تلاش در اقناع ایرانیان برای انتشار روزنامه در ایران نیز ناشی از قیاسی است که وی میان ایران و غرب انجام می‌دهد:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

«در یک پایتخت فرنگستان دو هزار و پانصد روزنامه آزاد هست و اگر یک بنده خدا در ملک ما یک کلمه حرف حق بگوید باید به حکم عقل جهان آرای وزرای ما تا هفت پشت مغضوب دولت بماند»(همان، شماره چهل و یکم، ص۲).
تمام آچه گفته شد نشان می‌دهد که ملکم دریافته بود، شکل سنتی مفهوم عدالت از یک سو و خلاء وجود آزادی از سوی دیگر باعث شده تا در ایران بسترهای ذهنی و فردگرایانه پیشرفت و ترقی مهیا نباشد. از این رو او با تأکید بر تأویل غربی از این دو مفهوم تلاش داشت تا جنبه های ذهنی پیشرفت و ترقی را در ایران مهیا کند. اینکه این تأویل غربی چه نتایجی می توانست داشته باشد، در بخش بعدی همین فصل بدان خواهیم پرداخت.
۴-۳-امنیت و ترقی به مثابه نتایج وجود عدالت و آزادی در اندیشه ملکم
تمام تلاش ملکم در تبین عدالت و آزادی رسیدن به مفهوم امنیت و به دنبال آن حرکت به سوی پیشرفت و ترقی ایران بود. جالب اینکه ملکم که با اندیشه‌های غربی آشنایی داشت و مکتب لیبرالیسم را نیز می‌شناخت، می‌دانست دولت خود می‌تواند به عنوان «شر» باشد:
«وقتی از امنیت حرف می‌زنیم وزرای ما چنان خیال می‌کنند که منظور ما دفع دزدیهای ولایتی است…فریاد ما از شر خود دولت است»(همان، شماره بیست و دوم، ص۱).
وی امنیت را اینگونه تعریف می‌کند:
«امنیت جماعت عبارت است از این معنی که هریک از اعضای جماعت باید از جان و مال خود کاملا” مطمئن باشند….»(همان، شماره سیزدهم، ص۲).
او فقدان امنیت را نیز که چیزی معمول در ایران بود، اینگونه تشریح می‌کند:
«…غاصبین قدرت ملت حق دارند که بدون محاکمه و بدون هیچ سوال و جواب گوش و دماغ و سر ما را ببرند، مال ما را ضبط، خانه ما را خراب، عیال ما را اسیر بکنند…»(همان، شماره هفدهم، ص۴).
وی در همین راستا تکالیف عامه دولت را به سه چیز محدود می‌کند:«اول حفظ استقلال ملی، دویم حفظ حقوق جانی، سیم حفظ حقوق مالی»(دفتر قانون، ۱۱۴).
اینگونه است که مفهوم قانون در اندیشه ملکم دارای اهمیت می‌شود: «بدون قانون امنیت نیست و بدون امنیت زندگی محال است»(قانون، شماره یازدهم، ص۱).
در واقع از دید ملکم و روشنفکران پیشامشروطه «قانون موجب ایمنی و استواری مالکیت خصوصی، تقویت امنیت شغلی و مسئولیت‌پذیری مشاغل رسمی و کاسته شدن از خطر تعرض خودکامه به جان و تن مردم بود»(کاتوزیان،۱۳۸۰، ۱۲۳).
با روی کار آمدن مظفرالدین‌شاه ملکم این نوید را به مردم ایران می‌داد که بزودی«دیوانخانه‌های عدلیه در جمیع ولایات به انتظام و استقلال مستحفظ و ضامن اجرای این امنیت عامه خواهد بود»(قانون، شماره سی و چهارم، ص۲).
ملکم در تلاش برای گسترش قانون یک نکته اساسی را مدنظر قرار نمی‌دهد و آن اینکه آیا صرف وجود قانون کافی است؟ اگر اینگونه نیست چه ضمانتی برای اجرای آن وجود دارد؟ آیا غیر از این است که همیشه آگاهی مردم پشتوانه وجود قانون است؟ ملکم که خود می‌دانست مردم ایران در جهل به سر می‌برند چگونه انتظار داشت که قانون در ایران ایجاد و اجرا شود.
