۱ / ۳ / ۱۱٫ علم اهل بیت‰ به بروز انحراف در دین
از جمله اموری که به عنوان بخشی از آگاهیهای اهل بیت‰ در روایات ذکر شده است، آگاهی اهل بیت‰ از بروز انحراف در دین است و به تعبیر روایات اگر زیادی یا نقصانی در دین ایجاد شود، امام از آن آگاه میشود. اگر انحراف از نوع اضافه کردن چیزی به دین باشد، امام آن را نفی میکند و اگر نقصانی در دین پدید آید، امام آن را کامل می‌سازد. لازم به ذکر است که اگر این آگاهی از طریق عادی حاصل شود، جزو علوم ویژۀ اهل بیت‰ تلقی نمی‌گردد.
نمونهای از روایات:
الامام الصادق†:
«انّ الله لم یدع الارض الاّ وفیها عالم یعلم الزیاده والنقصان فی الارض، فاذا زاد المؤمنون شیئاً ردّهم واذا نقصوا اکمله لهم».[۲۷۶]
الامام الباقر†:
«انّ الارض لا تبقی الا وفیها منّا من یعرف الحقّ، فاذا زاد الناس، قال، قد زادوا واذا نقصوا منه، قال، قد نقصوا ولولا ذلک کذلک لم یعرف الحقّ من الباطل».[۲۷۷]
از مجموع آنچه در بخش دوم و در معرفی اهل بیت‰ در کتاب بصائر الدرجات گفته شد، برمیآید که اهل بیت‰ دارای علوم و آگاهیهای منحصر به فردی هستند. بسیاری از این دانشها در انحصار اهل بیت‰ بوده و آنان تنها منبع و سرچشمه این علوم هستند، علم کامل به قرآن کریم و آگاهی از تمامی ظواهر و بواطن و تفسیر و تأویل آن تنها در اختیار اهل بیت‰ میباشد. اسم اعظم، آگاهی از ملکوت آسمانها و زمین، علم به آنچه در زمین و آسمان روی میدهد، آگاهی از تمام شرایع و ادیان الهی و کتابهای آنان، علم به ما کان وما یکون، علم به اسرار الهی، آگاهی از رازهای نگفته و نهفتۀ انسانها، زبان همه آدمیان و پرندگان و جانوران، آگاهی از زمان مرگ و پیشامدهای ناگوار و… مواردی از علوم اهل بیت‰ است که واقعاً اعجازآمیز و حیرتانگیز است و حتی بسیاری از پیامبران الهی تنها بخشی از این دانشها را دارا بودند. از بررسی مبادی و منابع علوم اهل بیت‰ معلوم میشود که، علاوه بر اینکه بسیاری از دانشهای اهل بیت‰ ویژه و اعجازآمیز میباشد، این دانشها از طرق و روش های خاص و اعجازگونهای به ایشان رسیده است، به ارث بردن علوم از پیامبر اکرم…، الهام و تحدیث ملائکه، تأییدات روحالقدس و روح و عروج روحانی به آسمانها و به عرش، بخشی از مبادی علوم اهل بیت‰ است. اعطاء علم الکتاب و اسم اعظم از سوی خداوند به اهل بیت‰ باعث حصول دانشهای حیرتانگیزی برای آنان شده است و باید اعتراف کرد که فهم حقیقت و ماهیت دانشهای اهل بیت‰ و کیفیت و نحوه آگاهی آنان از این علوم برای ما امری غیرممکن است. نکته مهمی که در ابتدای این بخش به آن اشاره شد، آن است که تمامی این دانشها به اعتراف همه روایات، موهبت و نعمتی است از سوی خداوند به این بندگان خاص خود؛ اگرچه مبادی مختلفی برای علوم اهل بیت‰ ذکر شد، ولی روشن است که همه اینها متصل به حضرت حق است و او منشأ و مبدأ علم اهل بیت‰ میباشد و به تصریح بسیاری از روایات، اوست که این آگاهیها را به ایشان بخشیده است و همه اینها باعث شده است تا اهل بیت‰ واجد خصائص و ویژگیهای علمی شوند، که کسی غیر از آنان، آن ویژگیها را دارا نیست، معدن علم و سرچشمۀ آن، خزانهداران علم الهی، ظرف علم الهی، وارثان علوم تمامی انبیاء وملائکه، راسخان در علم و… .

