کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل




جستجو


 



۲۲۰

۱۰۰

۲۵۰

۱۰۰

۲۲۹

۱۰۰

چنانکه ملاحظه می‌شود در این برنامه نیز همچنان بالاترین رقم متعلق به نفت است و جز درسایه درآمدهای نفت، اجرای چنین برنامه‌ای امکان‌پذیر نبود. ایفای این نقش عمده در حالی بود که در سالهای اجرای برنامه سوم روند درآمدهای نفت از سرعت زیادی برخوردار نبوده و در برخی سال ها حتی کاهش نیز یافته است. براساس آمارهای بانک مرکزی جمهوری اسلامی درآمد ایران از محل فروش نفت در سال ۱۳۴۴، ۵۰میلیارد ریال بود اما در سال ۱۳۴۵ به ۴/۴۷میلیارد ریال کاهش یافته است و در سایر سالهای اجرای برنامه سوم نیز درآمدها رشد چندانی نداشته است.
برنامه عمرانی چهارم، در سالهای ۵۱-۱۳۴۷ به اجرا درآمد، در این برنامه نیز نفت رکورددار تأمین اعتبار فعالیت‌های اقتصادی – اجتماعی بود و ۳۸۵ میلیارد ریال، معادل ۶۳درصد از درآمدهای برنامه را تأمین می‌کرد این برنامه با هدف رشد اقتصادی و افزایش درآمد ملی از راه افزایش قدرت تولید طراحی شده بود و برای تحقق این هدف، اتکا به توسعه صنعتی در دستور کار قرار گرفته بود. در راستای بعدها آنرا توسعه‌یافتگی نامیدند. اما اکنون کشوری مانند ایران باید ضمن رقابت با کشورهای توسعه‌یافته و اقتصاد پیشرفتۀ جهانی، با سرعت در مسیر توسعه حرکت کند. زیرا قافله توسعه برای رسیدن کشورهایی نظیر ایران، روند حرکت خود را متوقف نمی‌کند. بنابراین بهترین شیوه برای رسیدن به توسعه در شرایط فعلی، برنامه‌ریزی است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در ایران برنامه‌ریزی برای توسعه زمانی آغاز شد که درآمدهای نفت نسبت به رقم‌های ناچیز دوره قاجار و سلطنت پهلوی اول، بهبود نسبی یافته بود(اواخر دهه ی ۱۳۲۰) اگرچه درست در میانۀ اولین برنامۀ عمرانی به دلیل اختلاف ایران و انگلستان درآمد نفت قطع شد اما روی هم رفته، نفت بیشترین سهم را در تأمین بودجه مورد نیاز برنامه‌های توسعه داشته است لذا علی‌رغم نوساناتی که بواسطه تغییر قیمت نفت در سیر اجرایی این برنامه‌ها بوجود آمد، موفقیت نسبی برنامه‌های توسعه مرهون درآمد نفت بوده است. باید توجه داشت که برنامه‌های توسعه (دوره پهلوی و جمهوری اسلامی) علاوه بر شاخص‌های اقتصادی، به امور مختلف اجتماعی و فرهنگی نیز پرداخته‌اند. اگرچه نقش نفت در تغییر هریک از شاخص‌‌های اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی بطور جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد. اما باتوجه به اهمیت اهداف اقتصادی در برنامه‌های توسعه، بررسی نقش کلی نفت در برنامه‌ها در فصل توسعه اقتصادی گنجانده شده است. در این قسمت بطور خلاصه به بررسی نقش درآمدهای نفتی در تأمین مخارج و هزینه‌های برنامه‌های توسعه می‌پردازیم:
اولین برنامه توسعه در اواخر دهه ۱۳۲۰ تصویب گردید. در سال ۱۳۲۵، یک هیأت برنامه‌ریزی تشکیل شد و به سرعت کار تدوین اجرای این برنامه برخی صنایع اساسی مانند کارخانه ذوب آهن اصفهان، ماشین‌سازی اراک، ماشین‌سازی تبریز، تراکتورسازی تبریز و ذوب مس سرچشمه شروع به کار کردند. تأکید بر گسترش این دسته از صنایع باعث تجدیدنظر در برنامه و افزایش ۹/۱۳درصدی سهم صنایع و کاهش ۲۵درصدی سهم کشاورزی در سال ۱۳۵۰ گردید.[۱۸۲]
در طول اجرای برنامه چهارم درآمد نفت یک رشد دوبرابری را تجربه کرد. درسال ۱۳۵۰ درآمد نفت کشور ۳/۱۵۵ میلیارد ریال بود که در مقایسه با سال قبل (۷/۸۴ میلیارد ریال ) تقریباً دوبرابر بود، در سایر سال های اجرای برنامه چهارم نیز رشد درآمدهای نفت روند ملایمی داشته است. درمجموع در طول برنامه چهارم توسعه، حدود ۵۵۰ میلیارد ریال از محل فروش نفت عاید کشور گردید. کل هزینه های اجرای برنامه چهارم ۸/۵۰۶ میلیارد ریال بود و درآمد نفت ۶۳ درصد، یعنی حدود ۳۲۰ میلیارد ریال از آنرا تشکیل داده است.بنابراین نه تنها بخش عمده ای از هزینه های برنامه از محل فروش نفت تامین گردیده بلکه مهمترین محل مصرف درآمد نفت ، اجرای برنامۀ توسعه بوده است.
اوج خدمت نفت به برنامه‌های توسعه، مربوط به برنامه پنجم (۱۳۵۶-۱۳۵۲) بود. افزایش شدید قیمت نفت در سال ۱۳۵۲ باعث تجدید نظر در برنامه پنجم توسعه گردید و هزینه‌های برنامه را به ۷/۳۳۶۸ میلیارد ریال یعنی معادل ۵/۶ برابر برنامه۵ ساله چهارم، افزایش داد.رونق پروژ های عمرانی بویژه صنعت ساختمان سازی که تعداد زیادی از نیروی کار را مشغول ساخت، در سایۀ درآمد هنگفت نفت صورت گرفته بود.
پس از انقلاب اسلامی اولین برنامۀ توسعه برای سالهای ۶۶-۱۳۶۲ با اعتبار ۷/۷۷۲۳ میلیارد ریال تهیه شد اما در عمل اجرا نگردید ودر سال ۱۳۶۵ تحت تأثیر کاهش فوق‌العادۀ درآمد نفت، جای خود را به یک برنامه اضطراری دوساله داد. در مقدمۀ این برنامه، هدف نهایی آن، تغییر ساختار اقتصادی وابسته ذکر شده بود. اما اعتبارات برنامه به گونه‌ای بین بخش‌های مختلف توزیع شده بود که نیروی محرکه‌ای را برای دستیابی به چنین هدفی پدیدار نمی‌ساخت.[۱۸۳] بنابراین در این مقطع، برنامه ریزی برای توسعه موفقیت آمیز نبود و این کارعملاً به دوران بعد از جنگ تحمیلی موکول گردید.
در اولین برنامه ۵ رسید.[۱۸۴] در برنامه های بعدی نیز علی رغم پیش بینی ها ، در عمل نفت جایگاه و سهم خود را تامین درآمد عمومی حفظ کرد.
نفت و صنعتی‌شدن
براساس تئوری‌های توسعه، بویژه نظریه‌های موسوم به نوسازی، گذار جامعه به مرحله صنعتی‌شدن یکی از پیش‌نیازهای توسعه است. تجربۀ کشورهای توسعه‌یافته و درحال توسعه نیز بیانگر این واقعیت است که صنعتی‌شدن یکی از اصول ثابت توسعه است. البته باید توجه داشت که صنعتی‌شدن صرفاً تأسیس تعدادی بنگاه تولیدی صنعتی نیست بلکه گسترش نظم در مؤسسات صنعتی، تولید براساس شیوه‌های جدید علمی، افزایش سرعت و دقت در تولید، گسترش و نهادینه‌شدن فرهنگ کار و …، از لوازم و شاخص‌های صنعتی‌شدن می‌باشند. چنانچه این تعریف از صنعتی‌شدن را بپذیریم، این پدیده هیچگونه تضادی با بخش‌های دیگر بویژه بخش کشاورزی ندارد و این شیوه ها را می توان در بخش کشاورزی نیز کمابیش بکار برد.
سابقۀ ایجاد صنایع جدید در تاریخ معاصر ایران به اقدامات عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه و اصلاحات امیرکبیر، صدر اعظم ناصرالدین شاه باز می‌گردد. در دوره رضاشاه نیز این روند کمابیش ادامه یافت. پس از جنگ جهانی دوم و با آغاز برنامه‌های توسعه، ایجاد صنایع جدید در برنامه های دولت گنجانده شد بطوری که در برنامه دوم توسعه حدود ۱۲درصد از هزینه‌های برنامه به صنایع و معادن اختصاص یافت. در دهه ۱۳۳۰(بعد از کودتای ۲۸ مرداد) همزمان با نفتی شدن اقتصاد کشور، مقدمات صنعتی شدن نیز فراهم گردید؛
جهت‌گیری اصلی برنامه‌های عمرانی دولت در دوره پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سوی گسترش زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی و ایجاد زمینه‌ برای سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی داخلی و خارجی بود. از نظر روند صنعتی‌شدن ایران، این دوره را تا آستانه اصلاحات ارضی باید دوره آماده‌سازی زمینه برای مرحله دوم صنعتی‌شدن ایران به حساب آورد. اولین مرحله صنعتی‌‌شدن ایران از دوره رضاشاه آغاز شد، این مرحله دامنه‌ای محدود داشت و به واردکردن صنایع اولیه از قبیل نساجی و مواد غذایی و صنایع زیرساختی مانند سیمان و آجر و مصالح ساختمانی محدود می‌شد. مرحله دوم صنعتی‌شدن ایران که از دوره اصلاحات ارضی و همزمان با افزایش سهم نفت در اقتصادآغاز ‌گردید ، با الگوی «جایگزینی واردات» مشخص می‌شود.[۱۸۵]در این دوره صنایع کشور هم از نظر کمّی و هم از نظر کیفی رشد قابل توجهی داشتند.
همزمانی رشد سریع صنایع با افزایش درآمدهای نفتی دلیلی بر اثرگذاری نفت بر صنعتی‌شدن است و انگیزه بررسی رابطه این دو پدیده اقتصادی (نفت و صنعتی‌شدن) را افزایش می‌دهد. نفت حداقل از دو طریق بر صنعت ایران موثراست.
الف) تأمین سرمایه اولیه برای گسترش صنایع
ب) ایجاد صنایع وابسته به نفت
در اینجا ضمن بررسی تحولات نفت و روند گسترش صنعت کشور، نمونه‌هایی از فرایند تحقق این آثار دوگانه بررسی می‌شود:
الف- درآمد نفت و صنعت:
از آغاز دهه ۱۳۴۰ شمسی تولید برای بازار داخلی و منطقه‌ای آغاز شد. از آن زمان تا کنون درآمدهای نفتی نقش عمده‌ای در تأمین سرمایۀ صنایع داشته‌اند. دولت ایران به عنوان دریافت‌کننده درآمد نفت، عامل محرک رشد صنعتی بوده و این سیاست را به شیوه های مختلف اجرا کرده است؛ در بسیاری از موارد، دولت بطور مستقیم به سرمایه‌گذاری در صنایع پرداخته است؛ طبق برنامه سوم ۱/۵۳ درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های صنعتی بوسیله دولت انجام شد، سهم دو کمابیش بکار برد.
سابقۀ ایجاد صنایع جدید در تاریخ معاصر ایران به اقدامات عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه و اصلاحات امیرکبیر، صدر اعظم ناصرالدین شاه باز می‌گردد. در دوره رضاشاه نیز این روند کمابیش ادامه یافت. پس از جنگ جهانی دوم و با آغاز برنامه‌های توسعه، ایجاد صنایع جدید در برنامه های دولت گنجانده شد بطوری که در برنامه دوم توسعه حدود ۱۲درصد از هزینه‌های برنامه به صنایع و معادن اختصاص یافت. در دهه ۱۳۳۰(بعد از کودتای ۲۸ مرداد) همزمان با نفتی شدن اقتصاد کشور، مقدمات صنعتی شدن نیز فراهم گردید؛
جهت‌گیری اصلی برنامه‌های عمرانی دولت در دوره پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سوی گسترش زیرساخت‌های صنعتی و اقتصادی و ایجاد زمینه‌ برای سرمایه‌گذاری‌های بخش خصوصی داخلی و خارجی بود. از لت در برنامه چهارم ۸/۳۸ درصد و در برنامه پنجم ۴۰درصد از سرمایه‌گذاری صنعتی بوده است. افزایش قیمت نفت در برنامه پنجم این نسبت را بالا برد، بطوری که در سال ۱۹۷۵، ۶۰درصد از کل سرمایه‌گذاری‌های صنعتی مستقیماً از سوی دولت صورت گرفت. علاوه بر این،دولت در تامین سرمایه ی صنایع بخش خصوصی نیز نقش داشته است. در گذشته، در بازار به بازرگانان وام داده می‌شد، اما با گسترش صنایع، سرمایه بازار برای تأمین هزینه بخش صنعت کافی نبود لذا از دهه ۱۳۵۰ به بعد، دولت سرمایه لازم برای توسعه صنایع را ازطریق برخی مؤسسات مالی مانند بانک اعتبارات صنعتی، بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، صندوق ضمانات صنعتی و بانک توسعه و سرمایه‌گذاری ایران تأمین کرد.[۱۸۶] اعتبارات صنعتی اعطاشده توسط ۳ بانک در سالهای ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۵ به شرح جدول زیر می‌باشد:
جدول شماره۹، اعتبارات اختصاص یافته به صنایع(۵۶)