اما گذشته از این مسئله حیاتی، ملکم به درستی درک نموده بود که وجود امنیت پیش نیاز پیشرفت و ترقی جامعه است و البته وجود امنیت نیز منوط به وجود «قوانین عادله» است. از نظر وی زمانی پادشاه ایران می‌تواند مشغول انتظام ایران شود که دستگاه قانون، دیوان قضا و … را ترتیب داده باشد:
«به جهت نظم و رفاه ایران اول کاری که داریم آن است که یک دستگاه قانون فراهم بیاوریم» زیرا «رونق و ترقی دول حاصل نظم است»(دفتر قانون، ۱۱۶و۱۲۴و۱۲۷).
رساله «اصول ترقی» ملکم در کنار آثار دیگری چون دفتر تنظیمات و دفتر قانون او دارای اهمیت وافری است. در اصول ترقی ملکم «آبادی یک ملک» را «بسته به مقدار امتعه ای» می داند«که در آن ملک به عمل می آورند». آهن، گندم، زغال، الماس، معادن طلا، ابریشم، تنباکو و معادن زغال سنگ از جمله متاعی‌اند که ملکم از آنها نام می‌برد. بنابراین مشخص می‌شود در اندیشه ملکم منظور از پیشرفت و ترقی بیشتر و به طور ملموس‌تر تأکید بر جنبه‌های مادی آن است. اما وی به خوبی قادر به درک این مسئله بود که تلاش برای پیشرفت مادی نیازمند، وجود یکسری بسترها است و یکی از مهمترین بسترهای ترقی، امنیت است. «امنیت جانی و مالی» که وی از آن تحت عنوان«تدبیر بزرگ» یاد می‌کند. زیرا در اندیشه ملکم«درجه کار هرکس بسته به اطمینانی است که از حفظ نتیجه کار خود دارد». اینجاست که وی از لزوم امنیت برای پیشرفت، به نیاز به عدالتخانه و از آنجا به مفهوم قانون می‌رسد:
«امنیت جانی و مالی به هیچ وجه بسته به رٲفت و عدالت شخص پادشاه نیست. ذات مقدس شاهنشاه ایران از جمیع سلاطین روی زمین رئوف‌تر و عادل‌تر است، ولیکن عدالت شخص یک پادشاه اصلا” دخلی به عدالت اداره ندارد…امنیت جانی و مالی بسته به عدالت اداره است. عدالت اداره در هرجا عدالت خانه لازم دارد. عدالت‌خانه قوانین لازم دارد….امنیت مالی و جانی اولین اساس آبادی دنیاست»(اصول ترقی، ۱۸۵).
نکته جالب اینکه داستان‌های زیادی در مورد رشوه گرفتن ملکم در موارد گوناگون من جمله بر سرقرارداد رویتر نقل شده است لیکن «از افکار جالب ملکم تقدیم دو طرح یکی برضد رشوه و رشوه‌خواری و دیگری برای جلوگیری از تعدیات مأموران دولت می‌باشد»(صفائی،۱۳۴۴، ۵۹).
ملکم که دلیل پیشرفت غرب را به دلیل وجود امنیت و قانون در آن ممالک می‌داند بار دیگر دست به قیاس می‌زند و انگلستان را به عنوان یک الگو نام می‌برد:
«از قوانین انگلیس و سایر دول چیزی نمی‌گویم زیرا که مثل آفتاب روشن است که آن همه آبادی‌های حیرت انگیز و آن همه آسایش و آن تسخیرات بی‌پایان و آن دریاهای ثروت که در ممالک خارجه مشاهده می‌کنیم همه از اثر استقرار قانون است»(قانون، شماره سوم، ص۳).
برای همین است که در اندیشه ملکم در صورتی که امنیت تأمین نشود «آسایش رعیت و ترقی دولت ایران جزء آرزوهای بی‌معنی خواهد بود»(دفتر قانون، ۱۱۷).
