژه فضاهای ورزشی،
اعمال مقررات و ضوابط انظباط آموزشی در محوطه‌ها و سالن‌های و راهروهای مدرسه به ویژه مداریس دوره دبیرستان پسرانه.
فرهنگ سازی آموزش دختران
استفاده از مدیران مجرب و باسابقه
افزایش انگیزه کارکنان مناطق مزبور

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 11:05:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم