بی خود از خواب یک پیاله ی آب می گیرند،
و بعد جوری عجیب آهسته می پرسند
آیا تو مایلی بار با ماه خسته
از خانه ی ب یچراغ سخن بگویی؟
می گویم بروید،راحتم بگذارید
راه دریا دور است
مسافران غمگین ما خوابند
و من… اصلاً اشتباه کردم
که از خواب گل و خاطرات گهواره سخن گفتم(ص ۴۹۱،ساده بودم تو نبودی باران بود)
گل،به اقل در وجه ثانوی اش،نماد خاص خود را دارد اما در وجه کلی اش نماد یک اصل انفعالی است.گلدان گل،مانند جام ،گیرنده ی فعل و انفعالات ملکوتی است،که از جمله نمادهای این فعل و انفعالات می باید از باران و شبنم نام برد.به علاوه رشد گل از خاک و آب(لوتوس را ببینید) نماد ظهور است. ظهری که از این دو ماده ی منفعل آغاز شده است.(فرهنگ نمادها ص ۷۳۷،جلد چهارم)
یوحنای صلیبی از گل به عنوان تصویر فضایل روح نام برد و دسته ی گل را که تمامی فضایل روح را یک جا جمع کرده،نماد کمال معنوی می داند.
و از آنجا که گهواره نماد سینه ی مادری است و هم چنین عامل حمایت ضروری و نشانه ی گرما و نرمی است.
حال شاعر در این شعر با همراه کردن این دو نماد به نوعی در مورد مقدسات و ارزش های زندگی اش سخن گفته است و البته با استفاده ز شگرد آشنایی زدایی در بکارگیری این دو نماد به نوعی درد دل کرده است.از گلی که به خواب رفته است.که همان اعتراض به غفلت و بی خبری گل است که در ماهیت نمادین خود یک اصل انفعالی است اما در این شعر غم شاعر از خواب گل است و خاطرات گهواره در این شعر می تواند همان سینه ی مادر و به طور کلی تر زندگی شخص شاعر و اتفاق ها و جریان های خصوصی زندگی اش استو حال ناراحت و غمگین است که چرا با یکعده راجع به آن ها سخن گفته و یا درد و دل کرده است.آن جماعت را لایق هویدا کرد.اسرار زندگی اش و غم های درونی اش نمی داند. خواب گل و خاطرات گهواره ظاهراً هیچ رابطه معنایی بین آن ها نیست،ول یعلاوه بر همسو کردن ها به لحاظ معنایی که بعد از فاش شدن راز لایه های زیرین شعر قابل درک و دریافت است با بهره گرفتن از آشنایی زدایی هم چنان شاعر مفهومی تازه و تصویری نو قابل تأمل آفریده است.
همان طور که رفت در این قسمت از رساله به بررسی نماد مکمل پرداخت شد. جهت رسیدن به معانی و هزار توی شعر سید علی صالحی که بسیار هشمندانه و خلاق سکان شعر را بدست گرفته و با بکارگیری سمبل هایی با محتوا و ظاهری کاملن متفاوت خلاف سادگی ظاهری در شعر به خلق ابهام و ایجاد رویا برای رسیدن به مفهوم و خواست خودش پرداخته است.از این پس به بررسی شگرد دیگری از این شاعر در بکارگیری نماد و خلق تصویر ها و معانی کاملن بدیع و نو می پردازیم.شاعر در بعضی از اشعارش دو یا چند نماد مکمل که به لحاظ مفهومی در تضاد با م هستند.آنها را در جایگاه تقابل با هم قرر داده است و این گونه دو دنیای متفاوت را تنها با بکارگیری دو واژه پدید آورده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یا گاهی دو واژه با هم همسو هستند اما شاعر با ابتکار و با بکارگیری شگرد آشنایی زدایی و زدودن کهنگی و آرایش ظاهری نو آنان را با واژگانی کمکی همراه کرده است. تا شاعر علاوه بر خلق سمبلی با چهره ای تازه ،تصویری نو ودر نهایت سبکی نو از بکارگیری سمبل ها از خود برجای بگذارد و با چالش کشیدن ذهن مخاطب برای زدودن ابهام ها و لایه برداری از آرایش ظاهری سمبل ها بتاند به لایه های زیرین معنایی برسد و این چنین تازه گی سبک و معنا را برای صنعت شعر به ارمغان آورده است.
من راوی حروفی ساده از معابر بارانم
از من سوال بی جاچه می کنند!؟
جرم هر اشاره ،ولو به خواب تبسم،
حتماً که اثبات واژه در ماضی مطلق نیست،
ما همه از بعید بوسه به رویای دریا رسیده ایم.(ص ۲۴۱ دفتر یکم)
با توجه به فضای اعتراضی شعر ا همان ابتدا تکلیف خواننده جهت رسیدن به معنا کاملاً مشخص است.اما شاعر در بعضی از خط ها گره ای انداخته تا خواننده را به تأمل وا دارد و این چنین شعرش را از قبح سهل الوصول بودن بزداید.با صرف نظر اینکه در هر بند به نوعی شاعر ابهام آفرینی کوچکی انجام داد با واژه گان اما در خط آخر شعر از دو نماد در کنار یکدیگر بهره جسته که با گذر از ظاهر آنها و پی بردن به ذات سمبلیک این دو کلمه می توان پی برد کاملاً در تضاد با هم در شعر نشسته اند.