او وجود مفهوم امنیت را تا آن حد دارای اهمیت می‌داند که از نظر او خلاء آن باعث ورود استعمار به ایران می‌شود:
«خواه بی‌جا، خواه به‌جا، خواه امروز، خواه فردا در هر نقطه آسیا که امنیت مالی و جانی نیست محال است که بیرق فرنگستان بر آن نقطه نصب نشود»(اصول ترقی،۱۸۶).
تمام آنچه درباره اندیشه ملکم گفته شد نشان دهنده تأثیرپذیری وی از اندیشه مغرب زمین در قرن نوزدهم است. به عنوان مثال ملکم آنجا که سعی می‌کند از وجود مفهوم «آزادی» به «رضایت و آسایش فردی» مردم برسد(مدنیت ایرانی، ۱۵۹)، خواه ناخواه در چهارچوب نظام لیبرالیسم و جنبه فردگرایانه آزادی در اندیشه جان استوارت میل توجه داشته است. این عبارات به خوبی بیانگر این مسئله است که اگرچه ملکم همچون عباس میرزا و امیرکبیر توجه زیادی به جنبه‌های عینی پیشرفت و ترقی داشت اما وی راه متفاوتی را برای رسیدن به این هدف طی نمود و سعی کرد با ایجاد بسترهای انسانی، یعنی فضای ذهنی، فضای عینی را تغییر دهد. بنابراین روشنفکران ایرانی در دوره پیشامشروطه و به طور ویژه ملکم به این درک رسیده بودند که شرط ترقی اقتصادی غیر از شرایط مادی مزبور نیازمند فراهم آوردن شرایط اجتماعی معینی می‌باشد. نظر ملکم در این مورد برگرفته از اقتصاد سیاسی لیبرالیسم است. در اقتصاد سیاسی مسئولیت بزرگ دولت فراهم آوردن ایمنی اجتماعی و برقراری نظام حکومتی منظم بود تا شرایط رشد اقتصادی مهیا گردد(نورائی،۱۳۵۲، ۸۶). تأکید بر «تأمین امنیت به عنوان شرط اصلی بسط تولید سرمایه‌داری و دادن آزادی‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی» در کنار گسترش دیگر اصول لیبرالیسم است که ملکم را به عنوان پدر لیبرالیسم در ایران معرفی نموده است(مددپور،۱۳۷۳، ۷۶).
البته خود وی اشاره می‌کند که «ملل اروپایی بعد از پیکار زیاد موفق شدند به درجات مختلف، عدالت و آزادی و حکومت انتخابی را به دست آورند»(مدنیت ایرانی، ۱۵۹). با این حال اندیشه ملکم در سطح مردم آگاه‌، روشنفکران ایرانی و رجال اصلاح طلب اثر خود را برجای گذاشت، چنانکه بعدها در انقلاب مشروطه بازتاب خود را نشان داد. اما حتی پیش از آن نیز زمانی که میرزا حسین‌خان مشیرالدوله از عثمانی به ایران بازگشت و زمام وزارت عدلیه را بدست گرفت، تبلورهایی از این اندیشه را نمایاند. وی کتابچه‌ای منتشر نمود که در آن چهارچوب وزارتخانه مزبور را نشان می‌داد. علاوه براین «وی به هر ایالتی یک مأمور وزارت عدلیه را فرستاد تا ناظر بر اجرای احکام صادره از دیوان عدلیه باشد». همچنین میرزا حسین‌خان ضمن دستوری عمومی «شکنجه و بریدن اعضاء [بدن] متهمین و مقصرین» را ممنوع کرد(آدمیت،۱۳۴۰، ۷۴-۷۵).