نام بانک

۱۳۵۳

۱۳۵۴

پیشرفت به درصد

۱۳۵۳

۱۳۵۴

بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران

۱۲۷۲۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[یکشنبه 1401-04-05] [ 08:24:00 ب.ظ ]




موضوع داستان (جمعه خاکستری، روایت دیگر، در غربت، مشنگ و دل فولاد) تقریبا شبیه هم است در همه این داستان‌ها نویسنده به وضع زندگی زنان روشنفکری که از خانه طرد شده‌اند و در عین حال مطلقه هستند اشاره کرده است. در واقع دل فولاد روانی‌پور صورت کامل شده این داستان‌ها است.
«روایت دیگر» از مجموعه سنگهای شیطان نیز روایت این زنان است با این تفاوت که در آنجا زن مورد بحث به محض وارد شدن به دانشگاه قید خانواده را می‌زند«در دانشگاه دو اتفاق ساده برایش رخ می‌دهد یکی اینکه بالکل خانواده‌اش را فراموش می‌کند و بخشی از قشر خاکستری مغز او، آن قسمت که مربوط به خانواده بخصوص پدر و مادر و خواهرانش می‌شد، به نحوی مرموز آسیب می‌بیند» (همان،۱۳۶۹ج:۷۲) همان قدر که خانوادهای این زنان از وضعیت زنان روشنفکر و تحصیل‌کرده جامعه بیزار است آنها نیز از وضعیت خانواده‌هایشان راضی نیستند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۳-۲-۱-۲-۲ نفرت از زندگی اشرافی:
تفاوتی که زنان روشنفکر با خواهران و زنان نزدیک به خود دارند در توجه آنها به زندگی و اشراف‌زدگی است.
«خواهر اولش را دید که روی دست شوهرش غش کرده بود، همانی که با او حرف نمی‌زد و تمام کاغذ و کتابهایش را سوزانده بود. شوهرش باکت چرمی ‌و عینک دودی بالا بلند و قوی بنیه در کنارش ایستاده بود، علاقهمند به مشاعره و ادبیات. کسی که دوست می‌داشت همیشه «ش» بدهد تا بگوید: شاها تو زمردی و دشمن افعی….(روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۱۲۸).
نویسنده برای توصیف سرمایه‌زدگی این خانواده‌ها حتی از توصیف سگشان و محیط زندگی‌شان نیز استفاده می‌کند «بلاکی سگشان بود سگ اسکاتلندی وفادار که بارها بجای استخوان او را گاز گرفته بود» (همان،۱۳۶۹الف:۱۲۸).
اشراف‌گری این خانواده‌ها تا آنجاست که در مراسم تشییع خواهر‌شان تمام تلاش آنها در جهت نشان دادن نشانه‌های فخر و ثروت است و اینها چیزهای است که زن روشنفکر جامعه روانی‌پور از آن بیزار است. انسانهایی که تمام وجودشان سرشار از ریاکاری، تفاخر و تظاهر است.
«وقتی او را به طرف آمبولانس بردند روی نعش‌کش نیمه خیز شد، آمبولانس را آذین بسته بودند و مانند ماشین عروس گلکاری کرده بودند.
وقتی او را در آمبولانس گذاشتند نفسی به راحتی کشید. خوشحال بود که ردیف ماشین‌های اعیان و اشراف را که با خوشحالی پشت آمبولانس بوق می‌زدند نمی‌بیند.» (همان،۱۳۶۹الف:۱۲۹).
همان‌گونه که بیان شد وجود این زن هیچ ارزشی برای خانواده ندارد و در مراسم مرگ او برای ابراز وجود مراسم را با احترامات ویژه برگزار می‌کنند. نکته جالب این است که این خواهران در روز مرگ او با آرایش کامل بر جنازه او حاضر می‌شوند و با هم یکصدا شیون می‌کنند. «بعد از تو ماچه کنیم؟ این در حالی است که قبلاً همیشه با این جمله او را از خود دور می‌کردند. الهی از دار دنیا بری و وانگردی. و این رفتار خواهرانش که چشمان سرمه کشیده‌شان زیر تورهای سیاه برق می‌زد و درخشش النگوهایشان چشم زنی را که مرده بود خسته می‌کرد برای زن مرده غیرقابل تحمل بود» (همان،۱۳۶۹الف:۱۲۷).
در داستان «روایت دیگر» همین رفتار باز به چشم می‌خورد. خواهران ثروتمند که گوشوارهایشان از زیر تور سیاه چشم نوزاد را می‌زد و باز هم به کتاب‌ها و کاغذ‌های او پیله کرده‌اند (ر.ک.روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۷۸). رفتار بد این خواهران آن زمان اوج می‌گیرد که بالای قبر خواهرشان قرار می‌گیرند در حالی که به شدت از مرگ او خوشحال هستند تظاهر به ناراحتی می‌کنند.
«او را دراز به دراز توی گودالی می‌خوابانند و در اینجا نوزاد ضجه خواهران عزادار را می‌شنود که فریاد می‌کشیدند: بعد از تو ما چه کنیم! و او غیرتی می‌شود برای اولین بار در زندگیش احساس گناه می‌کند، قلبش می‌گیرد، در قبر تکان می‌خورد و خواهرانش ناگهان با وحشت عقب می‌نشینند و همگی با هم او را با انگشت بهم نشان می‌دهند و فریاد می‌کشند (جوری فریاد می‌کشند که انگار عقرب دیده‌اند) وای بازم می‌خواد زنده بمونه!» (همان،۱۳۶۹ج:۸۰).
نویسنده نه تنها به این نوع خانواده‌های اشرافی اشاره می‌کند، بلکه به نمونه‌هایی از این مرفهان بی‌درد که در بحبوبه جنگ و انقلاب زندگی می‌کردند نیز اشاره کرده است. در مقابل این نوع خانواده‌ها، زنان بی‌سرپرست و تنها و طرد شده هستند که از کمترین امکانات زندگی محروم‌اند. نمونه‌های این نوع زنان را در (دل فولاد، جمعه خاکستری، کولی‌کنارآتش، سه تصویر) قابل مشاهده است که در مقابل این خانواده‌های اشرافی قرار می‌گیرند.«کنار دیوار در کوچه‌ها راه میرفت، از پنجره بسته خانه‌ها صدای خنده و موسیقی میامد. از کنار در بزرگی گذشت، سگی پارس می‌کرد، غریبه بود، محله را نمیشناخت، در خیابان فرعی پیچید، ماشینهای شخصی بوق میزدند، چراغشان را روشن میکردند و با نیش قرمزی او را از جا میپراندند» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۱۳۴).
«مرد خریدار چاق بود با صورتی سرخ و تپل و لهجه غلیظ ترکی و با مرد فروشنده چونه می‌زد و هر از گاهی برمی‌گشت و به زنهای توی صف نگاه می‌کرد و می‌خندید، دو تا دندان طلایی داشت و سرجایش وول می‌خورد و خوشحال بود، خیلی خوشحال» (روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۸۷).
در مجموعه «نازلی»، در اولین داستان این مجموعه «رعنا» زنی ثروتمند و غرب زده است که قهرمان داستان را با ثروت و چک‌های بی‌حساب خود در جمع دوستانش تحقیر می‌کند و تمام فکر او مجالس مختلف است که برپا می‌کند و شاعران و نویسندگان فقر‌زده را در چنگ خود نگه می‌دارد. قهرمان داستان نازلی با وارد کردن پهلوان همه دوران سعی در تحقیر او دارد و به این صورت ثروتش را در چشمش خوار می‌کند (ر.ک.روانی‌پور،۱۳۸۱: ۱۴).
در کولی‌کنارآتش «آینه» وقتی وارد تهران می‌شود تا مدتها دربه دری را تحمل می‌کند و با آشنایی با قمر و سحر به خانه آنان راه پیدا می‌کند اما با نبودن کار و شلوغی‌های سال ۵۹ مواجه می‌شود و مجبور به گدایی لباس کهنه‌های در محل‌های بالای شهر می‌شود و با واکنش مختلف این قشر از جامعه روبرو می‌شود (ر.ک.روانی‌پور،۲۲۳:۱۳۸۸).
۳-۲-۱-۲-۳-کار و نوشتن:
وجه تمایز زنان روشنفکر با دیگر زنان جامعه در این است که این زنان برای اینکه مستقل باشند و روی پای خود بایستند، به کار کردن بیرون از خانه رو می‌آورند گرچه گاهی احساس نارضایتی می‌کنند «کار، کاری که آنچنان مشتاق، زندگی زنانه‌اش را به خاطر آن رها کرده بود مثل وزنه‌ای سنگین و سربی روی زندگیش فشار میاورد» (روانی‌پور،۱۳۳:۱۳۸۳). کار و نوشتن و مطرح شدن، مهمترین بخش زندگی زنان روشنفکر جامعه روانی‌پور است. عشق به نقد و تحلیل و نوشتن برخستگی‌های آنان چیره می‌شود. زندگی این زنان با کار و تلاش عجین است. اما بعدها این نگاه نویسنده عوض می‌شود و در کنار نوشتن به زندگی، فرزند، همسر توجه دارد و در زن فرودگاه فرانکفورت این مسأله شکلی کاملا متمایز می‌گیرد.
