در فرهنگ اصطلاحات مدیریت دانش(۱۹۹۸) اینطور آمده که، مدیریت دانش فرایند سیستماتیک جستجو، انتخاب، سازماندهی، پالایش و نمایش اطلاعات است؛ به طریقی که درک کارکنان در زمینه خاص بهبود و اصلاح شود و سازمان بصیرت و درک بهتری از تجربیات خود کسب کند. فرایندهای مدیریت دانش در حل مسئله، یادگیری پویا، برنامه ریزی، استراتژیکی، تصمیم گیری و محافظت دارایی هوشی از فرسودگی و تباهی، به سازمان کمک میکند و منجر به انعطاف پذیری فزاینده و افزایش هوش سازمانی میشود(عدلی،۱۳۸۴: ۴۴).
از نظر هاینس[۲۴](۲۰۰۱)، مدیریت دانش فرایندی است مبتنی بر چهار رکن:

    1. محتوا: که به نوع دانش (آشکار یا نهفته بودن) مربوط می شود.
    1. مهارت: دستیابی به مهارت هایی جهت استخراج دانش.
    1. فرهنگ: فرهنگ سازمان ها باید مشوق توزیع دانش و اطلاعات باشد.
    1. سازماندهی: سازماندهی دانش های موجود(ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵: ۳۴).

ویگ(۲۰۰۲) معتقد است که مدیریت دانش یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی سازمان و انتقال آنها به درون تصمیم ها و عملیات سازمان.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

هالس[۲۵](۲۰۰۱) اظهار می دارد مدیریت دانش فرایندی است که سازمان ها به واسطه آن توانایی تبدیل داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش را پیدا کرده و همچنین قادر خواهند بود دانش کسب شده را به
گونهای مؤثر در تصمیم های خود به کار گیرند (به نقل از ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۵: ۳۴).
کیکابدس[۲۶](۲۰۰۳) مدیریت دانش را، یک استراتژی آگاهانه در کسب به موقع دانش و کمک به مشارکت افراد و به کارگیری اطلاعات در عمل می داند. به نحوی که به بهبود سازمان بینجامد.
از نظر هولوتزکی[۲۷](۲۰۰۲) مدیریت دانش فرایندی است که به وسیله آن، سازمان ها دانش جمعی و سازمانی خود را از طریق در هم آمیختن یادگیری سازمانی تولید و توزیع دانش، خلق و به کار میگیرند.
بویتز[۲۸](۲۰۰۰) مدیریت دانش عبارتست از: تبدیل اطلاعات به دانش، شناسایی و بازیابی دانش، کسب و دریافت دانش، سازماندهی دانش، بازیابی و کاربرد دانش، ترکیب، خلق، انتشار و فروش دانش(به نقل از کاظمی، ۱۳۸۹).
مدیریت دانش یک رویکرد چندرشتهای، برای دستیابی به اهداف سازمان، به وسیله ایجاد بهترین راه استفاده از دانش است که شامل ایجاد طرح، بررسی و اجرای دو فرایند تکنیکی و اجتماعی برای بهبود کاربرد دانش (به نفع همه افراد) است(استرالیا[۲۹] ، به نقل از کوچکزاده،۱۳۸۶).
گوپتا و مک دونیل[۳۰] (۲۰۰۲) اعتقاد دارند، مدیریت دانش دارای دو بعد است: اداره دانش و توانایی خلق دانش جدید. در مورد اول مدیریت دانش، اطلاعات مورد نیاز را برای فرد نیازمند در زمانی که نیاز دارد، فراهم میکند. مورد دوم شامل فعالیت های اکتساب، تلفیق، توزیع، کاربرد و خلاقیت دانش برای بهبود عملیات سازمان است که نهایتاً مزیت رقابتی برای سازمان ایجاد می کند. در این زمینه داقفوس[۳۱](۲۰۰۳) مدیریت دانش را ترکیب فرایندهای اداره، کنترل، خلاقیت، کدگذاری، اشاعه و اعمال قدرت دانش در سازمان میداند که هدف اصلی آن اطمینان از این است که شخص نیازمند به دانش مورد نیاز خود در زمان مقتضی دسترسی یابد، به گونه ای که توانایی تصمیم گیری به موقع و درست برای او ممکن می شود(عدلی، ۱۳۸۴: ۴۵).
از نظر هنری و هدیپث[۳۲] مدیریت دانش سیستمی است که دارایی دانش جمعی- دانش صریح و تلویحی- تولید شده در سراسر سازمان را اداره می کند و یک فرایند مارپیچی است که شامل شناسایی، اعتبار سنجی، ذخیره و پالایش دانش برای دسترسی کاربران به آن است، این فرایند مارپیچی سه نتیجه در پی دارد:

    1. استفاده مجدد دانش توسط دیگران برای نیازهای مشابه.
    1. حذف دانش به دلیل فقدان اعتبار.
    1. تغییر شکل دانش و خلق آن در شکل جدید(عدلی، ۱۳۸۴: ۴۵).

به نظر مالهوترا[۳۳] (۲۰۰۴)، مدیریت دانش انجام دادن کارهای درست به جای درست انجام دادن کارها است. تأکید روی اثر بخشی است نه کارایی، وجود کارایی بدون اثر بخشی به شکست سازمان منتهی میشود و در بلند مدت سازمانی موفق است که کار درست بعدی را بفهمد و از قبل برای سوار شدن بر موج بعدی آماده باشد.
حسنزاده (۱۳۸۸) اعتقاد دارد که مدیریت دانش عبارتست از اعمال مدیریت و زمینه سازی برای تبدیل دانش (نهان به عیان و بالعکس) در داخل یک سازمان از طریق گردآوری، به اشتراک گذاری و استفاده از دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی در راستای دستیابی به اهداف سازمان است.
از نظر سوشین[۳۴](۲۰۰۴) مدیریت دانش عبارتست از آسان سازی فرایند ایجاد و تسهیم دانش، توأم با فراهم آوردن محیط های کاری مثبت و سیستم پاداش های اثر بخش(سبحانی نژاد و همکاران، ۱۳۸۵: ۲۱۱).
جی لیبوویتز[۳۵] مدیریت دانش فرایند خلق ارزش از داراییهای نامحسوس سازمان میباشد. دارایی های نامحسوس همچنین به عنوان سرمایه معنوی، شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه ارتباطی می گردد(به نقل از علوی،۱۳۸۷: ۱۴).
همان طور که کانتر (۱۹۹۸) بیان می کند گستردگی، پیچیدگی و تعدد تعاریف مدیریت دانش ناشی از دانش تلویحی و مستتر جای گرفته در ذهن یشر است که در پایگاه داده های هیچ سازمانی قرار ندارد(عدلی،۱۳۸۴: ۴۶). در مجموع با عنایت به تعارف فوق می توان گفت که موضوع مدیرت دانش، پدیده های اجتماعی هستند، رایانه، فناوری اطلاعات و نظایر اینها تضمین کننده موفقیت مدیریت دانش سازمان نیستند، مدیریت دانش پایان ناپذیر است زیرا حرکت از داده به اطلاعات و اطلاعات به دانش هیچ گاه به پایان نمیرسد، کارکنان و مدیران سازمانی (محیط درونی) ارباب رجوع و سایر ذینفعان (محیط بیرونی) هم در قلمرو دانش قرار میگیرند.
۲-۲-۳. اصول مدیریت دانش
مدیران همواره در پی مجموعه قواعدی هستند که راهنمای عمل آنها باشد، مدیران دانش نیز از این قاعده مستثنی نیستند و اصول آن باید به گونه ای به اجرا در بیاید که مناسب آن موقعیت باشد در غیر این صورت هر سازمانی در پیاده سازی مدیریت دانش با مشکل روبرو میگردد.
اصول مدیریت دانش حاکی از آن است که مدیریت دانش، خود به خود در سازمانها شکل نمیگیرد و زمینه و مهارت های خاصی را میطلبد. بعضی از سازمان ها ممکن است وظیفه اجرای مدیریت دانش را به بخشی از مدیران یا کارکنان خود تفویض کنند. تجارب نشان داده است که تنها سازمان هایی موفق بوده اند که سطوح مختلف سازمانی خود را در این امر درگیر کرده اند(ابطحی و صلواتی،۱۳۸۵: ۳۷).
داونپورت (۱۹۹۸) ده اصل را به عنوان اصول مدیریت دانش ارائه داده است:

    1. مدیریت دانش مستلزم سرمایه گذاری است.
    1. مدیریت اثر بخش دانش، نیازمند پیوند انسان و تکنولوژی است.
    1. مدیریت دانش، سیاسی است.
    1. مدیریت دانش به مدیران دانش نیازمند است.
    1. مزایای مدیریت دانش، سرچشمه گرفته از ترسیم دانش است.
    1. تسهیم و به کارگیری دانش ذاتی نیست.
    1. مدیریت دانش به معنی بهبود فرایندهای کار دانش است.
    1. دستیابی به دانش تنها شروع کار است.
    1. مدیریت دانش هیچگاه به پایان نمی رسد.
    1. مدیریت دانش نیازمند یک قرارداد دانشی است (به نقل از ابطحی و صلواتی،۱۳۸۵: ۳۵).

هاتفی (۱۳۸۵) بیان میدارد، برای موفقیت هر سازمان در نیل به اهداف خود از مجموعه دانشی استفاده میشود که در اذهان افراد انباشته شده است. در صورت عدم استفاده از این دانش، می توان شکست سازمانها یا بالا بودن هزینه ها در نتیجه تکرار برخی فرایندهای تصمیمگیری و عدم استفاده مطلوب از سوابق تجربی را انتظار داشت به همین دلیل سازمان های پیشرو، اقدام به جمع آوری دانش نهفته نزد گروه های کاری کرده اند که به آن سرمایه دانش گفته می شود و یکی از علوم توسعه یافته در این حوزه مدیریت دانش است. بطورکلی می توان گفت: مدیریت دانش عبارتست از تلاش برای کشف دارایی نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهانی به دارایی سازمانی به طوری که مجموعه وسیعی از افرادی که در تصمیم گیری های سازمان دخیل هستند، بتوانند از آن استفاده کنند.
خلاصه این که به کارگیری اصول و روال مدیریت دانش همانند برداشتن گامهایی است که ما را قادر
میسازند تا کمی فراتر و عمیق تر فکر کنیم یکی از اولین گامها و مراحل شامل آگاهی بیشتر از ساختارهای اطلاعات میشود که ما در آن کار میکنیم. گامهای بعدی فرصت هایی برای پیش رفتن با ساختارهای بازسازی شده و روابط و تأثیرهای جدید که پدید میآیند. افراد بیشتری اطلاعات را تقسیم و کسب میکنند و دانش به وسیله روابط متقابل و تجربه دارای اطلاعات پدید میآید(پتریدز و نودین،۲۰۰۳، به نقل از نامداری، ۱۳۸۶).
۲-۲-۴-اهمیت و مزایای مدیریت دانش
باتوجه به آنچه در مورد دانش در مدیریت سازمان گفته شد اهمیت وجود یک روش سازمان یافته علمی مشخص می شود. می توان اهداف و منابع مدیریت دانش در سازمان را به شرح زیر برشمرد. این موارد برای سازمان هایی که دانش محور هستند مانند سازمانهایی که امور پروژه ای در آنها جریان دارد از اهمیت بالایی برخوردار است.

    • اعطای دانش مناسب در زمان مناسب به فرد متقاضی
  • تعیین اینکه چه کسی در سازمان چه چیزی را می داند و در چه جایگاهی قرار دارد.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...