EDPVR = End-Diastolic Pressure Volume Relationship
ESA = Extermum Seeking Algoritm
ESPVR = End-Systolic Pressure Volume Relationship
ESV = End-Systolic Volume
HR = Heart Rate
PI= Proportional-Integral
PIP = Pump Inlet Pressure
LVAD = Left Ventricular Assistant Device
LAP = Left Atrial Pressure
LVP = Left Ventricular Pressure
LVV = Left Ventricular Volume
SV = Stroke Volume
SVR = Systemic Vascular Resistance
مقدمه
کلیات
براساس ارزیابی سازمان سلامت جهانی و آمار به دست آمده توسط این سازمان، حدود یک سوم از بیماریهای رایج در سراسر دنیا، به بیماریهای قلبی اختصاص دارد. موضوع حائز اهمیت، سیر صعودی ابتلا به این بیماریها بخصوص در زمینه “نارسایی انقباضی بطن چپ” است که یکی ازمهمترین و حادترین انواع بیماریهای قلبی محسوب می شود[۱]. عارضه حاصل از این بیماری، پمپاژ نامناسب خون و در نتیجه، نرسیدن میزان کافی خون به ارگانها و اعضای بدن می باشد.
اگرچه، درمانهای دارویی تاثیر بسزایی در بهبود کیفیت زندگی بیماران نارسایی انقباضی قلب دارد، اما تا زمانی که این نوع درمان برای بلند مدت قابل استفاده نباشد، کاهش آمار بالای مرگ و میر این بیماران امکان پذیر نمی باشد. در نتیجه، عملیات پیوند قلب، تنها روش مطمئن و قابل قبول برای درمان موارد جدی نارسایی انقباضی قلب خواهد بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
عموماً بیماران مبتلا به نارسایی تراکمی قلب، برای دریافت قلب مناسب جهت پیوند، میبایست مدت زمانی طولانی (حدود یک سال یا حتی بیشتر) در انتظار بمانند، و بدیهی است که در طول این مدت، امکان وخیمتر شدن بیماری آنها و اختلال بیشتر در عملیات پمپاژ خون به وسیله قلب وجود دارد. از اینروست که، تجهیزات کمکی بطن چپ(LVADs)، میتوانند به عنوان پلی برای رسیدن به مرحله جراحی، به کمک قلب ضعیف بیمار آمده و شرایط مساعدی را برایبیمار تا زمان عمل جراحی فراهم نمایند[۲].
تجهیزات کمکی بطن چپ(LVADs)
تجهیزات کمکی بطن چپ (LVADs) را بر اساس الگو و روش پمپاژ خون، به دو دسته عمده میتوان تقسیم کرد:
LVADهای جابجایی مثبت (ضربانی) و LVADهای توربودینامیک (روتاری). نسل اول از این تجهیزات،LVAD های ضربانی بوده که رفتار عملکردی شبیه ضربان قلب داشته و جریان طبیعی خون را به همان شکل تولید مینماید. LVADهای روتاری به عنوان نسل جدیدتر این تجهیزات، جریان خون پیوستهای را به جای جریان ضربانی تولید مینمایند. بعلاوه، LVADهای روتاری امکان اتصال به قلب و شریان و کاشت زیر پوست را به ما می دهند که بطور معمول در حفره درون قفسه سینه و یا فضای اضافی آن کاشته میشوند [۱]. امروزه LVADهای روتاری به دلیل اندازه کوچکتر، وزن کمتر، بقاء و پایداری بیشتر [۳] و راندمان بالاترشان نسبت به نوع ضربانی و معمول آنها، به شکل فراگیرتری در درمانهای کلینیکی مورد استفاده قرار میگیرند.
LVAD روتاری، پمپ مکانیکی است که به کمک عمل جراحی از بطن چپ تا آئورت و مابین آنها، در بدن بیمار قرار میگیرد، تا به این وسیله، به تامین جریان خون کافی، که قلب بیمار به تنهایی قادر به فراهم آوردن آن نیست، کمک نماید [۲]. پمپهای روتاری به کمک تغییر سرعت چرخششان، میزان جریان خون عبوریرا کنترل مینمایند. به واسطه کنترل اتوماتیک سرعت چرخش این پمپها، که بر اساس نیازهای فیزیولوژیکی بیمار تنظیم می شود، این امکان به بیمار داده می شود که، از پزشک مربوطه، بیمارستان و مراقبتهای ویژه دور باشد، و تا زمان عمل جراحی پیوند قلب از سطح سلامت قابل قبولی برخوردار باشد.