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مباحث تکمیلی

    1. عمومیّت و فعلّیت علوم اهل بیت‰

از بررسی روایات علم اهل بیت‰ در بصائر میتوان فهمید که علم اهل بیت‰ به این دانشها عام بوده و آنان بالفعل همۀ این آگاهیها را واجد و دارا هستند، به عنوان مثال در روایات آمده است که اهل بیت‰ به «علم البلایا والمنایا» آگاهند. ظاهر از این روایت آن است که آنان به همۀ بلایا و منایا آگاهی دارند و این آگاهی بالفعل نزد آنان حاضر است.
توضیح اینکه، کسانی که اتصاف اهل بیت‰ به این علوم را قبول دارند، تلقیهای مختلفی در این مورد دارند که عمدتاً حول دیدگاه های ذیل میباشد:
۱ـ علم اهل بیت‰ به این دانشها بالفعل است.
۲ـ آگاهی اهل بیت‰ از این امور منوط به خواست و اراده آنان است، یعنی آنان این شأنیت و استحقاق را دارند که این آگاهی را دارا باشند و هر وقت لازم باشد و اراده کنند که بدانند میدانند، برخی این قول را نظریه مشهور شیعه دانستهاند.[۲۷۸]
خود این دو دیدگاه نیز در عمومیّت و شمول علم اهل بیت‰ به دو دسته تقسیم میشوند:
دسته اول: علم اهل بیت‰ به این دانشها عام است، یعنی وقتی گفته میشود آنان علم به «ما کان وما یکون» دارند یعنی به همه «ما کان وما یکون» علم دارند، یا اینکه اگر اراده کنند میتوانند آگاه شوند.
دسته دوم: علم اهل بیت‰ به این امور به نحو موجبه جزئیه است، یعنی آگاهی آنان از ما کان وما یکون به این معنی است که به بعضی از ما کان وما یکون علم دارند یا اگر اراده کنند میتوانند آگاه شوند.[۲۷۹]
گفتنی است که عمدتاً کسانی که از علم فعلی اهل بیت‰ جانبداری میکنند، بر این باورند که اهل بیت‰ به نحو عام به این دانشها آگاهند و گروه دیگر که علم اهل بیت‰ را ارادی میدانند. معمولاً قائلند که اهل بیت‰ به بعضی از این دانشها آگاهند.
همانگونه که گفته شد، از ظهور اکثر روایات نقل شده در بصائر مربوط به علم اهل بیت‰ و همچنین با توجه به خصائص و ویژگیهای علمی اهل بیت‰ چون معدن علم و سرچشمه آن، خزانهداران علم الهی، ظرف علم الهی، وارثان علوم انبیاء و ملائکه و… میتوان نتیجه گرفت که علوم ایشان در مواردی که در روایات ذکر شده، عام بوده و آنان بالفعل به این علوم آگاهی دارند، مگر مواردی که خود اهل بیت‰ آنها را استثناء کرده و علم به آن را از خود نفی کرده باشند، در این میان روایاتی در بصائر وجود دارد که هم با عمومیّت علم اهل بیت‰ در تعارض است و هم با فعلیّت آن، این روایات از این قرار است:
دسته اول:
الامام الصادق†: «انّ الامام اذا شاء ان یعلم علم».[۲۸۰]
الامام الصادق†: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا علّمه الله ذلک».[۲۸۱]
برخی بر این عقیده هستند که این روایات، دلالت دارند که ائمه‰ بالفعل به امور گفته شده آگاهی ندارند، بلکه آگاهی آنان منوط به اراده و خواست ایشان میباشد و به تعبیر مرحوم لواسانی:

«لهـم علــوم لا یکـاد یعلــم

وإن ارادو علم شیء عَلموا»[۲۸۲]

