جهانی شدن پدیده­ای است که می ­تواند تبعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی داشته باشد.

    1. گسترش تقسیم کار بین ­المللی: جهانی­شدن باعث توسعه بازارها در ماورای مرزهای ملی خواهد شد و ابعاد بازار برای صدور کالا را به میزان چشمگیری گسترش خواهد داد. به طور طبیعی رقابت در این نوع بازارها به مراتب مشکل­تر از بازارهای داخلی خواهد بود. این پدیده منجربه تقسیم کار بین ­المللی می­ شود. به عبارت دیگر تولید در کشورهای مختلف بر پایه مزیت نسبی شکل خواهد گرفت.
    1. تخصصی شدن تولید: تخصصی شدن فعالیت­های تولیدی در کشورها، زمینه را برای رشد اقتصادی بیشتر فراهم خواهد کرد.
    1. تحرک بیشتر سرمایه: با جهانی­شدن، سرمایه با آزادی بیشتری حرکت خواهد کرد. در نتیجه در صورت وجود زمینه ­های مستعد برای تولید، سرمایه در پی بهره­ گیری از استعدادها به آنجا خواهد رفت.
    1. انتقال تکنولوژی: جهانی­شدن باعث انتقال تکنولوژی در ماورای مرزهای ملی خواهد شد. هم­چنین با ایجاد فضای رقابتی، تلاش­ها جهت خلق تکنولوژی جدید برای بالابردن قدرت رقابت پذیری افزایش خواهد یافت.
    1. جهانی­شدن باعث گسترده شدن فعالیت شرکت­های چندملیتی خواهد شد.
    1. تعدیل ساختار: جهانی­شدن موجب تعدیل ساختارها می­ شود و به ترتیبی که برخی برنده این فرایند خواهند شد و برخی بازنده می­شوند. در این فرایند نیروی کار معمولاً برنده است و به تعبیر پرفسور «لسترتارو[۳۴]« در اقتصاد آینده کسانی که مهارتشان در سطح مهارت­ های جهان سوم باشد ولو در جهان اول زندگی کنند، فرد جهان سومی خواهند گرفت.
    1. کاهش نقش دولت: جهانی شدن منجربه کم­رنگ شدن نقش دولت­ها در دخالت مستقیم در فعالیت­های اقتصادی می­شود.
    1. تغییر در نابرابری توزیع درآمد: تجربه جهانی­شدن طی سه دهه گذشته نشان می­دهد که نابرابری توزیع درآمد در سطح جهان تغییر یافته است. یک دلیل آن است که آزادسازی تجارت در مورد کالاها و خدمات کشورهای توسعه یافته نسبت به مصنوعات و مواد اولیه صادراتی کشورهای درحال توسعه بیشتر بوده است. دلیل دیگر این جریان سرمایه بیشتر به سمت کشورهای پیشرفته و یا کشورهای تازه صنعتی شده حرکت کرده تا کشورهای در حال توسعه. چون در این کشورها بازدهی سرمایه به دلیل محدودیت­ها، علی­رغم مزیت­هایی که دارند، پایین می­باشد. (بهکیش ۱۳۸۴، صص ۴۸-۴۷)
    1. افزایش رقابت: افزایش رقابت در سطح اقتصاد بین­الملل یکی از مهمترین دستاوردهای جهانی­شدن اقتصاد است. امروزه (و البته در آینده بیش از امروز) با کاهش هزینه­ های حمل و نقل، رشد حیرت­انگیز تکنولوژی اطلاعات و گسترش روزافزون تجارت الکترونیکی و در حالت کلی به حداقل رسیدن نقش مرزهای جغرافیایی در فعالیت­های اقتصادی، بنگاه­های اقتصادی کلیه بازرهای جهان را از بازار خود می­دانند و بدان چشم دارند. با افزایش رقابت، آنچه حاصل خواهد شد، افزایش کارایی اقتصاد بین­الملل خواهد بود، چرا که رقابت مهمترین عامل در افزایش کارایی یک سیستم است.