۵-۳-جمع بندی فصل
اگر در اندیشه میرزا ملکم‌خان به دنبال پاسخ این سوال باشیم که چرا ایران در مسیر پیشرفت و ترقی حرکت نمی‌کند، احتمالا” به دو دلیل متفاوت به عنوان پاسخ بر می‌خوریم. اول اینکه رجال ایران تنها متکی به عقل خود عمل می‌کنند. در حالی که امروزه دنیا متحول شده و نمی‌توان همه چیز را تجربه نمود. بنابراین می‌بایست از علم دیگران سود جست تا هم اشتباهات آنان را تکرار نکنیم و هم در زمان صرفه‌جویی کنیم. تأکید ملکم بر داشتن «کارخانه‌های آدم سازی» در کنار کارخانه‌های صنعتی از همین رو است. مراد ملکم از کارخانه‌های آدم سازی «مدارس» است که نقش تربیتی عظیمی را بر عهده دارند. از دید ملکم اخذ دانش غربی ما را در راه آبادانی ایران بسیار یاری می‌دهد. به نظر می‌رسد تلاش ملکم برای حضور کمپانی‌های غربی نیز در خلاء وجود علم برای آبادانی ایران باشد.
اما راهکار دیگر ملکم که موضوع بحث این رساله می‌باشد این بود که برای حرکت به سوی پیشرفت، تأمین امنیت و ثبات کشور بود. به همین دلیل است که وی بر مفهوم قانون بسیار پافشاری می‌کند. در واقع قانون برای تأمین آزادی و عدالت است و تأکید ملکم بر جدایی دستگاه قانون‌گذار و دستگاه اجراء برای جلوگیری از خودکامگی و تأمین عدالت و آزادی است.
ملکم وجود آزادی بیان و قلم را به عنوان ضامن عدالت لازم می‌دانست، تا هر وقت رجال سیاسی اقدام به نقض عدالت کردند بتوان با قدرت قلم و روزنامه اذهان را آگاه نمود و روبروی او ایستاد. اگرچه در تفکر ملکم مفهوم آزادی مقدم به مفهوم عدالت است. لیکن به سه دلیل سخن او درباره عدالت بسیار بیشتر از سخن او درباره آزادی است. اول اینکه بیشتر عمر ملکم صرف اصلاحات از بالا شد. او هنوز امید به اصلاحات توسط دولت و مصلحینی چون میرزاحسین خان داشت. این امید تنها در دورهٔ انتشار قانون کنار گذاشته شد. دوم اینکه علمای دین در این دورهٔ زمانی به هیچ عنوان حاضر به گسترش مفهوم آزادی نبودند. سوم اینکه او قطعا” می‌دانست که حتی مردم ایران نیز قادر به درک مفهوم آزادی نیستند. نوشته‌های او تلاشی برای کاشتن بذر آگاهی در میان عده‌ای محدودی بود که بعدها رهبران جنبش مشروطه در ایده و عمل شدند.
دو انتقاد مهم می‌توان به اندیشه ملکم وارد کرد اول اینکه وی که عدالت فزدگرایانه مبتنی بر شاه را رد می‌نمود چگونه تمام عمر خود را صرف اصلاحات از بالا کرد اصلاحاتی که رضایت شاه را می‌طلبید. دوم اینکه ملکم تمام عمر خود را صرف قانون‌خواهی کرد. ایا صرف ورود قانون کافی بود چه ضمانتی برای اجرای قانون وجود داشت
فصل چهارم
میرزا فتحعلی آخوندزاده
۱-۴-زندگی و آثار
میرزا فتحعلی آخوندزاده در سال ۱۲۲۸(۱۸۱۲) در «نوخه» از محلات «شکی» از پدری تبریزی و مادری مراغه‌ای به دنیا آمد. جدش رشتی بود. پدرش در دوره ولیعهدی عباس میرزا، کدخدای قصبه «خامنه» بود. ابتدای زندگی‌اش را در «شکی» گذراند. پس از آن به تبریز آمدند. ناسازگاری میان زنان پدر باعث شد تا مادر او از پدر جدا شود و نزد عموی خود «آخوند حاجی علی اصغر» در «مشکین» از توابع اردبیل بیاید. «حاجی علی اصغر» میرزا فتحعلی را به فرزندی پذیرفت و از همین رو بود که وی به آخوندزاده شهره شد. البته در سال‌های اخیر نویسندگان قفقاز و شوروی عنوان «آخوندوف» را به او داده‌اند. میرزافتحعلی جنگ‌های ایران و روس را به چشم خود دیده بود. قطعا” این مسئله در تلاش او برای جستجوی راه‌حلی در جهت گذار ایران از عقب‌ماندگی موثر بوده است.