در دل فولاد اوج زندگی گریزی و تلاش برای کار و نوشتن است به گونه‌ای که فکر زمان تمام زندگی نویسنده را پر می‌کند و مدام نگران زمان است که می‌گذرد «جلسه نقد و تحلیل، خونی انگار در رگهایش دوید. جانی تازه گرفت و دید که آن زن، هم او که آنسوی سیم جیغ می‌کشید، با صدایش که از آب نمک بود عقب نشست» (همان،۲۷:۱۳۸۳). با نوشتن است که قهرمان هویت پیدا می‌کند و مشکلات را فراموش می‌کند در حقیقت به هر چیزی چنگ می‌زند تا زمان را از دست ندهد و نوشتن هجوم زندگی و بودن برای اوست.«همان وقت بود که با خودم گفتم باید روزانه زندگی کنی و یا مثل پروانه که مهلت هشت روزه‌ای بیشتر ندارد. تمام این مدت کار کرده ام، چه آرامشی!» (روانی‌پور،۹:۱۳۸۱).
تمام فکر این زنان، تلاش برای نوشتن است و نوشتن راهی است که آنان را از فشارها و ظلمی‌که بر آنان وارد شده است نجات می‌دهد. به اعتقاد روانی‌پور نوشتن پناه اوست. روانی‌پور در «چندین هزار و یک شب» با الگوبرداری از هزار و یک شب و داستان شهرزاد قصّه‌گو، نجات این زنان را نیز در نوشتن می‌داند. اگر شهرزاد باید قصه می‌گفت تا به این صوت خود را از چنگ مرگ نجات دهد، این زنان نیز باید بنویسند تا از خرد شدن و نابود شدن در امان بمانند. زمان برای آنان ارزشی بی‌نهایت دارد همانگونه که در چندین هزار و یک شب شهرزاد باید قصه‌ای برای بیان کردن داشته باشد و زن قهرمان هر شب در شهر می‌گردد با قصه‌ای نزد شهرزاد بازمی‌گردد تا او را نجات دهد(ر.ک.روانی‌پور،۹۷:۱۳۷۲).
افسانه سربلند در دل‌فولاد نیز باید از زمان نهایت استفاده را بکند تا از اتهام‌های وارد شده جلوگیری کند و چهره واقعی خود را به پدر نشان دهد.او باید ثابت کند که زور آن زنی که می‌نویسد بیشتر از زنی است که با لباس نارنجی نصف شب در خیابان سرگردان است. تمام استرس افسانه زمان است، زمان چون اتوبوس است که ممکن است از رفتن او غافل شود و وقتی برسد که اتوبوس رفته باشد. «دیروقت شب بود، کار کرده بود و اتوبوس از دستش در نرفته بود و دیکتاتور طوری توی پنجره نشسته بود که هیکلش تمام قاب را پوشانده بود» (روانی‌پور،۱۰۱:۱۳۸۳). دیکتار نماد نوشتن است که مدام بر افسانه امر و نهی می‌کند و او را وادار به نوشتن می‌کند و قطار و اتوبوس نماد زمان و سرعت گذشت عمر است «آدمی‌که به خاطر یک درخت نارنج در چهارچوب دری نیمه باز زندگیش را حداقل بخشی از زندگیش را کنده است و گذاشته تا زیر چرخ‌های اتوبوس و یا قطار له ‌شود. ناگهان می‌بیند که چیزی ندارد، دستان خالی، ذهن پریشان و یک درخت خشک شده نارنج و قطاری که راه افتاد و اتوبوسی که رفته است» (همان،۲۲:۱۳۸۳). این نگرانی دایمی‌ روانی‌پور است که در دل فولاد در قالب افسانه سربلند او را شکل می‌دهد که نگران زمان است «زمان چه آسان از بغل گوش آدمی‌‌می‌گذرد به سرعت باد، به سرعت برق. و همیشه خیال می‌کنی آماده‌ای، همه کارهایت را کرده ای و آماده تا وقتی اتوبوس برسد سوار شوی و با آن بروی در همان خطی که می‌خواهی، اما پلک می‌زنی و اتوبوس رفته است. همیشه اتوبوس رفته است و تو مانده‌ای» (همان،۲۲:۱۳۸۳).
نویسنده نگرانی از دست دادن زمان و فرصت نداشتن را در (داستان پرشنگ و رمان دل فولاد) به بهترین وجه نشان می‌دهد. این سالها اوج فعالیت‌های کاری روانی‌پور است به همین دلیل تمام استرس‌ها و نگرانی‌های او در این بخش قابل ملاحظه است. روانی‌پور نگران از اینکه مبادا وقت را از دست بدهد. در تمام رمان دل فولاد براین نکته تاکید دارد. نوشتن، ثبت کردن مبارزات مردم، قصه خواندن و نقد و تحلیل تمام ذهن نویسنده را پر کرده است. «برای کارهای اساسی وقت لازم است و این زندگی، زندگی بیست و پنج ساله چه زود تمام می‌شد، زمان می‌گذشت به سرعت باد و فرصتی نبود تا کتاب بخواند، قصه بنویسید و زندگی و مبارزات مردم را ثبت کند، نه، دیگر زندگی به آخر رسیده بود» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۱۱۰).
۳-۲-۱-۲-۴-نداشتن خانه و سرپناه:
ویرجینیا وولف در کتابی از آن خود می‌نویسد «زنی که می‌خواهد داستان بنویسد باید پول و اتاقی از آن خود داشته باشد» (وولف،۲۴:۱۳۸۴). آنچه که ذهن روانی‌پور را در این سال‌ها سخت به خود مشغول می‌کند دغدغه نوشتن و مطرح شدن زنان چون خود اوست اما در این راه مشکلات زیادی وجود دارد. یکی از مشکلات قهرمانان داستان او در‌بدری در شهرها و نداشتن خانه و مسکن و سرپناه است. آنچه که مدام ذهن افسانه سربلند را اذیت می‌کند، بی‌پناهی و نداشتن خانه است«خواهد گفت خانه‌اش آتش گرفته است و این خیلی بهتر است که خانه آدمی ‌آتش گرفته باشد تا اصلاً خانه‌ای نداشته باشد. یک خانه آتش گرفته وجود دارد و هرچه وجود داشته باشد می‌توانی رویش قیمت بگذاری» (روانی‌پور،۱۶۰:۱۳۸۳).
داشتن این خانه چقدر در حل مشکلات و نوشتن بی‌دغدغه، به او کمک می‌کند به طوری که وقتی افسانه خانه‌ای پیدا می‌کند، حسی که از این خانه و استقلال دارد قابل توصیف نیست.
«تا دیروقت شب کار کرده بود و حالا اولین بار بود که بعد از سالها در خانه خودش بیدار می‌شد و نه در اطاق خودش!؟ خانه خودش حسی گم شده و آشنا: دو تا اطاق و همه چیز از آن خودش. یک خانه مستقل یک جای خوب. می‌توانست درِ خانه‌اش را ببندد و برود و باز برگردد و توی راه به خودش بگوید که می‌روم خانه خودم و این هم کلید!» (همان،۸۳:۱۳۸۳).
در کولی‌کنارآتش نویسنده به سراغ بی‌سرپناهی آینه می‌رود و نداشتن خانه و سرپناه زنان مطلقه و روشنفکر جامعه را بیان می‌کند. آینه معتقد است هنگامی‌که می‌تواند آینه بخرد پس می‌تواند خانه‌ای نیز داشته باشد«به دستانش می‌اندیشید که از پس خریدن آینه‌ای برآمده بود…. هرکس بتواند آینه‌ای بخرد از پس خریدن همه چیز برمی‌آید…. در جایی نامعلوم و دور خانه‌ای ساخت، سنگهایش همه سبز در سرایش گل کاشت و درختان، ناگهان از زمین قد کشیدند» (روانی‌پور،۱۱۵:۱۳۸۸).
بی‌سرپناهی سخت‌ترین درد و مشکل زنان است. در کولی‌کنارآتش زنان بدون سرپناه شب‌های زیادی را در قبرستان‌ها، بیمارستان و ترمینال می‌گذرانند«خانه، خانه خودش…. دلش از شوق می‌لرزید، در دل زندگی بودند، در دل جهان، نه در نکبت قبرستان و آویخته بر گردن این و آن» (همان،۱۰۱:۱۳۸۸). روانی‌پور خود بیان می‌کند که اینها همه نشانه‌هایی از زندگی خود اوست. با اینکه او به عنوان یک زن تحصیل‌کرده و نویسنده به تهران قدم گذاشته بود، شب‌های زیادی آوارگی کشیده و در سخت‌ترین شرایط زندگی کرده و شغل‌ها زیادی را نیز تجربه کرده بود. شب‌های تاریک زندگی آینه، شب‌های سخت و طاقت فرسای زندگی اوست. «انگار کسی همه عالم را خبر کرده است که تو جا و مکان نداری ، که باز توی خیابان افتاده‌ای و تو می‌خواهی نشان بدهی که هیچ اتفاقی نیفتاده که امروز، دیروز است و دیروز فردا و پس فردا» (همان،۱۹۴:۱۳۸۸).
۳-۲-۱-۲-۵-تنهایی:
تنهایی بزرگترین جرم زنان روشنفکر است. به خاطر این تنهایی روزهای تعطیل برای آنان خسته کننده و کسالت‌بار است. «زن غلتی زد، پتو را دور خود پیچید و به ساعت دیواری خیره شد. حرکت پاندول یکنواخت و منظم بود، مثل دیروز مثل روزهای پیشین. روی صفحه ساعت غبار نشسته بود و عنکبوتی پر حوصله دور بر ساعت تار تنیده بود» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۱۳۳). «جمعه خاکستری» حکایت تلخ تنهایی زنی است که تنها زندگی می‌کند؛ زنی که در پایان روز به پرنده‌ای پناه می‌برد که او نیز به زودی می‌میرد و اندوهی تلخ برای او به جا می‌گذارد. روانی‌پور با بیان این داستان‌ها، مشکلات و سختی‌ها زنان جامعه خویش را بیان می‌کند. این تنهایی بهانه‌ای است در دست مردان تا به او نزدیک شوند و خنجری است در دست زنان تا به او ضربه بزنند.
