الف) فرهنگ قوی: در آن تعداد اعضای متعهد به ارزشهای غالب زیاد و میزان تعهدشان نیز قوی است.
ب) فرهنگ میانه: اینگونه فرهنگها حد فاصل بین دو فرهنگ قوی و ضعیف قرار میگیرد.
ج) فرهنگ ضعیف: فرهنگهایی هستند که تعداد اعضای متعهدتشان محدود و اندک است.
بهطور کلی، در یک فرهنگ قوی پیوسته شاهد جنبشها و داستانها، قهرمانان و شعائر هستیم. این علایم موجب تعهد بیشتر افراد در اعضای سازمان به ارزشها و استراتژی آن می شود. (دارابی، ۱۳۸۷) بر اساس این دیدگاه، فرهنگ قوی این ویژگیها را دارد:
الف) در فرهنگ قوی سازمانی، پارهفرهنگهای واحدهای مختلف در تضاد با یکدیگر نیستند و فرضیات و ارزشهای اساسی سازمان مورد پذیرش تمام واحدها است.
ب) در سازمانهایی که فرهنگ آن قوی است، اعضای سازمان، فلسفه، هدفها و مأموریتهای سازمان را میشناسند و نسبت به تحقق آنها، خود را متعهد احساس می کنند و در مورد اهمیت این فلسفه و هدفها و مأموریتها توجیه شده اند.
ج) فرهنگهای قوی الزاماً به دنبالهروی کورکورانه از معیارها، هدفها و ارزشهای سازمان نمیانجامند، هرچند همسویی بسیار بالایی نسبت به این موارد وجود دارد. (ضرغامی، ۱۳۷۶)
تئوری فرهنگ سازمانی فرنهام[۱۵۲] و گانتر[۱۵۳]
انواع فرهنگ سازمانی از دیدگاه فرنهام وگانتر به دوازده فرهنگ طبقهبندی شده است:
– فرهنگ انسانمحور: در این فرهنگ افراد در جهت رشد و توسعه به یکدیگر کمک مینمایند و بیشتر وقتشان را با هم میگذرانند.
– فرهنگ ارتباط نزدیک: در این فرهنگ روابط دوستانه بین افراد برقرار است و احساسات و افکار مشترک وجود دارد.
– فرهنگ موافقتی: افراد احساس می کنند برای کسب تأیید به توافق برسند و نسبت به یکدیگر علاقه نشان دهند. کسب اطمینان از اینکه دیگران آنها را پذیرفتهاند و در حرکتها همگام با یکدیگر هستند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
– فرهنگ سنتی: در این فرهنگ همیشه از خطمشیها و تجارب پیشین پیروی می شود و با قالبهای از پیشتعیینشده تناسب دارد.
– فرهنگ دستوری: مشخصه سازمانهایی است که به شیوه سلسلهمراتبی و غیرمشارکتی اداره میشوند.
– فرهنگ اجتنابی: ویژگی سازمانهایی است که در قبال موفقیتها به اعضا پاداش تعلق، نمیگیرد اما در قبال اشتباهها و خطاها تنبیه صورت میگیرد.
– فرهنگ تقابل: ویژگیهای سازمانی است که مواجهه و مستولی شدن به مسائل در آنها مورد تشویق قرار میگیرد. انتقاد و برخورد با نظرات دیگران موجب کسب پست و نفوذ برای کارکنان می شود.
– فرهنگ قدرتی: ویژگی سازمانهایی است که ساختار غیرمشارکتی دارند که بر اساس اقتدار ناشی از پستهای افراد شکل گرفته است.
– فرهنگ رقابتی: در سازمانهایی حاکم است که برنده شدن در رقابتهای داخلی سازمان ارزش خاصی دارد و اعضای سازمان در صورت عملکرد بهتر نسبت به یکدیگر پاداش میگیرند.
– فرهنگ شایستگی/ کمال: ویژگی سازمانهایی است که کمالجویی، پایداری و سختکوشی در آنها ارزشمند است.
– فرهنگ کسب موفقیت: ویژگی سازمانهایی است که کارها را بهخوبی انجام می دهند و افرادی در سازمان ارزشمند هستند که با همکاری جمعی در پی تحقق اهداف باشند.
– فرهنگ خودیابی: نمایانگر سازمانهایی است که در آنها رشد فردی، خلاقیت و کیفیت بیش از کمیت و انجام وظیفه، ارزشمند است. (trompenaars، ۱۹۹۲)
تئوری فرهنگ سازمانی جفری سانیفیلد[۱۵۴]
الگوی فرهنگ سازمانی جفری سانیفیلد
سانیفیلد طی تحقیقی متوجه شد که سازمانهای کنونی دارای چهار نوع فرهنگ هستند:
– سازمان با فرهنگ علمی: تأکید این نوع سازمانها بر به کارگیری افراد جوان با تمایل یادگیری پرورش دادن آنها و تقویت شخصیت علمی و تخصصی آنها است.