بعید بوسه: بوسه نماد عشق ،تمایل و خواستن است اما اینجا دستخوش آشنایی زدایی قرار گرفته و فضایی متفاوت خلق کرده است. یعنی همان بی عشق و بی میلی(بعید بوسه) حال با وجو تمام بی مهری ها و سختی ها که تنها در بعید بوسه چهره نمایی کردهاند شاعر توانسته به رویای ریا برسد.تمام سختی ها را باز هم طی کرده است و به دریا که نماد پویایی زندگی و حرکت است رسیده است. با کمی تأمل می توان ابهام ظاهری که با نگاه اول ذهن خواننده ا درگیر می کند و با این سمبل تقابل و جنگی در افمار مخاطب ایجاد می شود. را زدود و به مفهوم مورد علاقه شاعر یا مورد پسند خویش رسید.
بگذریم،باید به تو بیندیشم
وقت ملایم یادها
شبیه آرامش آینه در غیبت دیوار است.(ص ۲۴۲، دفتر یکم)
آرامش آینه و غیبت دیوار هر نمادهایی هستند که در کنار هم تصویری نو خلق کردند. حتی با در نظر گرفتن ذات سمبلیک واژگان و در همان نگاه اول کاملاً مشخص و هویدا است که هر دو نماد در تضاد با هم در شعر نشسته اند.شبیه آرامش آینه د غیبت دیوار حضور دیوار فعلی است بر علیه آرامش و امنیت آینه ،باید دیوا را درهم شکست. البته فضای تقابل و تضاد در این شعر با بکارگیری شگرد آشنایی زدایی کاملاً تقویت شده است و معنا را برخلاف ظاهر مبهم و پیچیده است راحتر به واسطه ی زدون این کهنگی به ذهن خواننده متبادر می کند.آینه که نماد صداقت ،شناخت و آگاهی است نیاز به آرامش دارد،آرامش که به دلیل حضور دیوار در هم ریخته است.و دیوار که نماد جدایی باید غایب شود و از بین برود.شاعر زبان شعرش را از صراحت و گشادگی به سوی ابهام و پوشیدگی می راند و جدایی بین عاشق و معشوق را این چنین در این بند به تصویر می کشد.شاعر هنگامی که عواطف و احاسات ظرف زبان هنجار را برای ظهور تنگ می یابد به ناچار از زبان سمبلیک استفاده می کنند تا لایه های معنایی متعددی که به واسطه ذات سمبلیک این دو واژه به ذهن مخاطب قابل القاء را عرضه کند و با بهره گیری از این ظرفیت علاوه بر قدرت شاعرانگی غنای معنی را در شعرش به رخ بکشد.
صحبت گل سرخ از باران و
صحبت باران از گل سرخ است
اما هی باد می آید
آمدن ،وزیدن و افعال ساده ی دیگر
با این همه،وقتی که وزیدن باد… هی بی جهت است
یعنی چه!؟
هی علامت حیرت! هی علامت پرسش؟
گل سرخ از باران نیازش به باران سخن می گوید و در متقابل باران نیز،اما هی باد می وزد و مراوده ی عاشقانه ی این دو را به هم می ریزد.
گل سرخ را به خاطر زیبایی شکل و خوشی عطرش نام آورست،بیشترین وجه نمادین را در غرب دارد.و نماد جام زندگی،روح،قلب و عشق است.(فرهنگ نمادها،ص جلد چهارم) و باران که نماد باروری و خیر و برکت است . هردو سمبل در کنار یکدیگر خوش نشسته اند. اما هی باد از راه می رسد و گفتگوی عاشقانه اشان را درهم می ریزد.باد که نماد هرج و مرج وویرانی است در این شعر .برخلاف ظاهر ساده و قبل فهم شعر در نگاه اول باید تأمل کردبه ماهیت نمادین این سه واژه پی برد.سپس به لایه های زیرین معنا و عمق شعر رسید.زیرا هر کدام از این سمبل نماینده ی قشرخاصی در جامعه هستند. گل سرخ و باران قشر که آسیب دیده اند ا زگروه بادها. همان طور که در بند بعد شاعر می گوید:گل سخ پیاده ای مغموم است.ظاهراً معنا سهل الوصول است. اما برخلاف ظاهر شعر ا زعمق و غنای لازم جهت معنا پردازی برخوردار است.