    1. وابستگی بیشتر اقتصاد کشورها: از دیگر دستاوردهای جهانی­شدن، وابستگی بیش از بیش اقتصاد کشورهای جهان به هم است؛ به طوری که افزایش رقابت از یک سو و وابستگی بیشتر اقتصاد کشورها به هم از سوی دیگر، صحنه و شرایط دیدنی و جالبی را در «دهکده جهانی[۳۵]» به وجود آورده است. در این دهکده هرچه بر رقابت بنگاه­های اقتصادی افزوده می­ شود. (از دیدگاه هرد اقتصادی)، به همان اندازه یا شاید بیش از آن بر وابستگی اقتصاد کشورها به هم (از دیدگاه کلان اقتصادی) افزوده می­ شود. (سیدنورانی ۱۳۷۹، ص ۱۶۰)

۲-۲-۱-۶- تجارت بین­الملل: موتور اصلی جهانی شدن
نظریه و روند جهانی­شدن به سمت رویکردی است که می­گوید ” اقتصاد باز بر اقتصاد بسته ترجیح دارد”. این باز بودن عمدتاً به تجارت و همچنین به تحرک عوامل و مالکیت خارجی اشاره دارد. توسعه و بسط گرایش فوق ناشی از این باور است که تخصیص مجدد منابع تولید در سطح بین­الملل و رقابت بین­امللی به کارایی و رشد اقتصادی بیشتر منتهی خواهد شد.[۳۶] اثر مثبت تجارت آزادتر و سرمایه ­گذاری مستقیم خارجی بر رشد اقتصادی بدون تردید یکی از مهمترین عوامل توضیح دهنده رابطه یکپارچگی فزاینده اقتصادی و رشد اقتصادی است.
براساس نظریه مرکانتیلیست­ها در تجارت بین­الملل که بیش از دو قرن حاکمیت داشته، اگر یک کشور در تجارت منتفع شود، حتماً کشور دیگر زیان خواهد دید. اهمیت نظریات اقتصادی کلاسیک­ها تبیین و ترویج این باور بود که تمام کشورهای درگیر تجارت بین­الملل می­توانند در آن واحد از تجارت سود ببرند. براساس نظریه مزیت نسبی، اگر یک کشور کالایی را که در آن مزیت نسبی دارد، وارد کند وکالایی را که در آن مزیت مطلق بیشتری دارد را صادر کند هر دو کشور سود برده و رفاه مردم در هر دو کشور افزایش می­یابد. این نظریه که توسط ریکاردو بیان شده، در پرتو اصلاحات و تفسیرهای تکمیلی اقتصاددانان بعدی غنا و قدرت توضیح دهندگی فزاینده ای پیدا کرده و اکنون نظریه پیشبرد تجارت بین­الملل و جهانی شدن است. برخلاف نظریه مرکانسیست­ها، نظریه مزیت نسبی مشوق توسعه تجارت بین­الملل بوده و بهبود رشد اقتصادی و به تبع آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم، افزایش و گسترش مصرف انرژی را در پی دارد.
همچنین، با توجه به حساسیت­های اجتماعی و اقتصادی در مورد استفاده بی­رویه از انرژی در سال­های اخیر به دلیل آلودگی، افزایش دمای کره زمین ، وابستگی به کشورهای تولید کننده انرژی و محدود بودن منابع تجدید ناپذیر ، کشورها به دنبال راهکارهایی جهت بهینه­سازی در تولید و مصرف انرژی بوده و ترجیح می­ دهند جهت کسب تولید ناخالص داخلی مشخص، انرژی کمتری مصرف نمایند و به عبارتی شدت انرژی خود را کاهش دهند.
در بخش بعد به تعریف مفهوم شدت انرژی و عوامل تاثیرگذار بر آن اشاره خواهد شد.
۲-۲-۲- شدت انرژی
در این قسمت در ابتدا تعاریفی از شدت انرژی بیان می­ شود. و در ادامه عوامل تاثیرگذار بر شدت انرژی در مطالعات مختلف بررسی می­ شود.
۲-۲-۲-۱- مفهوم شدت انرژی
میزان مصرف انرژی به ازای هر واحد از تولید کالاها و خدمات را شدت مصرف انرژی و یا به طور خلاصه، شدت انرژی[۳۷]می­نامند. واحدهای متفاوتی برای اندازه ­گیری شدت انرژی وجود دارد. شدت انرژی یکی از شاخص­ های مهم اقتصادی که نشانگر نحوه و شدت مصرف انرژی و به عبارت دیگر میزان انرژی بری در هر کشور را نشان میدهد، می­باشد.
براساس تعریف ارائه شده در ترازنامه انرژی سال ۱۳۸۴ شدت انرژی عبارت است از انرژی مورد نیاز برای تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات. شدت انرژی برحسب عرضه انرژی اولیه و یا مصرف نهایی انرژی محاسبه میشود. این شاخص معمولاً در سطح کلان مورد استفاده قرار گرفته و درجه بهینگی استفاده از انرژی در یک کشور را نشان می­دهد.