– سازمان با فرهنگ باشگاهی: در این سازمانها تأکید بر تناسب داشتن روحیه افراد به وفاداری و تعهد نسبت به سازمان است. در فرهنگ باشگاهی، ارشد بودن، سن و سنوات خدمت در سازمان، معیار عمده اهمیت و ارزش افراد است.
– سازمان با فرهنگ تیمی: در این نوع سازمانها تأکید بر نوآفرینی، خطرپذیری و آزادی عمل است.
– سازمان با فرهنگ سنگری: برعکس فرهنگ تیمی، فرهنگ سنگری بر حفظ و بنای سازمان تأکید دارد. (ردی[۱۵۵]، ۲۰۰۶)
تئوری فرهنگ سازمانی الگوی لینوین و استرینگر
– گرمی و صمیمیت: وجود گروه های اجتماعی غیررسمی و صمیمی.
– پشتیبانی و حمایت: احساس اینکه مدیران و همکاران از یکدیگر پشتیبانی و حمایت دوطرفه میکنند.
– استانداردها : نظر کارکنان در مورد اهمیت اهداف و استانداردهای عملکرد و چالشهای موجود در اهداف فردی و گروهی .
– تعارض: شنیدن نظرات مختلف و تأکید بر ابراز و آشکار کردن مشکلات تا بتوان برای آنها راهحلی پیدا کرد.
– هویت: اینکه کارکنان به سازمان تعلق دارند و عضو باارزش گروه کاری هستند.
تئوری فرهنگ سازمانی الگوی هافستده[۱۵۶] و هاریسون[۱۵۷]
در این الگو فرهنگ سازمانی به چهار حالت زیر تقسیم می شود:
– ایفای نقش: در این فرهنگ تأکید بر نقشی است که صاحبان یا مدیران شرکت برای سازمان ترسیم میکنند و سازمان برای رسیدن به آن وظیفهها و سلسلهمراتب را ایجاد می کند. در این فرهنگ کارکنان در چارچوب پستهای سازمانی و شرح وظایف خود عمل می کنند.
– تأکید بر نتیجه: تأکید بر فعالیتها و نتایج است. سازمان از کارکنان انتظار دارد که تمام توان خود را صرف فعالیتها نمایند.
– اعمال قدرت: در این فرهنگ تکیه بر اعمال قدرتی است که از طریق مقام ناشی میشود. در این حالت، از طریق میزان اختیارات، رعایت عدالت در اعمال قدرت و دیکتاتوری خیرخواهانه سازمان مدیریت می شود.
– حمایت: در این فرهنگ سازمان با سلسلهمراتب، تخصصگرایی و تقسیمبندی کار بهصورت ساده و یکنواخت چندان موافق نیست. در این سازمان رضایت کارکنان از طریق ارتباط انسانی، تشریک مساعی، ایجاد حس تعلق و همبستگی به سازمان ایجاد میشود. (خسروی، ۱۳۸۹، ۷۹-۹۴)
تئوری فرهنگ سازمانی الگوی ادگار شاین
– الگوی ارائهشده توسط شاین دارای سه سطح است:
– بیرونیترین سطح به “سطح آشکار فرهنگ” معروف است و تحت عنوان سطح اول نامگذاری شده است. نمود عینی این سطح در نحوه ابراز احساسات، گفتار، استفاده از اشیا، اعمال و کردار مراسم، تشریفات و مظاهر عملکردی تجلی پیدا میکند، به عبارت دیگر، هر آنچه که مشاهده میکنیم، رفتار میکنیم، نشان میدهیم، گونه ای که صحبت میکنیم، نحوه دکوراسیون اتاق معماری ساختمان و… نشانگر بخش پیدایی فرهنگی است که در آن زندگی میکنیم.
– سطح دوم فرهنگ، به معیار ارزشگذاریشده از جمله زشت و زیبا، خوب و بد و باید و نباید اشاره دارد.
– مؤلفه های سطح سوم مبنای همه ارزشها و در نتیجه اعمال و رفتار سازمانی خواهد بود؛ مفروضات نسبت به حقیقت و واقعیت، ماهیت طبیعت و فعالیتهای انسان، ماهیت زمان، فضا که مبنای شکل گیری رفتار و تعاملات اجتماعی آنان میشود. (لاینز[۱۵۸]، ۲۰۰۵)
تئوری فرهنگ سازمانی الگوی استیفن رابینز
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:27:00 ب.ظ ]
|