«دیگر فهمیده بود که مجرم است. تنها زندگی می‌کرد و یک درخت نارنج را خشکانده بود اما آنها از کجا بو برده بردند که آن شب را گم کرده ، تنگی آب نمک برداشته و تمام نارنج‌ها را خشکانده …. و صداهای آن سوی سیم از او وحشت داشتند، می‌ترسیدند و گاهی رگه‌دار و خفه، شنگول و مست از او خواسته بودند که بیاید….
یک درختهایی اینجا هست که نگو، نارنج‌هایی دارد که بیا و ببین. و زنها مثل تمام گربه‌های دنیا چنگال کشیده بودند و می‌ترسیدند که بیاید و بر تنه درختشان خنج بزند» (روانی‌پور،۲۶:۱۳۸۳).
رفتار جامعه با آنان بی‌رحمانه است. مردان برای هوا و هوس می‌خواهند و زنان از آنان بیزار هستند. نویسنده حتی در سالهای پس از انقلاب نیز به زندگی این زنان بی‌سرپرست و شرح بی‌پناهی آنان پرداخته است «و سال ۵۹ هنوز مسافرخانه‌ها را نمی‌گشتند و زنان تنها می‌توانستند اتاقی در مهمانخانه‌ای، هتلی پیدا کنند بی‌آنکه به اداره اماکن عمومی ‌بروند و اجازه بگیرند» (روانی‌پور،۱۷۹:۱۳۸۸). نویسنده دید انتقادی خود را متوجه انقلاب می‌کند که در این زمان وضع زنان بدتر می‌شود و آنان باید بی سرپناهی خود را به گونه‌ای دیگر حل کنند.
روانی‌پور در«زن فرودگاه فرانکفورت» به یکباره تغییر موضع می‌دهد. اکثر زنانی که بیان می‌شوند، زنانی هستند که نقش منجی را بازی می‌کنند و از آه و ناله‌های زنانه خود را رها کرده‌اند و شیوه منطقی و جنگ و مبارزه را برگزیده‌اند. در این مجموعه زنان روشنفکر جامعه او دیگر خانواده را ترک نمی‌کنند بلکه می‌مانند در عین حال که دارای خانه و خانواده هستند به کار و نوشتن می‌پردازند.
نکته بسیار مهمی‌که در مورد زنان روشنفکر و نویسنده روانی‌پور باید به آن اشاره کرد، اشاره نویسنده به نقش مزاحم‌هایی است که در جای جای داستان‌ها در مقابل این زنان قد علم می‌کنند. خواهران چندگانه در داستان مشنگ، دل فولاد و روایت دیگر که در بعضی جاها نویسنده با عنوان خواهران بافنده باردار از آنها نام برد. دومین گروه پیرزنان هستند که مدام رفتار این زنان را کنترل می‌کنند پیرزن خانه نسرین دوست افسانه سربلند، پیرزن خانه افسانه که اگرچه متفاوت‌تر است اما تقریباً ویژگی بازدارنده دارد. مادر سیاووش، پیرزنان داستان چندین هزار و یک شب که منتظر کشته شدن شهرزاد هستند. که نماد روز‌مرگی هستند.
۳-۲-۱-۳-زنان و خانواده
از دیگر مباحث مورد توجه روانی‌پور در اندیشه زنان توجه به خانواده و کانون خانواده است. روانی‌پور در اهل‌غرق به گرمی‌ و صمیمیت اهل جفره و همدلی و روابط صمیمانه خانواده اشاره می‌کند و به این نهاد مقدس ارج و بهایی ویژه می‌دهد. زنان محیط روستایی و آبادی روانی‌پور عاشق خانه و خانواده خود هستند. زن در نقش همسر و مادر مهمترین رکن خانواده است. آنچه برای این زنان مهم است رضایت شوهرانشان از آنان است و در عوض مردان این محیط نیز چون زنان خود در حفظ این روابط تلاش ویژه می‌کنند اما در جامعه شهری روانی‌پور دیگر از صمیمیت جفره‌ای خبری نیست. اینجا با زنان متفاوتی سروکار داریم که یا به خاطر محیط کار و شغل و فعالیت از جمع خانوادگی دور می‌شوند و با حسرت نوستالژیک‌وار از روزهای گذشته یاد می‌کنند یا با زنانی فقیر، رقاصه‌ها و فاحشه‌ها مواجه‌ایم که اگرچه خواهان داشتن زندگی آرام هستند به خاطر وضعیت خاص که دارند از آن محروم هستند.
«رفته بود، خیابان قصرالدشت، دیروقت شب، وقتی تمام زنانی که خانه و کاشانه‌ای دارند، دیگر نمی‌آیند، رفته بود با چادر سیاه و بسته‌های شمع، روشن کرده بود. و نشسته بود تا صبح و گریه کرده بود تا صمد که پیدایش نبود برگردد و مرد آمده بود اما یک روز غروب، دیگر خودش نبود، سکوتی درندشت و بی‌حصار و جیران روبه ستاره‌ها نالیده بود…..» (روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۴۵).
داشتن خانواده‌ای که در آن احساس آرامش کند حتی اگر مرد سالاری برآن حکمفرما باشد از آرزوهای این زنان است. آرزوی «جیران» این است که سایه مردی بالای سرش باشد و اتاقی که بتواند نام خانواده برآن بگذارد.« بیا با من، هر کجا که هست، هرکجا که نیست، وقتی نباشی باغ بی‌حصارم. و می‌پائید مرد: در جایی آشنا اگر نباشد…. و آنچه داشت و نداشت در حساب مرد. خوش داشت بگوید، خرجی! و مرد مثل همه مردان عالم، پولی از جبیش درآورد و پرت کند روی دامنش و مرد فقط می‌گفت: آخر چه ربطی به من دارد.» (همان،۱۳۶۹ج:۴۸). نویسنده با بیان زندگی جیران، عشق به زندگی و همسرداری و خانه‌داری او را بیان می‌کند. حتی برای زنان این طبقه نیز نگران است و داشتن زندگی و خانواده سالم را حق آنان می‌داند«خوش داشت که مرد از سر کار بیاید خسته، با دوتا نان بربری و او در چهارچوب پنجره به انتظار بنشیند و بعد آبی روی دستش بریزد و حوله‌ای بدستش بدهد، حوله‌ای که بوی گلاب بدهد و مرد فقط شبها می‌آمد و یا جمعه تا گلویی تازه کند» (همان،۱۳۶۹ج:۴۸).
نویسنده به انتقاد نگاه ابزاری مردان به زنان می‌پردازد و داشتن جامعه سالم را در این می‌داند که زنان در امنیت زندگی کنند. زنان شاغل نیز با اینکه کار را بر زندگی و داشتن خانواده ترجیح می‌دهند در بسیاری مواقع از روزهایی که در کانون خانواده بوده‌اند یاد می‌کنند. این نگاه نه به هر نوع زندگی است بلکه زندگی که در آن مرد سالاری حکم فرما نیست. «انگار سالها پیش بود که هر روز صبح بلند می‌شد، سماور را روشن می‌کرد و بساط صبحانه را می‌چیند تا او که خروپفش تمام اطاق را پر کرده بود با حوصله بلند شود و سر سفره بنشیند، شاید قابل تحمل بود و او نمی‌توانست و یا نتوانسته بود» (روانی‌پور،۱۳۶۹الف:۱۳۴). نویسنده معتقد است شاید می‌شد بر روی همه این وقایع همچون زنان دیگر چشم بپوشد و هیچ چیز را نبیند اما تحمل مرد‌سالاری و بی‌وفایی مرد چیزی است که زنان تحمل آن را ندارد وگرنه زندگی خانوادگی و پیوند زناشویی محکم را هر زنی دوست دارد.هر زنی از هر قشری از جامعه که باشد داشتن کانون گرم خانواده بر هر چیز ترجیح می‌دهد، اگر عشق و علاقه‌ای که نیاز است تا این کانون را به وجود آورد وجود داشته باشد.
در دل فولاد که اوج نگاه منفی نویسنده به پدیده خانه‌داری و فرزند‌داری است. افسانه سربلند با آنکه دغدغه اصلی‌اش نوشتن و کار است، هر از گاهی دلتنگ زندگی است و دوست دارد که چون زنان خانه‌دار در کنار کار و نوشتن به زندگی بپردازد. بُعد کاری زنان داستان‌های روانی‌پور همیشه بر بُعد خانه‌داری برتری ‌دارد و حتی در زن فرودگاه فرانکفورت نویسنده با اینکه قهرمانی می‌سازد که خانه و زندگی و شوهر و بچه دارد ولی کار را بر آنان ترجیح می‌دهد. در حقیقت این زنان خانواده و زندگی را دوست دارند اما در کنار کار. شاید زمانی نگران لحظه‌هایی شوند که می‌توانستند مادری مهربان و همسری خانه‌دار باشند اما بازهم آنچه مهم است کار است.
«پس، پس این جوری تمام می‌شود تا تو یادت بیاید که روزی خسته می‌آمده با دانه‌های عرق روی پیشانیش، که شبی درگیر کار، بر سرش فریاد کشیده‌ای که صدای تلویزیون را کم کند که هرگز نگفته‌ای دوستش داری پسرک را عاشقانه دوست داری چون نگاه او را دارد….. مثل او می‌خندد و دستانش را مثل او حرکت می‌دهد. همیشه خجالت کشیده‌ای که بگویی تو در کنار او فقط مادر بوده‌ای و نویسنده…..» (روانی‌پور،۵۲:۱۳۸۰).