«آنان علومی دارند که برای ما شناخته نیست، و هرگاه بخواهند چیزی را بدانند، از آن آگاه میشوند.»
«بدین سان، میتوان دانش غیبی را به نامهای دربسته همانند دانست که برای آگاهی از محتوا، باید در نامه را گشود. ناگفته پیداست که این خواستن و دانستن، وابسته به وجود مصلحت و گره خوردن با حکمت است و چه بسا امام یا پیامبر نخواهد و در نتیجه نداند؛ اما همواره آنچه حجت پروردگار را از دیگران جدا میسازد و او را در جایگاهی برتر از همه مینشاند، این است که اگر او بخواهد از چیزی آگاه شود، میتواند».[۲۸۳]
با توجه به اینکه روایاتی که بر فعلیت علم اهل بیت‰ دلالت دارند، از نظر کثرت قابل مقایسه با این چند روایت نیست، به نظر میرسد باید معنای قابل قبولی برای این روایات که دلالت بر عدم فعلیت علم ائمه‰ دارند، ارائه کرد تا در عین حال که این روایات معنای روشنی دارند، با روایات دالّ بر فعلیت علم نیز تعارض نداشته باشند، محققان بزرگورای در گذشته و حال به قلمزنی در این مورد پرداخته و سعی در جمع بین دو دسته نمودهاند، مرحوم علامه محمد حسین مظفر در این باره مینویسد:
«مضمون این گروه از روایات آن است که آگاه شدن آنها متوقف بر خواستشان میباشد، ولی دلالتی بر آن ندارند که آنها فقط در بعضی از زمانها میخواهند که بدانند. و بنا بر این، مضمون آنها با روایاتی که دلالت دارد بر اینکه آنان همیشه میخواهند بدانند، منافات و تعارضی ندارد، و بلکه با توجه به این بیان، گواهی هستند بر علم حضوری آنان. علاوه بر آنکه در صورتی که علم آنان متوقف بر خواستشان باشد، برای چه نخواهند که همیشه همه چیز را بدانند؟ چه کسی است که با آنکه حدود علمش منوط به خواست خود اوست، نخواهد بالاترین مراتب علم را دارا باشد؟».[۲۸۴]
مرحوم آیت الله سید عبدالحسین نجفی لاری در المعارف السلمانیه، دلائلی بر لزوم فعلیت علم امام و نفی ارادی و مقید به مشیت بودن علم آنان ارائه کرده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱ـ نصوص دال بر عمومیت و فعلیت علوم اهل بیت‰ بسیار بیشتر و از نظر سندی صحیحتر و از نظر دلالت صریحتر از متون معارض است.
۲ـ اطلاق علم به علم ارادی مقید به مشیت از نوع استعمال مجازی است نه حقیقی و متبادر از علم، علم فعلی است نه ارادی.
۳ـ از کسی که علم او مقید به خواست اوست، میتوان سلب علم کرد و گفت: نمیداند (صحت سلب علم از علم مقید به اراده)
۴ـ صراحت روایات مثبت فعلیت علم امام† در اطلاق و فعلیّت، به طوری که امکان تبعیض و تقیید آنها به اراده و مشیت وجود ندارد.
۵ـ روایات بسیاری که علم ائمه‰ را به عنوان یکی از شاخصهای انتصاب آنان به امامت معرفی میکند، به این معناست که علم آنان فعلی است.
ایشان در جایی دیگر از کتاب در تبیین معنای این روایات چند احتمال میدهد:
۱ـ روایات مربوط به علم ذاتی الهی است و این روایات بیانگر آن است که اگر اهل بیت بخواهند، خداوند از این علم خود نیز به آنان میبخشد.
۲ـ این روایات مربوط به علوم اختصاصی الهی است مانند علمالساعه، و اگر امام اراده کند از آن باخبر شود، خداوند او را آگاه میسازد.[۲۸۵]
۳ـ این روایات از روی تقیّه صادر شده است یا برای دفع محذور غلوّ و یا برای موافقت با عامّه، چرا که روایات مثبت علوم فعلی مشهور و مخالف عامه است.[۲۸۶]
علاوه بر آنچه گفته شد، شیخ خلیل رزق دو وجه دیگر نیز ذکر کرده است:
۱ـ انّ کلمه «علم» الوارده فی هذه الروایات غیر محرّکه، لذا تقرا «علِّم» علی صیغه الماضی المجهول والروایه التالیه، تؤیّد قراءتها «علِّم» ولیِّس «عَلِمَ» وهی:
عن أبی عبد الله† قال: «اذا اراد الامام أن یعلم شیئاً، اعلمه الله ذلک» و یصبح معنی العباره: «انّ الامام اذا شاء ان یُعلَّم علِّم» وکان الروایه ترید أن تقول: انّ الامام لا یعلم من نفسه، وانّما علِّم من قبِّل الله تعالی وهذا هو المطلوب. ولعلّه لدفع اوهام الغالین، والقول بانّ کل ما عندهم، فهو من عندالله لا من عند انفسهم.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...