میرزا فتحعلی همیشه از آخوند علی اصغر به نیکی یاد کرده است. بخصوص که ترس او از مکتب خانه با صبر و تدبیر آخوند حاجی علی اصغر رفع شد. آخوندزاده به دلیل عدم یادگیری برخی از حروف نسبت به آموزش گریزان شده بود و از مکتب می‌گریخت. به اعتقاد نگارنده تلاش آخوندزاده در تغییر الفبای زبان فارسی تا حد زیادی متأثر از همین مسئله است.
پس از آن، در سال ۱۲۴۷ زمانی که آخوند ملا علی اصغر به سفر حج رفت، میرزا فتحعلی را در «گنجه» به میرزا شفیع سپرد تا پیش او خط نستعلیق، حکمت و عرفان بیاموزد. میرزا شفیع صاحب ذوق شعری بود. میانه خوبی با مذهب نداشت و او بود که میرزا فتحعلی را از تحصیل در علوم دینی و پیوستن به جرگه روحانیون منصرف نمود. به گفته خود میرزا فتحعلی «روزی این شخص محترم از من پرسید: میرزا فتحعلی! از تحصیل علوم چه منظوری داری؟ جواب دادم که می‌خواهم روحانی بشوم. گفت: می‌خواهی تو ریاکار و شارلاتان بشوی؟ … عمر خود را صرف این گروه مکن، شغل دیگری پیشه گیر… وقتی که دلیل نفرت او را از روحانیون پرسیدم شروع کرد به کشف مطالبی که تا آن روز از من مستور بود….»(آخوندزاده، ۱۹۶۳، ۳۵۱). این وضعیت تا آمدن آخوند حاجی علی اصغر از خانه خدا ادامه داشت. شاید بتوان آغاز دیدگاه‌های ضدمذهبی آخوندزاده را از همین زمان جستجو نمود.
پس از آن از به همراه حاجی علی اصغر از گنجه به نوخه رفت. یک سال را در آنجا به آموزش زبان روسی گذراند. اما چون بزرگ سال بود، اجازه تحصیل بیشتر به او ندادند. سرانجام در «تفلیس» زیر دست «بکی خان» مولف و نویسندهٔ دانشمند و مترجم فرمانفرمایی روس به ترجمه عربی، فارسی و ترکی آذری پرداخت. همچنین معلم زبان ترکی در مدرسه نوبنیاد روسی تفلیس شد. در این مدت توانست زبان روسی خود را نیز تکمیل کند. بنابراین از این پس می‌توانست به ترجمه متون روسی نیز بپردازد.
آخوندزاده در تفلیس بود که با آثار برخی متفکران اروپایی همچون هیوم، شکسپیر، مولیر، ولتر و منتسکیو آشنا شد(کسرایی،۱۳۷۹، ۲۷۵). «بکی خان» در زندگی میرزا فتحعلی تأثیر فراوان نهاد. زیرا او را به نویسندگان روسی، گرجی و قفقازی آشنا نمود. «خاچاطور ابوویان»، «کوتکاشنسکی»، «اوتسمی‌یف» و «بستوژف» مشهور به «مارلینسکی» از جمله این فرزانگان بودند. آنان به همراه میرزا شفیع که به آنان پیوسته بود، محفلی به نام «دیوان عقل» را برپا نمودند (آدمیت،۱۳۴۹، ۱۷-۲۰).