نویسنده معتقد است آنچه که باعث می‌شود یک زن این قدر در گفتن احساسات کوتاهی کند، گذشته‌ از مسأله کار، غرور خاص زنان است که به او اجازه گفتن این نوع حرفها را نمی‌دهد و خجالت از گفتن احساسات عاشقانه است.
«اینجا… جایی برای رسیدن نداشت، فقط باید به فرودگاه برود توی ایران ایر بنشیند، تا برسد، تا رسیده باشد به آن خانه درندشت و خورشید درخشان پنجره‌هایش و مردی با لبخند شیرین و قدرتمند و سادگی کودکانه‌اش …. چرا آن روز که گفته بود قهوه، از پشت میز بلند نشدم و قهوه‌ای برایش درست نکردم؟ چرا کنارش ننشستم و به آقای پوارو نگاه نکردم که سبیل‌های چرب و چیلی‌اش را تکان می‌داد؟ چرا خانه همیشه آن قدر نامرتب بود،… تو، … تو می‌دانستی که او دوست دارد وقتی که خسته می‌آید، خانه مرتب باشد… و تو همیشه وسط داستانی گیر کرده بودی، دور خودت می‌چرخیدی و فکر می‌کردی….» (همان،۵۴:۱۳۸۰).
نویسنده در کافه‌چی، زن را اسیر چهار دیواری می‌کند و از او یک کافه‌چی به تمام معنا می‌سازد اما در پایان داستان زن با آنکه همه سختی‌ها را کشیده و خانه را زندان می‌بیند، باز انتظار شوهر و پسرش را می‌کشد. او با ساختن کلبه جنگلی و قرار دادن پنجره بزرگ رو به جاده و مرتب کردن خانه در لحظه‌ای که احساس می‌کند همسرش به خانه بازمی‌گردد احساسش را نسبت به خانواده نشان می‌دهد (ر.ک.همان،۱۳۸۰: ۱۸).
۳-۲-۱-۴-فرزند و وابستگی به فرزند:
پدیده فرزند زادن و مادری یکی از وجوه مثبت زنان است. اصولاً هر زنی دوست دارد که روزی طعم مادر شدن را بچشد و فرزندانی زیبا و سالم به دنیا آورد. همان‌قدر که داشتن فرزند یک نیاز روحی در مادر است، نداشتن آن باعث نگرانی و غصه است. روانی‌پور در اهل‌غرق پدیده مادر شدن را یکی از ویژگی‌های مثبت زنان ارزیابی می‌کند. در این محیط تنها زنی که طعم مادری را نچشیده بوبونی است که همیشه نگران از دست دادن ناخدا علی است.« هرچند که بوبونی سالها بود در خانه‌اش بی‌زاد و رود زندگی می‌کرد» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۱۴). این زنان برای درمان نازایی خود دست به خرافات می‌شوند «آدمک‌های آهنی فقط می‌توانند مردها را تو خانه نگه دارند، مردهایی که زن‌هایی مثل بوبونی دارند که بچه نمی‌سازد و همه‌اش جلو آینه خودش را درست می‌کند» (همان،۱۳۶۹ب:۴۹). نگاه این زن به کودکان آبادی حسرت بار است. عشق به بچه از ویژگی مثبت آنان است. «ناخدا علی، بوبونی را نمی‌یافت؟ بوبونی زن بی‌زاد و رودش که بسیار با حسرت به کودکان آبادی خیره گشته بود» (همان،۱۳۶۹ب:۵۳).
عشق مادر و فرزندی در اهل غرق بسیار به چشم می‌خورد. مه‌جمال آن زمان که راهی دریا می‌شود، مادر دریایی او چشم به راهش دارد«مادر دریایی صدای مه‌جمال را شنیده بود و با لبخندی در انتظار ورود او، در جمع آبیان دریا نشسته بود. چه مادری است که بتواند تنها فرزند خود را دور، دور از خود و در دیار غربت رها کند. فرزند اگر مردی بیست ساله باشد، فرزند مادر است، کودکی بیش نیست، صلاح زندگی خود را نمی‌داند…» (روانی‌پور،۱۳۶۹ب:۱۰۵). عشق به فرزند، باعث شور و شوق والدین می‌شود «مه‌جمال می‌دید که توانش افزون شده، میل به ماندن و کار کردن در بازوانش او را به تلاش و تکاپو وا می‌داشت. کودکی به دنیا می‌آمد از آن او و جایی برای خود می‌خواست. باید ایوانی به پا می‌کرد با ستونهای بلند که باد از جانب دریا در آن کمانه کند و جان و دل را به آرامش بخواند» (همان،۱۳۶۹ب:۱۲۴) عشق به فرزند حتی زمانی می‌تواند تمام قانون‌ها را زیر پا بگذارد و هیچ قانونی را چون قانون دل قبول نکند. «کوزه … کوزه پدر…. کوزه‌ای که پول‌هایش را در آن می‌گذاشت و چال می‌کرد… تو هم پدر قانون قافله را به خاطر عشق شکسته‌ای؟ کوزه را در آغوش گرفت، بوی پدر می‌داد. بوی مهربانی او… صدای گریه‌اش میان نخل‌ها پیچید» (روانی‌پور،۳۹:۱۳۸۸).
در اهل‌غرق روانی‌پور از عشق و شوری که در بین آبادی حکمفرماست سخن می‌گوید. آداب زناشویی را ارج می‌نهد و به اعتقاد او آنان در فکر ساختن جهان هستند. «زندگی خوش می‌گذشت و شبها از پشت بامها صدای نفس نفس مردان و زنانی می‌آمد که در کار ساختن جهان بودند و صدای خنده ریز بچه‌ها که خود را به خواب می‌زدند. بچه‌ها به دنیا می‌آمدند و خانه‌ها و کپرها بزرگتر می‌شد» (همان،۱۳۶۹ب:۱۶۴).
در این جامعه نه تنها زنان به فرزند نگاه ویژه دارند که حتی زایر نیز برای بوبونی دعا می‌کند تا بچه‌دار شود و زمین خدا را آباد کند«زایر در آبادی می‌گشت. بوبونی را می‌دید که جارو به دست تا مسافتی دور، دور خانه‌اش جارو می‌کشید و نمک می‌پاشد. لبخندی بر لبانش می‌نشست و در دل برای بوبونی و تمام زنان جفره دعا می‌کرد تا زمین خدا را با بچه‌های خود آباد کنند» (همان،۱۳۶۹ب:۱۶۵).
مادر شدن و زایمان برای این زنان آن‌چنان راحت و طبیعی است که خیجو در آن هنگام که مشغول سر و سامان دادن کار خانه است، دخترش را به دنیا می‌آورد بدون اینکه درد زایمان او را اذیت کند.
«خیجو پیش از موعد مقرر بادش گرفت. در جمع زنان، کنار تنور نشسته بود و چونه‌های خمیر را گرد می‌کرد که درد چهار باد، فریادش را به هوا برد و تا دی‌منصور و مدینه زیر بغلش را بگیرند و او را به جانب خانه ببرند، زیر درخت گل ابریشم زائید. خیجو همان طور که ایستاده بود، پاهایش را باز کرد تا دخترک شتابزده و عجول، به روی زمین بیفتد» (همان،۱۳۶۹ب:۱۹۷).
با ورود آذر زن روشنفکر آبادی جُفره و عروسی گلپر، آذر دید منفی نسبت به فرزند پیدا می‌کند و بچه‌ها را از ازدواج و فرزندآوری برحذر می‌دارد. البته این سخنان آذر بیشتر به خاطر جامعه‌ای است که، در آن عقب‌ماندگی و فقر و ستم بیداد می‌کند. اگر آذر چنین می‌اندیشد به خاطر وضعیت خاص جامعه است. «حمایل گوش آذر را برده بود، و حالا دیگر می‌دانست که تنها زن است که می‌تواند بچه‌ای به دنیا بیاورد، با کسی عروسی کند، شکمش بالا بیاید و بعد بچه را تحویل جامعه بدهد، آن هم چه جامعه عقب مانده‌ای» (همان،۱۳۶۹ب:۳۵۶). فقر و عقب‌ماندگی جامعه و آگاهی باعث می‌شود که در پایان این داستان زنان آبادی جفره دچار نوعی سرخوردگی شوند و اگر برای خیجو به دنیا آوردن فرزند، عشقی به همراه داشت و از اینکه فرزند سالمی‌ به دنیا می‌آورد احساس شادی می‌کرد برای دختران او و آذر به دنیا آوردن فرزند در چنین وضعیتی حماقت محض است. «به هر حال فرقی نمی‌کرد که آدم از دریا بچه‌دار شود و یا از کسی که با او عروسی کرده، بچه‌دار شدن کار درستی نبود، مصیبت بود. اگر آدم در خارج باشد، باز می‌شود کاری کرد که آنجا بچه‌ها آینده دارند، ولی اینجا…..» (همان،۱۳۶۹ب:۳۵۶).
عشق به بچه نه تنها در اهل غرق وجود دارد بلکه در سنگهای شیطان، جیران که زن رقاصه‌ای است وقتی زن داداش صمد را با بچه‌اش می‌بیند عشق به داشتن فرزند در وجودش شعله‌ور می‌شود و با همه آنچه که بوی زندگی و هستی می‌دهد احساس بیگانگی می‌کند. «توی همان اطاق که روزگاری لباس خیسش را عوض کرده بود، سینه به سینه زنی شد، ذهن پریشانش او را نشناخت زن داداش صمد….. ماند و این بچه که دامنش را گرفته بود…. ماما …. و بیزار از خودش جیران ، و بیگانه با همه چیز، با آنچه بوی هستی می‌داد» (روانی‌پور،۱۳۶۹ج:۴۹). این نوع نگاه به فرزند در دل فولاد به یکباره عوض می‌شود و نویسنده انزجار افسانه سربلند را از بچه به این صورت بیان می‌کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:24:00 ب.ظ ]