پدیده های مهم در LVADها
با توجه به سرعت چرخشLVADهای روتاری، دو پدیده مهم در عملکرد آنها اتفاق میافتد:
پدیده اول: در صورتی که سرعت چرخش پمپ خیلی پایین باشد، خون از آئورت به بطن چپ برگشته و به عنوان جریان برگشتی (Backflow) شناخته می شود.
پدیده دوم: در شرایطی که سرعت چرخش پمپ بالا باشد، پدیده مکش (Suction) اتفاق میافتد،که این رخدادی نامناسب است، چرا که سبب فعالیت بیش از حد پمپ برای پمپاژ میزان خون بیشتری از آنچهدر بطن چپ موجود است، می شود و این اتفاق می تواند منجر به تخریب و یا آسیب رساندن به بافتهای قلب شود. بنابراین، آنچه حائض اهمیت است، اجتناب از پیشآمد هر دو پدیده در هنگام عملکرد LVAD میباشد، بالاخص پدیده مکش که بمراتب خطرناکتر است.
برای این که پدیده مکش رخ ندهد، دو مرحله عملیات میبایست انجام شود. مرحله اول، شناسایی و آشکار ساختن پدیده مکش است. در سالهای اخیر روشهای مختلفی برای حل مسئله آشکارسازی پدیده مکش پیشنهاد و ارائه شده است. پایه اصلی اغلب این روشها و دستاوردها، آنالیز متغیرهای مشخصی همچون سرعت چرخش پمپ، جریان خون عبوری از پمپ و جریان الکتریکی موتور پمپ میباشد. این متغیرها ممکن است در زمان رخداد پدیده مکش به شدت و ناگهانی تغییر کنند.
تاریخچه و سیر تحول آشکارسازی پدیده مکش
آقایان Vollkron و Schima و همکارانشان [۵و۴]، چندین شاخص را برای آشکارسازی پدیده مکش ارائه کردند. این شاخص ها (اندیسهای مکش) بر پایه آنالیز دامنه زمانی الگوی جریان عبوری از پمپ-که از بدن بیمار در شرایط مختلف فیزیولوزیکی استخراج شده- بدست آمده است. الگوی استخراجی، با نمونههای قبلی گرفته شده از جریان عبوری پمپ مقایسه شده و بر اساس تجربیات کلینیکی سه نفر از متخصصان در این زمینه در یک پایگاه داده، طبقه بندی شده است. با مطالعه این داده ها است که میتوان تشخیص داد، پدیده مکش رخ داده یا خیر. اگر چه این روش دارای محدودیتهایی نیز میباشد [۴].
دکتر Voigtبه همراه همکارانش [۶]، یک سیستم آشکارساز مکش را با بهره گرفتن از سرعت موتور و جریان الکتریکی پمپ به عنوان سیگنالهای پیوستهی در دسترس ارائه نمودند. هدف از بکارگیری این روش، ارزیابی و اعتبارسنجی پارامترها برای سیستم آشکار ساز مکش میباشد. زمانی که این دانشمندان روی الگوریتم آشکارساز مکش فعالیت میکردند، اطلاعات و شرایط آزمایشگاهی را نیز مد نظر داشتند و در نهایت، نتایج نشان داد که این روش در شرایط کلینیکی، عملی و امکان پذیر خواهد بود.
دکتر Ferreira با کمک همکارانش [۷]، یک سیستم متفاوت آشکارساز مکش را ارائه نمودند. در این سیستم، اندیسها و شاخصههای مکش بر اساس دامنه زمانی، دامنه فرکانسی و دامنه فرکانسی-زمانی و تلفیق آنها، برای ایجاد تصمیم گیری در مورد الگوهای جریان عبوری از پمپ تعیین می شود. این الگوها در این سیستم، با بهره گرفتن از روشهای آنالیز تفکیکی (DA)، به طور صحیح دسته بندی میشوند. این سیستم، به کمک دو سری اطلاعات عملی و مدل شبیهسازی، آزمایش شده و نتایج خوبی به دست آمده است.