تغییر در مصرف انرژی به سه اثر تولیدی، ساختاری و اثر شدت انرژی تجزیه میشود. اثر تولیدی به میزان مصرف انرژی در نتیجه افزایش تولید مربوط می­ شود به شرطی که سایر شرایط از قبیل تکنولوژی، میزان کارایی و الگوی مصرف ثابت باقی بماند. (عباسی و همکاران ۱۳۸۸)
تحولات شدت انرژی می ­تواند ناشی از تغییر در کارایی مصرف انرژی یا تغییر ساختار اقتصاد باشد. چنانچه حجم تولید ناخالص داخلی ثابت باشد و کارایی مصرف انرژی بالا رود، آنگاه شدت انرژی کاهش می­یابد. از سوی دیگر تغییر در ساختار اقتصاد وتولید می ­تواند باعث تغییر در شدت انرژی گردد. به طور خلاصه، شدت انرژی تحت تأثیر دو عامل اصلی یکی مصرف انرژی و دیگری میزان تولید واقع میشود.
شدت انرژی در سطح یک صنعت و یا یک فرایند تولیدی خاص، بر حسب واحدهای فیزیکی محاسبه میشود. مقدار فیزیکی شدت انرژی، حاصل تقسیم میزان انرژی مصرف شده (مثلا بر حسب واحد ژول) به محصول تولید شده(مثلا به واحد لیتر و یا تن) است.استفاده از معیار شدت انرژی فیزیکی در سطوح کلان به دلیل عدم تجانس محصولات مختلف و جمع ناپذیری فیزیکی آن ها میسر نیست و الزاما باید از واحدهای پولی برای اندازه گیری محصول استفاده کرد.بنابراین، معیار شدت انرژی در این حالت، اقتصادی (و نه فیزیکی) خواهد بود، که همان نسبت انرژی صرف شده به ارزش محصولات تولید شده در کل (مثلا بر حسب دلار) است. شدت انرژی در یک اقتصاد ملی، انرژی مصرف شده برای تولید ناخالص داخلی را اندازه می گیرد.
شدت انرژی یکی از مهمترین پارامترهای اقتصاد انرژی بوده، به عنوان یک تعریف جامع و عمومی می توان گفت: میزان مصرف انرژی به ازای هر واحد از تولید کالاها و خدمات را شدت مصرف انرژی و یا به طور خلاصه، شدت انرژی می نامند.( فاضلی و وثوقی­فرد ۱۳۹۰)
(۲-۱) = شدت انرژی
عبارت (۲-۱)، نشان دهنده میزان انرژی مصرف شده جهت تولید ناخالص داخلی یک کشور می باشد. شدت انرژی، شاخص بسیار مهمی است که برای ارزیابی نحوه استفاده از انرژی به کار می رود. شدت انرژی نشان می­دهد که برای تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات، چه میزان انرژی به کار رفته است. به عبارت دیگر شدت انرژی مقدار انرژی است که برای تولید یک واحد تولید ناخالص داخلی (GDP)[38] به قیمت ثابت مصرف می شود. یکی از تغییرات مهم در دهه­­های اخیر، کاهش قابل توجه در شدت انرژی کشورهای توسعه یافته جهان می­باشد. بین سال­های ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۷ ، شدت انرژی کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، [۳۹]OECD، به میزان ۴/۱۴ درصد و گروه هفت[۴۰] ۱۵ درصد و ایالات متحده ۸/۱۸درصد کاهش داشته است ( اطلاعات انرژی[۴۱]، ۲۰۰۹). با این وجود مصرف انرژی در کشورهای درحال توسعه در طی سه دهه­ گذشته بیش از چهار برابر شده و پیش بینی می شود این افزایش در آینده نیز ادامه داشته باشد. نگاهی به روند شدت انرژی در کشورهای در حال توسعه لزوم توجه هرچه بیش­تر به این متغیر و بررسی عوامل موثر بر آن را یادآوری می کند.