۳-«شاعر مختار است در برخی از اوزان به جای «-U»، «U-» آورد یا برعکس عمل کند، این عمل را در اصطلاح قلب گویند» (همان:۴۷).
چــون یــاد کنـم طبـع طــربنــاک تــرا وآن صــورت خـوب و سیـرت پـاک تـرا
(ص۴۳۳،ب۱)
مفعـول مفـاعیـل مفاعیـل فعـل مفعـول مفـاعلن مفـاعیل فعـل
خــال زنـخــت تـیـــر گنــاه انــدازد رخــت دل عـاشـقــان بــه راه انـــدازد
(ص۴۴۱،ب۶)
مفعـول مفاعیـل مفاعیـل فعـل مفعـول مفاعلن مفاعیـل فعـل
مقصـود ز هـر حدیث و هر زمزمه اوست ســر جملـه هـر غلغلـه و دمـدمه اوست
(ص۴۳۷،ب۱۴)
مفعـول مفاعـلن مفاعیـل فعـل مفعـول مفـاعیل مفـاعیل فعـل
ز نـوش جهـان نصـیـب مـن نیش آمـد تـیــر اجلـم بــر جگــر ریــش آمــد
(ص۴۴۲،ب۷)
مفعـول مفـاعلن مفـاعیل فعـل مفعـول مفـاعیل مفـاعیل فعـل
فصل سوم
موسیقی کناری
۳-۱- موسیقی کناری
موسیقی کناری که شامل قافیه و ردیف است، عبارت است از تناسب های حاصل از تکرار واژگان در پایان مصراع یا بیت هاست. ردیف و قافیه به عنوان موسیقی کناری، یکی از عوامل تاثیر گذار شعر هستند که شاعر بخش مهمی از عواطف و اندیشه های خود را به کمک آن ها بیان می کند و نقش مهمی در موسیقایی، خوش آهنگی و گوشنوازی آن دارند، هر اندازه میزان کلمات یا حروف مشترک آنها بیشتر باشد، موسیقی شعر بیشتر است. «یکی از نقشهای ردیف در ایجاد موسیقی شعر جذب کلماتی است که با آنها در صامت و مصوت همسانی داشته باشد» (محسنی، ۱۳۸۲:۵۱).
موسیقی کناری مرکز ثقل ذوق هنری و زیبایی شناختی شاعر و ارزش موسیقایی شعر است؛ در عین حال، به سبب تکرار و تاکید، تجلی گاه عواطف و احساسات شاعر نیز هست. «تکرار در زیبا شناسی هنر از مسایل اساسی است؛ کورسوی ستاره ها و بال زدن پرندگان به سبب تکرار و تناوب است که زیباست. صداهای غیر موسیقایی و نامنظم را که در آن تناوب و تکرار نیست باعث شکنجه روح می دانند، حال آنکه صدای قطرات باران که متناوباً تکرار می شود، آرام بخش است» (ابوحمزه، ۱۳۸۵: ۲۱۷).
۳-۱-۱- قافیه
قافیه در خوش آهنگی و دلنشینی کلام تاثیر بسزایی دارد و «در واقع یکی از ترفندهای زیبایی آفرین درکلام، قافیه است» (وحیدیان کامیار،۱۳۸۱: ۷). قافیه یکی از ارکان مهم موسیقی شعر است و نقش غیر قابل انکاری در جریان شعری دارد، تکرار منظم آن درآخر ابیات باعث افزایش موسیقی و زیبایی شعر است. «قافیه در ابیات بعدی حکم مهار و زهوار دارد که غزل(یا قصیده) را قاب می گیرد» (خرمشاهی، ۱۳۷۳: ۵۵۲).
در تعریف قافیه نیز آمده است: «قافیه هم آوایی ناتمامی است که از تکرار یک یا چند صوت یاتوالی یکسان در پایان آخرین واژه های نامکرر مصاریع یا ابیات یک شعر و گاه پیش از ردیف می آید»(حق شناس، ۱۳۷۰: ۴۴). قافیه در شعر تاثیر غیر قابل انکاری دارد و شاعران از دیر باز تا امروز در این میدان هنر نمایی و طبع آزمایی کردهاند «قافیه به قول ماکایوفسکی چفت و بست شعر است» (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶: ۸۲).
قافیه در شعر اهمیت زیادی دارد و تنها یک آرایش شعری نیست، از جمله آهنگ و موسیقی شعر را تکمیل می کند و به زیبایی آن می افزاید و شادی آور و گوشنواز است (وحیدیان کامیار، ۱۳۶۹: ۹۲). قافیه های طولانی در شعر تاثیر موسیقایی بیشتری دارند، بخصوص در جاهایی که شاعر از ردیف بهره نبرده است. شعر در حکم بنایی است که پی و شالوده اصلی آن قافیه است و انتخاب زیبا و به جای قافیه سبب استحکام و دوام این بناست.
«قافیه همچون میخی زرین است که تخیلات شاعران را تثبیت می کند» (فرشید ورد، ۱۳۵۷: ۹۰). قافیه باید طوری در شعر قرار بگیرد که با سایر عناصر بیت تناسب و هماهنگی داشته باشد و از لحاظ دیداری و شنیداری تاثیر گذار باشد «مثل مهمانی باشد که انتظارش را می کشند نه آنکه چیزی باشد ناتراش و مزاحم» (زرین کوب، ۱۳۷۲: ۱۰۱).
بر خلاف آنچه عدهای اظهار کرده اند، قافیه سبب قید و بند نیست؛ بلکه به شکل گیری جریان شعری نیز کمک کرده و باعث گسترش مفاهیم ذهنی شاعر می شود. احساسات شاعر در قالب شعر تجلی پیدا می کند و قافیه به این اندیشه ها وسعت و پر و بال می دهد تا شاعر از این رهگذر بتواند هر چه بهتر احساسات درونی خود را در قالب کلمات ادا کند .«احساس و اندیشه شاعر، فلزی است که گویی در کوره ابداع تفته شده است و وزن و قافیه، قدرت آن را دارد که این آهن را آب دهد و تبدیل کند به فولاد، با قدرت و جلای فولادین» (همان: ۹۵)
۳-۱-۲- قافیه و انواع آن در اشعار اوحدی
قافیه به عنوان بخشی از موسیقی کناری در تاثیرگذاری، زیبایی و موسیقایی اشعار اوحدی نقش چشمگیری داشته است، وی به مقوله قافیه و اهمیت حضور آن در شعر توجه خاصی داشته و از انواع قافیهها برای دلنشین کردن و افزایش تاثیر کلام خود بهره برده است.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انواع قافیه به اعتبار حرکت و سکون حرف روی به دو قسمت تقسیم می شود:
الف- قافیه مطلق
ب- قافیه مقید
۱- قافیه مطلق: «آن است که حرف روی متحرک باشد و آن را قافیه موصول نیز خوانند».(شاه حسینی،۱۳۶۸: ۱۷۴). مانند(جانم و می رنجانم) در بیت زیر:

قــراری چــون نــدارد جــانم اینــجــا

دل خــود را چــه می رنجـانـم اینجــا
(ص ۷۲،ب۱۳)

و یا (راهش و ماهش) در این بیت:

بــر آستـان در او کسی کــه راهـش هست

قبـــول و منـزلـت آفتــاب و ماهش هست
(ص ۸،ب۹)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]




او در این حوادث در کنار توده عظیم مردم ایستاده، از حقوق اکثریت دفاع نموده، خواهان عدل و انصاف بوده است و با انتقاد از وضعیت اجتماعی حاکم بر جامعه، ستمدیدگان را به دفاع از حقوق غصب شده و آزادی از دست رفته شان بر می انگیزد.
او با انتقاد از مسائل و مشکلات اجتماعی، خود را زبان گویای مردم قرار داده، از شکایتها، دردها و رنجهای آنان سخن گفته است؛ ضمن اینکه مصیبت ها و گرفتاری های آنها را نیز بر دوش کشیده است.
جواهری به عنوان یکی از ناقدان بزرگ عراق در عرصه شعر معاصر، خواهان اصلاح جامعه خویش بوده و سروده های بسیاری در نقد مسائل اجتماعی از خود به یادگار گذاشته است.
از نظر جواهری بسیاری از مشکلات و گرفتاری های مردم عراق از جمله اختلاف شدید طبقاتی، ناشی از اصول سیاسی حاکم بر جامعه عراق بوده که از سوی بریتانیا بر ملت عراق تحمیل شده است.
مظالم اجتماعی که جواهری آن را مورد انتقاد قرار داده است، اغلب در فاصله طبقاتی شدید و توزیع ناعادلانه ثروت نمود می یابد.
جواهری به دو طبقه کشاورز و کارگر اهتمام ورزیده، خواهان آن است که این دو طبقه به حقوق از دست رفته خود، دست یابند. از این رو این دو طبقه سهم عمده ای از نقدهای اجتماعی جواهری را به خود اختصاص داده اند.
ستمگری های استعمارگران غرب و عمّال ایشان باعث شد که جواهری و بسیاری از تحصیل کرده ها، ادیبان، شاعران و نیز توده هایی از مردم عراق به گرایش های مار کسیستی و سوسیالیستی روی آورند و گرنه ظلم حکومت های مارکسیستی و سوسیالیستی در حقّ مردم بویژه در شوروی سابق از ابرقدرت های غرب کمتر نبوده است.
باید به «حب وطن»، به گونه‌ای که گفته شد، نگریست و آن‌را در مسیر فطری و الهی رهنمون نمود، در این صورت است که آدمی با نگرش درست نسبت به سرزمین خویش، گامی الهی را در جهت پرورش بُعدی از انسانیّت خویش برداشته است، و همه اصول انسانى مثل گذشت، احسان و ایثار از او بروز می‌کند.
وطن به اصطلاح عرفى و اجتماعى با نظر به آیات و روایات محبوبیت‏داشته و به طور طبیعى موجب تعلق خاطر آدمى بوده و محبت به وطن ممنوع قلمداد نشده است. بنابراین، «حب الوطن» یک مفهوم حقیقی است که دین اسلام آن را تأیید می‌کند، اما وطن پرستى، یعنى اصالت دادن به آب و خاک و ملیت و گزافه‌گویى براى بزرگ‌نمایى یک ملت چون روح خودستایى را می‏آفریند و مقابله با دیگر اقوام و ملت‏ها را توجیه می‏کند، از نظر عقل و شرع ناپسند است و خلاف فطرت انسانى است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جواهری در تمام زمینه های شعری به ویژه در حماسه قلم توانا و زبانی گویا و ذهن پویایی داشته است.
جواهری در زمینه های متعدد از جمله مسایل اجتماعی، دینی و سیاسی حماسه سروده و حماسه های وی نشانه تعهد و التزام تام این شاعر نسبت به مسایل کشور خود و هموطنان می باشد.
فهرست منابع
قرآن کریم
نهج البلاغه

    1. آشتیانی عقیلی، علی اکبر، بررسی تطبیقی قهرمانان پوچی در آثار کامو، سارتر و سال بلو، تهران: مروارید، ۱۳۸۷ش.
    1. آل محبوبه، الشّیخ جعفر. ماضی النّجف و حاضرها. الطّبعه الثّانیه، بیروت: دار الأضواء، ۱۹۸۶م.
    1. الأب روبرت ب ، کامبل الیسوعی، اعلام‌ الادب‌ العربی‌ المعاصر، سیر و سیر ذاتیه، چاپ‌ رابرت‌ کمبل‌، بیروت‌: الشرکه المتحده للتوزیع‌، ۱۹۹۶م.
    1. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل‏، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
    1. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، محقق و مصحح: على اکبر، غفارى، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
    1. أبو حاقه، أحمد، الألتزام فی الشّعر العربی. بیروت: دار العلم للملایین، ۱۹۷۹م.
    1. اخوت، احمد دستور زبان داستان، تهران: انتشارات فردا، چاپ دوم، ۱۳۹۲ ش.
    1. اخوان ثالث ، مهدی (م. امید)، مرتضی کاخی، تهران: زمستان، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
    1. ـــــــــــــــــ ، گزینه اشعار مهدی اخوان ثالث، تهران: انتشارات مروارید، چ۵، ۱۳۷۵ش،
    1. ادونیس‌، ﻋﻠﻲ أﺣﻤﺪ ﺳﻌﻴﺪ، مقدمه للشعر العربی، بیروت‌: دارالفکر، ۱۹۷۱م.
    1. الأعرجى، محمد حسین، الجواهرى (دراسه و وثائق)، چاپ اول، دمشق، دار للثقافه و النشر،۲۰۰۲م.
    1. أنیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط. الطّبعه الثّانیه، بیروت: أمواج، ۱۹۸۷م.
    1. امین، سید محسن، أعیان الشیعه، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۶ق.
    1. براهنی، رضا، ناگه غروب کدامین ستاره (یادنامه اخوان ثالث)، تهران، بزرگمهر، ۱۳۹۰ش.
    1. براهنی، رضا، طلا در مس، تهران: بزرگمهر، ۱۳۷۱ش.
    1. بهبهانی، سیمین، سبک شعری أخوان ثالث، انتشارات مروارید، ۱۳۷۱ش
    1. بیاتی‌، عبدالوهاب‌، «رحل‌ فی‌ عید میلاده‌«، دمشق‌: منشورات‌ وزاره الثقّافه فی‌ الجمهوریه العربیه السوریه، ۲۰۰۴م.
    1. بیضون، حیدر توفیق، محمّد مهدی الجواهری شاعر العراق الأکبر، بیروت: دار الکتب العلمیّه، . ۱۹۹۳م..
    1. ترابی، علی اکبر، جامعه شناسی ادبیات، شعر نو و تکامل اجتماعی، تهران: فروغ آزادی، ۱۳۸۴ش.
    1. جبرا ابراهیم‌ جبرا، النّار و الجواهر: دراسات‌ فی‌ الشعر، بیروت‌ ۱۹۸۲م.
    1. جبران، سلیمان، مجمع الأضداد دراسه فی سیره الجواهری و شعره. بیروت: المؤسّسه العربّیه للدّراسات و النّشر، ۲۰۰۳م.
    1. جحا، میشال خلیل، الشّعر العربی الحدیث من أحمد شوقی إلی محمود درویش. بیروت: دار العوده و دار الثّقافه، ۱۹۹۹م.
    1. جعفری، محمد تقی، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
    1. الجواهری‌، خیال‌ جواهری‌،: منشورات‌ وزاره الثقّافه فی‌ الجمهوریه العربیه السوریه، ۲۰۰۴م.
    1. جواهری، محمدمهدی‌، دیوان‌، چاپ‌ ابراهیم‌ سامرائی‌ و دیگران‌، بغداد ۱۹۸۰م.
    1. ــــــــــــــــ ، مذکَّراتی، بیروت‌ ۱۹۹۹م.
    1. ــــــــــــ ، خیال‌ جواهری‌، دمشق‌: منشورات‌ وزاره الثّقافه فی‌ الجمهوریه العربیه السوریه، ۲۰۰۴م.
    1. الجیوسی، سلمی الخضراء، الإتّجاهات و الحرکات فی الشّعر العربی الحدیث. بیروت: مرکز دراسات الوحده العربیّه، ۲۰۰۱م.
    1. خالد سلیمان‌، فلسطین‌ و شعر معاصر عرب، ترجمه شهره‌ باقری‌ و عبدالحسین‌ فرزاد، تهران‌ ۱۳۷۶ش‌.
    1. الخیّاط، جلال، الشعر العراقی الحدیث. بیروت: دار صادر، ۱۹۷۰م..
    1. الخیّاط، جلال و دیگران، تاریخ ادبیات معاصر عرب. ترجمه: محمود فضیلت. کرمانشاه: انتشارات دانشگاه رازی، ۱۳۸۵ش.
    1. الحکیم، توفیق، فن الأدب، بیروت: دار الکتاب اللبنانی، (لاتا)
    1. خویی، اسماعیل، گزینه اشعار، تهران: کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف، ۱۳۵۷ش.
    1. داوری، رضا، ناسیونالیسم و انقلاب، چاپ اول، وزارت ارشاد، ۱۳۶۳ش.
    1. دستغیب، عبد العلی، نگاهی به مهدی اخوان ثالث، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۳ش.
  1. دیب، علی حسن، الجواهری رحله الشّعر و الحیاه. بیروت: مؤسّسه المناره، ۲۰۰۴م.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]