در دوره مورد بحث تفلیس در میان سرزمین‌های قفقاز و نواحی همجوار خود از اهمیت بالایی برخوردار بود. چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ فرهنگی و ادبی. آخوندزاده تا پیش از سفر تفلیس از تئاتر و نمایش چیزی نمی‌دانست. نخستین آشنایی وی با هنر نمایش در سال‌های دهه پنجم قرن نوزدهم صورت گرفت. در این سال‌ها در تفلیس کنسرت‌ها و قطعات کوتاهی از آثار نویسندگان روس و گرجی به نمایش گذارده شد، آخوندزاده آنها را تماشا کرد و همه اینها تأثیر بسزایی بر هنر نویسندگی وی نهاد(آرین پور،۱۳۸۲، ۳۴۵).
او در ۱۲۵۷ با طوبی خانم، دختر آخوند حاج علی اصغر ازدواج کرد. در همان سال نیز حاج علی اصغر درگذشت. آخوندزاده پنجاه سال از عمر خود را زیر لوای دولت روسیه در قفقاز گذرانید و از این بین چهل‌وسه سالش را به دولت روس خدمت کرد. اگرچه تزارها همیشه به وی مظنون بودند و اعتمادشان را از وی سلب نموده بودند(جعفروف،۱۹۶۲، ۲۷). ترس از تزارها باعث شد که وی مدارک و اسناد مهمش را در خانه دخترش پنهان نماید.
خودش می‌نویسد که به واسطه نگارش «مکتوبات کمال‌الدوله» دوستان زیادی یافت که یکی از مهمترین آنها میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله بود و البته دیگری جلال الدین میرزای قاجار (آخوندزاده،۱۳۵۱، ۱۶). علاوه بر اینها آخوندزاده با ملکم‌خان، میرزا حسین‌خان سپهسالار و بسیاری دیگر صمیمی بود. هرچند رابطه اش با فرد اخیر بعدها به تیرگی گرایید. نمایشنامه‌هایش که به زبان‌های مختلف ترجمه شد، نام او را از منطقه قفقاز بیرون برد و او را در زمان حیات نامور ساخت. به طور کلی آثار آخوندزاده به زبان‌های روسی، انگلیسی ، فرانسه و آلمانی منتشر شده است(جعفروف،۱۹۶۲، ۲۹).
سرانجام میرزا فتحعلی آخوندزاده پس از شصت وشش سال زندگی، در ۲۴ صفر ۱۲۹۵ (۲۷فوریه ۱۸۷۸) در تفلیس چشم از جهان فرو بست. فعالیت‌های هنری و فکری او آن مقدار که سیاسی و در ارتباط با جنبش مشروطه است، در طول سلطنت ناصرالدین‌شاه اتفاق افتاد. وی حدود بیست سال پیش از پیدایش مشروطیت از دنیا رفت (سفری،۱۳۷۰، ۷۵-۷۶). میرزا فتحعلی چه از لحاظ پیش کشیدن بحث الفبا و چه نگارش اولین نمایشنامه در جهان اسلام یک مبدع بود(حائری،۱۳۶۴، ۲۷). از این رو می‌توان جایگاهی ویژه برای او در نظر گرفت.
مهمترین آثار وی عبارتند از:
تمثیلات(از ۱۲۶۶ تا۱۲۷۲)، داستان «حکایت یوسف‌شاه» یا «ستارگان فریب خورده»(۱۲۷۳)، «الفبای جدید»(۱۲۷۴)، «مکتوبات کمال‌الدوله»(از ۱۲۷۹ تا۱۲۸۰) و مقالاتی چون: «رساله ایراد» در انتقاد بر تاریخ روضه الصفای ناصری(۱۲۷۹)، «قریتکا» بر روزنامه ملتی و شعر سروش اصفهانی(۱۲۸۳)، انتقاد بر رسالهٔ «یک کلمه» میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله، عقیده حکیم«یوم» انگلیسی در نفی واجب الوجود، «تفهیم حریت» از حکیم انگلیسی جان استوارت میل، انتقاد بر مثنوی معنوی(۱۲۹۳) و آثار دیگری به زبان‌های روسی، ترکی و عربی(آدمیت،۱۳۴۹، ۲۹-۳۰).
۲-۴-ترقی و پیشرفت در اندیشه میرزا فتحعلی آخوندزاده

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...