بگذریم،فقط همین پرسش ساده ،آخرین سوال من است:
شما که از بیم باد و باور باران سخن م یگفتید،
حالا یک پیاله ی شیر و پاره ای نانتان کجاست؟
بیم باد و باور باران هر دو سمبل های این شعر هستند که کاملاً از فاضی شعر پیداست در تضاد با هم مورد استفاده ی شاعر قار گرفته اند.آن طور که رفت باد در شعر صالحی نماد ویرانگی و هرج و مرج اس و برخلاف آن باران در اشعار وی کاملاً ظاهری موجه دارد و نماد خیر و خوبی ها است.
کاملاً ساده و روان شاعر فضای شعرش را به تصویر کشیده است و تنها در بند دوم با گرهی از جنس تقابل بین باد و اران در شعر می اندازد. تا رویای خواننده را درگیر فضای ند و با کمی تأمل به عمق معنایی شعر دست یابد.زیرا بیم از وزیدن های باد و باور باران که میتواند با وزش باد به هم بریزد.می تواند هر کدام سمبلی از گروهی از جامعه باشند و فضای اعتراضی شعر به گروهی دیگر که به وعده هایشان هیچ گاه عمل نخواهند کرد.(حالا یک پیاله ی شیر وپاره ای نانتان کجاست؟) پیاله ی شیر و پاره ای نان هم م یتواند سمبل خواست و تقاضای قشر دیگری از این اجتماع متزلزل به واسطه ی باد باشد که هیچ گاه به آن نخواهند رسید. خواست یک پیاله ی شیر و پاره ای نان قطعاً نشانگر توقع ناچیز این قشر است که حتی به نمی رسند.
می گویند من آدم خوبی نبوده ام
راست می گویند
من بارها به بعضی آدم ها،سگ ها و سلیطه ها سلام کرده ام
حتی گاهی بدون یک سلام خالی
از خواب انار خسته چیزی نچیده ام
و بارها که به شب شک کنم
آهسته از چراغ خانه پرسیده ام چرا از سکوت سنگ می ترسد(ص ۴۳۹-دفتر یکم)
چراغ خانه و سکوت سنگ هر دو نماد
چراغ که نماد روشنگری و نور درخشش است که در مقابلش شاعر از سکوت سنگ رونمایی می کند. در این شعر سنگ م یتواند نمادی جهت شکستن و از بین بردن چراغ باشد.زیرا به وضوح و با صراحت تمام گفته است چراغ خانه از سکوت سنگ م یترسد.تضاد معنای کاملاً در فضا مشهود است و تا حدی ذهن مخاطبرا در نگاه اول به مفهوم درگیر می کند. اما باز برای یافتن کامل لایه های زیرین شعر رمز گشایی کند.سکوت سنگ چرا باید در خانه باشد تا چراغ مورد تهدید قرار بگیرد. حتی در لایه های بیرونی فضای اعتراضی شعر نیز کاملاًمشهود است.حالا اگر خواننده با کمی تأمل به رازها و رمز لایه های درونی نیز پی ببرد قطع تصویر واقعی و مورد نظر و خواست شاعر کاملاً رونمایی می شود.
دارم به ماه خسته نگاه می کنم
دیگر هیچمیلی به خواب ندارم
دیگر هیچ میلی به دیدن یک عده آدمی ندارم
دارم به آسمان خوش باور بی خبر می گویم
حال کبوتر خوب است
درکوچه گاه چراغ و چاقو با هم به خانه برمی گردند(ص ۴۹۲،دفتریکم)
چراغ و چاقو دو نمادی هستند که برخلاف ظاهر مخالف و متضادی که با هم دارند و برای ذهن خواننده کاملاً دو فضای متفاوت را تداعی می کنند اما در نهایت انگار دشمنی ها را کنار گذاشته و با هم همراه شده اند در این شعر.
نمادگرایی چاقو اغلب با مجازات دادگاهی،مرگ،انتقام و قربانی در ارتباط است و چراغ که به لحاظ ویژ ه گی ظاهری اش نماد نور و روشنایی است.هر دو نماد با توجه به ماهیت نماد هیچ دلیلی برای همراهی در شعر ندارند.اما با توجه قوه ی ابتکار و خلاقیت شاعر جهت خلق فضاهای شاعرانه و دل انگیز در این تصویر نوآفریده است و چراغ و چاقو که قطعاً هر کدام نما ویژه گی ها و خصیصه های نمادین خود هستند را با هم راهی خانه می کند.قطعاً شعر از عمق و غنای معنی بسیاری برخوردار است که با تأمل و اندیشه قابل دستیابی است.رسیدن به خواست سیدعلی صالحی در این شعر دور از ذهن نیست و تنها با گشایش گرهی که در شعر انداخته و قطعاً از نوع گره های کور و بازناشدنی نیست پی بردن و رازگشایی سمبل قابل وصول است.
[یکشنبه 1401-04-05] [ 11:25:00 ب.ظ ]
|