۲-۲-۲-۲- عوامل تأثیرگذار بر شدت انرژی
در مطالعات انجام­گرفته عوامل تاثیرگذار مختلفی بر شدت انرژی بیان شده است. برخی عوامل تأثیرگذار بر روی شدت انرژی عبارتند از:

    • سطح توسعه انسانی و یا سبک زندگی(این عامل منجر به افزایش شاخص شدت انرژی می­گردد)
    • پیشرفت تکنولوژی های افزایش دهنده کارآیی انرژی (این عامل منجر به کاهش شاخص شدت انرژی می­گردد)
    • شرایط طبیعی
    • عوامل آب و هوایی (استفاده از سیستمهای سرمایشی و گرمایشی)
    • وسعت جغرافیایی )لزوم جابه جایی بیش تر و حمل و نقل بار(
    • به کارگیری شبکه های اطلالاعاتی و مخابراتی و اینترنت (امکان برقراری ارتباط و کاهش جابه جایی)
    • تغییرات در قیمت حاملهای انرژی
    • عواملی نظیر بروز جنگ، تحریم و …( فاضلی و وثوقی فرد۱۳۹۰، ص۲۱-۱۷)

مددی و سجادی (۱۳۸۹) عوامل احتمالی تاثیرگذار بر شدت انرژی را تولید انرژی اولیه، آزادی اقتصادی، قیمت حامل های انرژی، مساحت، ذخایر انرژی، سرانه تولید داخلی و سرانه مصرف انرژی، می­دانند.
در این قسمت به توضیح برخی از مهمترین این متغیرها می­پردازیم:
۱٫ تولید انرژی اولیه: رشد صنعتی و اقتصادی کشورها در سال های پس از جنگ جهانی دوم منجر به افزایش تقاضای انرژی شده است. جهت تامین منابع انرژی مورد نیاز جهان، تولید انرژی های اولیه نیز به طور تقریبی افزایش یافته است. این در حالیست که در سال های اخیر افزایش تولید و مصرف انرژی در جهان همراه با کاهش شدت انرژی بوده که نشان دهنده عملکرد بهتر مصرف کننده­ها و کارایی بیشتر آنها در قبال انرژی دریافت شده می­باشد. به عبارتی اگرچه مصرف انرژی در جهان در حال افزایش بوده است اما به دلیل ارزش افزوده بالاتر فعالیت­های صنعتی و اقتصادی در جهان، شدت انرژی کاهش پیدا کرده است.
۲٫ مساحت: تصور کلی بر اینست که وسیع بودن کشورها به دلیل افزایش نیاز به انرژی جهت حمل و نقل کالا و مسافر، می ­تواند بر شدت انرژی آنها تاثیر گذار باشد.
۳٫ سرانه تولید داخلی: اگرچه کشورهای توسعه­یافته که دارای تولید سرانه بالایی هستند، به دلیل استفاده از فناوری­های نو می­توانند شدت انرژی خود را کنترل نمایند، اما کشورهایی که به ثروت های بادآورده دست می­یابند علی رغم بالا بودن سرانه تولید داخلی، به دلیل ضعف در ساختارها و بعضاً به دلیل استفاده از صنایع انرژی­بر شدت انرژی بالایی دارند .
۴٫ تغییرات ساختاری و شدت انرژی: معمولاً کشورهای توسعه­یافته به مرور زمان، با سهم بالاتر بخش خدمات وسهم پایین تر بخش کشاورزی و صنعت روبرو می­شوند. یعنی درصد ارزش افزوده بخش خدمات در کشورهای توسعه­یافته مرتب افزایش یافته و از سهم بخش­های کشاورزی و صنعت در اقتصاد کاسته می­ شود. بخش خدمات نسبت به بخش­های کشاورزی و صنعت انرژی کم­تری مصرف می­ کند، در نتیجه همراه با حرکت کشورها در مسیر توسعه، به دلیل تغییرات ساختاری ذکرشده، از شدت انرژی در اقتصاد کاسته می­ شود.
۵٫ ذخایر انرژی: داشتن ذخایر انرژی فراوان می تواند جوامع را به اسراف در استفاده از انرژی ترغیب نماید . کشورهایی که ذخایر انرژی بسیار زیاد دارند دارای شدت انرژی بالایی هستند که می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد. از جمله این دلایل می توان به تمرکز صنایع انرژی بر در این کشورها و عدم توجه به بهینه سازی مصرف انرژی اشاره نمود.
۶٫ تاثیر آزادی اقتصادی بر شدت انرژی: تصور اولیه بر اینست که با افزایش آزادی اقتصادی در کشورها به دلیل مصرف بهینه انرژی، از شدت انرژی کاسته خواهد شد . مقایسه درجه آزادی اقتصادی و شدت انرژی در ایران در دو دهه اخیر نشان می دهد که همزمان با افزایش آزادی اقتصادی در ایران، شدت انرژی نیز افزایش پیدا کرده است که تئوری­های حامی آزادی اقتصادی را در این زمینه رد می­ کند. لازم به­ذکر است که محققان دیگر در تحقیقات خود نشان داده­اند که در برخی از کشورها افزایش آزادی اقتصادی منجر به کاهش شدت انرژی در طول سال­های اخیر شده است.[۴۲]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...