دکتر Mason و همکارانش [۸]، یک آشکارساز حالت مکش مطمئن را پیشنهاد نمودند. این آشکارساز، با بهره گرفتن از هفت دسته اندیس دامنه زمانی از جهشهای مثبت مشاهده شده در شکل موج سرعت چرخش پمپ، به جای سیگنال جریان عبوری از پمپ طراحی شده است. ایشان، محدودیتها و دامنههای متفاوتی از اندیسهای مکش را برای بیماران متفاوت در نظر گرفتند. آزمایش مربوطه، با هر دو اندیس سیگنال مکش و اندیس مزدوج مکش انجام شد و نشانگر این نکته بود که شاخص های مزدوج مکش بهتر و مناسبتر از شاخص سیگنال میباشند.
تاریخچه و سیر تحول طراحی کنترلرهای مربوطه
پس از عملیات آشکارسازی مکش، مرحله دوم برای جلوگیری از رخداد پدیده مکش در زمان استفاده از LVADهای روتاری، طراحی و ارائه یک کنترلر مناسب به گونه ای است که، نه تنها باید توانایی تنظیم اتوماتیک سرعت چرخش پمپ را داشته باشد و همواره آن را پایینتر از سرعتی که در آن مکش رخ می دهد، قرار دهد، بلکه میزان کافی خروجی قلبی (CO) و فشار لازم برای برآورده شدن نیازهای فیزیولوژیکی بدن بیمار را فراهم کند. دکترYi Wu و چند تن ازهمکارانش [۹]، کنترلر پیشرفتهای را برای آشکارسازی پدیده مکش ابداع کردند. این کنترلر از نوع تناسبی- انتگرالی (PI) بهینه میباشد که برای بهینهسازی توان تابع وزنی غیر خطی ورودی کنترلی (سرعت پمپ) و سیگنالهای خطا (اختلاف بین سیگنال خروجی مرجع و سیگنال خروجی واقعی)، مورد استفاده قرار میگیرد. با بهره گرفتن از تابع وزنی غیرخطی، مکش به کمک این کنترلر PI توسعه یافته، آشکارسازی خواهد شد. اما این کنترلر، میزانی را برای فشار آئورتی به عنوان مرجع در نظر گرفته است که، در عمل نمیتواند بطور پیوسته وجود داشته باشد.
دکتر Vollkron به همراه همکارانش [۱۰]، ارائه یک سیستم کنترلی اتوماتیک سرعت را برای پمپهای خون کاشته شده در بدن انسان مطرح نمودند. سیستمی کامپیوتری، که بتواند کارایی پمپ را براساس اطلاعات عملکردی موجود از آن (همچون دبی عبوری، سرعت، جریان الکتریکی و مصرف توان) آنالیز کند. نتایج عملی نشان داد که این سیستم کنترلی اتوماتیک سرعت، حتی می تواند برای بیمارانی با آریتمی شدید و دیواره های بسیار نازک، خوب و مناسب، عمل کند.
دکتر Shaohui Chen و همکارانش، طی تلاش های مستمر، موفق به ساخت [۱۲و۱۱] یک کنترلر فیدبک بر پایه فشارسنج باروفلکس (Baroflex) شدند،که با یک مدل سیستم قلبی، مرتبط و هماهنگ شده است. نتایج عملی نشان داد که این کنترلر فیدبک می تواند سرعت چرخش پمپ را بر اساس مقدار مقاومت سیستمی قلب (SVR) تنظیم کند. این مقدار مقاومت، حاصل ضرب سطح فعالیت بیمار و میزان ضربان (HR) او میباشد و تحت کنترل است. این کنترلر نشان داد که، قادر است به بیماران دارای نارسایی تراکمی قلبی، تحت شرایط فیزیولوژیکی متغیر و متفاوت، کمک بسزایی نماید. اگرچه، هیچ سیستم آشکارسازی مکشی در این مدل وجود ندارد.
دکتر Ferreira و همکارانش [۱۴و۱۳]، سیستم کنترلی را بر اساس کنترلر منطق فازی (FLC) طراحی کردند. در این سیستم، آشکارساز مکش دو مقدار مجزا را به عنوان خروجی تولید میکند که این دو مقدار، به عنوان ورودیهای کنترلر فازی نیز استفاده میشوند. کارایی این سیستم کنترلی در شبیهسازیهایی که برای مقادیرمختلف مقاومت سیستی قلب انجام شده، مورد آزمایش قرار گرفته است.این شبیهسازیها نشان میدهد که، این سیستم کنترلی می تواند به صورت اتوماتیک، سرعت پمپ را برای اجتناب از رخداد پدیده مکش تنظیم کند، وعملی بودن آن را اثبات نماید. اگرچه، ذکر شده است که وجود باروفلکس در این سیستم، عملکرد مناسبتر چنین کنترلری را تضمین می کند.
دکتر Simman و همکارانش [۱۵]، نوعی کنترلر فیدبکی را بر پایه سیگنال جریان یا همان دبی عبوری از پمپ-که به عنوان تنها متغیر پیوسته قابل اندازه گیری بوده و از تکنولوژی سنسورهای جریانی بهره میگیرد- را در نظر گرفتند. در این طرح، سرعت چرخش پمپ بر اساس شیب پوش منحنی سیگنال جریان حداقلی عبوری از پمپ در هر سیکل قلبی، بروزرسانی میشود. بنابراین، این رهآورد، به عنوان یک الگوریتم دنبالگر اکسترمم (ESA) در نظر گرفته میشود. نتایج نشان داد که کنترلر پیشنهاد شده تا زمانی که نسبت سیگنال به نویز خیلی پایین (کمتر از۲۰dB)، به سیگنال جریان عبوری از پمپ اضافه شود، نسبتا خوب عمل می کند.
سیر بررسی مطالب
در این پایان نامه هدف این است که از روش آنالیزیشناخته شده با نام Min-Mean-Max بهره گرفته شود. این روش بر طبق مقادیر متوسط، کمینه و بیشینه سیگنال جریان عبوری از پمپ، که تنها متغیری است که میتواند به کمک تکنولوژی سنسورهای اندازه گیری جریان، به شکل زمان حقیقی اندازه گیری شود، عمل می کند.
این معیار برای تست اندیس و شاخص مکش استفاده شده و برای آشکارسازی وجود پدیده مکش بکار میرود. همچنین محدوده مرتبط با شاخص مکش،مشخص خواهد شد. بعلاوه اینکه اندیس مکش ذکر شده برای بروزرسانی سرعت پمپ به شکل پیوسته و به منظور رفع نیازهای فیزیولوزیکی بدن بیمار بدون رخدادپدیده مکش، مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
روند ارائه مطالب این پایان نامه به شرح زیر است:
فصل دوم؛ این فصل به بررسی برخی مفاهیم پایهای ساختار قلب، مدل مداری پایهای برای قلب و مدل ترکیبی قلب و LVAD خواهد پرداخت و سپس به آنالیز برخی نتایج شبیه سازی مدل ترکیبی قلب و LVAD پرداخته خواهد شد.
فصل سوم؛ آنچه که در این فصل مورد بررسی قرار میگیرد، روش “کمینه-متوسط-بیشینه” میباشد. همچنین، آنالیزهای بعدی برای تست شاخص مکش به کمک سیستم آشکارساز مکش و با اطلاعات عملی و مدل شبیه سازی پدیده مکش، انجام خواهد شد.
فصل چهارم؛ در این فصل به مطالعه کنترلر تلفیقی فازی-مدل پیشبین پرداخته شده و نتایج شبیه سازی آن ارائه خواهد شد. در نهایت قدرتمندی این کنترلر نسبت به نویز مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فصل پنجم؛ نتیجه گیریهای مربوطه و فعالیتهای بعدی نیز دراین فصل، بیان خواهند شد.
سیستم قلب و مدل مربوط به آن
در این فصل، برخی مفاهیم ابتدایی و پایهای مرتبط با قلب و همچنین ساختار فیزیولوژیکی آن ارائه خواهد شد. برای درک بهتر مدل ترکیبی قلب-LVAD، اشراف به این مطالب لازم و ضروری میباشد. شرح مطالب این فصل، بهترتیب زیر خواهد بود.
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:36:00 ب.ظ ]
|