که معمولاً از سوی بزرگان خانواده متوجه زوجین جوان است پی می بریم که در کشور ما این مورد به وفور یافت می شود(علیزاده، ۱۳۸۸).
به عبارتی حساسیت ها ، کنجکاوی ها و نگرانی هایی که آنها نسبت به هم نشان می دادند فرو کش می کند و باعث ایجاد کرختی در بین آنها می شود و این احساس باعث می شود که همیشه یک طرف نسبت به رفتارهای دیگری شکایت داشته باشد، مواردی مانند درک نشدن، بی توجهی، اشتغال زیاد ، تکروی و بی توجهی به نیازها و خواسته های طرف مقابل که معمولا این شکایت ها بیشتر از جانب زنان نسبت به مردان صورت می گیرد،همچنین گاهی مردان از انرژی و نشاط نداشتن همسر، بی علاقگی و فراموشکاری و بی دقتی در امور گله مند هستند. به خصوص آن که مسائل استرس زا و اشتغال های فرهنگی و فیزیکی و نبود آرامش در محیط زندگی و کار نیز باعث تشدید این موضوع می شود. دژکام (۱۳۸۱) بروز چنین مشکلاتی در جامعه ایرانی را نتیجه گذر از جامعه سنتی به صنعتی می داند و اضافه می کند: «یکی از مهمترین آسیب های ناشی از مولفه های متفاوت جامعه سنتی و صنعتی ، گسسته شدن روابط خانوادگی و به سردی گراییدن روابط مثبت و شیرین خانوادگی است» (رسولی ، ۱۳۸۷).
روابطی که با گذشت زمان و گذر از این پروسه منجر به متفاوت شدن خواسته ها ، نگرش ها و نیازهای زن و مرد و متعاقب آن دور شدن آنها از هم شده است که در چنین شرایطی تنها وجود انگیزه ای خاص می تواند دو نفر را به زندگی در کنار هم وادار کند که معمولا این انگیزه نیز وجود فرزندان و یا در کشور ما مسائل خاص اجتماعی است، مسائلی که منجر به تحمل زندگی و ادامه آن می شود . در حالی که این گونه زندگی کردن هر لحظه آماده رخدادی جدید خواهد بود. بی تفاوتی آخرین مرحله روابط بین زن و شوهر است که در آن اصل «بود و نبود» همسر فرقی برای زوجین نمی کند بلکه مسائل جنبی دیگر زندگی از جمله مسائل مالی و امنیت اجتماعی زن است که احساس نیاز به همسر را شکل می دهد (رسولی ، ۱۳۸۷).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تشکیل زندگی قبل از شناخت کافی و لازم ، آرمانهای مورد نظر در زندگی را به چالش برده و علاوه بر ایجاد فاصله ، زمینه را برای بروز اختلافات دیگر در زندگی فراهم می سازد . تعارض و فشارهای روانی ناشی از کمبود فوق بر هر دو طرف (چه زن و چه مرد) بدبینی و عدم سازش غیر رسمی را تقویت می نماید. این چالش ها و تنش ها در بسیاری از زندگی ها، بیشتر زمانی سر از شاخه زندگی در می آورند که فرد یا افراد دیگری به نام فرزندان به کاروان این زندگی اضافه شده اند و بعضا علایق دو جانبه، اما متفاوت پدر و مادر به فرزندان، مانع جدایی رسمی و قانونی می گردد. اما ادامه زندگی نیز نرمال نمی باشد و متاسفانه بیشترین ضربات روحی از این جریان تند متوجه همان فرزند یا فرزندان می شود. چرا که قطعا متوجه نزاع ها، بگو مگو ها، بی احترامی ها، قهرها و دعواها و سایر مسائل حاشیه ای والدین خود شده و در تحلیل های کودکانه خود با نوعی ناکامی مواجه می شوند (میرزا خانی ، ۱۳۸۷).
۲-۱-۳- نظریه های طلاق عاطفی
در خصوص پدیده طلاق عاطفی دیدگاه های نظری محدودی ارائه شده است که در ادامه توضیح مختصری در باب هر یک آمده است.
۲-۱-۳-۱- نظریه طلاق عاطفی کسلر
از دیدگاه کسلر مرحله اول جدایی زوجین از یکدیگر سرخوردگی از رابطه زناشویی است که با ادامه این روند و مدت دار شدن این جدایی عاطفی زوجین احساسات و عواطف نسبت به یکدیگر را انکار کرده و از انجام وظایف و تعهدات زناشویی نسبت به یکدیگر امتناع می کنند که این امر می تواند منجر به جدایی محل خواب و یا صرف غذا به صورت انفرادی و جدا شود. پنجمین مرحله در طلاق عاطفی زوجین به یاد خاطرات شیرین گذشته خود در صدد بهبود شرایط زندگی خود بر می آیند اما نکته مهم اینجاست که با ورود به مرحله سوم یعنی امتناع از تعهدات زناشویی نسبت به یکدیگر و عدم همبستری زوجین با یکدیگر رشته های عاطفی و محبت بین آنها گسسته شده و در نهایت قطع رابطه عاطفی و وقوع طلاق عاطفی شکل می پذیرد .
۲-۱-۳-۲- نظریه سیستمی کیفیت زناشویی مارکز
استفن مارکز.[۲۱]، با نگرشی سیستمی به فرد رابطه او با همسرش و رابطه فرد با دیگران می نگرد. او چهارچوب نظریه خود را چنین توضیح می دهد که یک فرد متاهل دارای زاویه درونی, زاویه همسری و زاویه سوم است که هر نقطه تمرکز خارج از خود به جز همسر را نشان مید هد. مارکز کیفیت زناشویی را نتیجه شیوه هایی می داند که افراد متاهل خود را سازماندهی می کنند فردی که «من» او حرکات منظم و معینی اطراف و بین هر سه زاویه داشته باشد و به گونه ای خود را سازماندهی کند که نسبت به زاویه های گوناگونش مشغولیت و توجه فرد را به خود جلب کند و سایر زوایا توجهی دریافت نکنند فرد کیفیت زناشویی پایینی دارد.
بر این اساس او هفت مدل کیفیت زناشویی را متمایز می کند که سه مدل را کیفیت زناشویی پایین و چهار مدل را کیفیت زناشویی بالا در نظر می گیرد. یکی از مدل های کیفیت زناشویی پایین الگوی جدایی است که در آن هر دو همسر با زاویه سوم شان آمیخته اند و از زاویه همسری شان فاصله گرفته اند. سومین زاویه قدرتمند می تواند هر چیزی از جمله فرزند کار و دوستان باشد. زناشویی های جدا علی رغم پایین بودن کیفیت شان می توانند بسیار با ثبات و طولانی باشند. به نظر می رسد ترکیب جدایی در مواردی می تواند به عنوان طلاق عاطفی در نظر گرفته شود.
۲-۱-۳-۳- نظریه مثلث عشق استرنبرگ
رابرت استرنبرگ[۲۲] جوانب مختلف عشق را با مثلثی که دارای سه مولفه تعهد، صمیمیت و شور و اشتیاق است نشان می دهد. سه مولفه عشق به طرق گوناگون با هم ترکیب می شوند که بر این اساس استرنبرگ هشت نوع رابطه را مشخص کرده است. یکی از انواع رابطه عشق تهی است که تنها شامل تعهد و فاقد صمیمیت و شور و اشتیاق است. نوع دیگر نیز عشق ابلهانه است که شامل تعهد و شور و اشتیاق و فاقد صمیمیت است. با در نظر گرفتن سه مولفه مثلث عشق استرنبرگ از آنجا که طلاق عاطفی رابطه ای فاقد صمیمیت است می توان دو نوع رابطه تعریف شده توسط استرنبرگ یعنی عشق تهی و عشق ابلهانه را طلاق عاطفی خواند.
۲-۱-۳-۴- نظریه نظم خرد چلبی
نظریه نظم خرد به بررسی چهار مشکلی که نظم اجتماعی در سطح خرد با آن مواجه است می پردازد. شامل چهار نوع تعامل است که حق و تکلیف و عاطفه مبادله می شوند. از لحاظ تحلیلی نیز چلبی تعامل را دارای دو وجه عمده ابزاری و اظهاری می داند. که روابط خانوادگی از مصادیق رابطه اظهاری محسوب می شود. در رابطه اظهاری نوعی صمیمیت اعتماد و تعهد وجود دارد. تعلق روانی و معاشرت پذیری اساس این نوع رابطه را تشکیل می دهند. مطابق نظریه چلبی از طریق تعامل اظهاری ما یا اجتماع یا گروه اجتماعی شکل می گیرد. یعنی سنگ بنای ما یا اجتماع تعامل است مشروط بر اینکه تعامل صیغه اظهاری به خود بگیرد. جهت حفظ ما و بالطبع حفظ الگوهای تعاملی نظم اجتماعی خرد حداقل در چهار بعد با چهار مشکل هم فکری مشترک هم گامی مشترک هم دلی مشترک و هم بختی مشترک مواجه است.
با توجه به نظریه نظم خرد اگر خانواده را اجتماعی کوچک و سطح خرد در نظر بگیریم در صورت ایجاد مشکل در هم فکری هم گامی هم دلی و هم بختی مشترک بین همسران در تعامل همسران اختلال ایجاد می شود که اختلال در بعد اظهاری تعامل همسران را می توان طلاق عاطفی خواند.
مارک نپ تحلیل عمیقی از مراحل آغاز آزمودن و پایان دادن یک رابطه و انواع فراگرد ارتباطی مربوط به آن ها که هر مرحله را از مرحله دیگر ممتاز می کند ارائه داده است. این مراحل از ساختن یک رابطه آغاز می شود. و پس از رسیدن به اوج رابطه رو به زوال نهاده و به طرف جدایی حرکت می کند. او در کل ده مرحله را در روابط افراد تفکیک کرده که پنج مرحله مربوط به پیوند و پنج مرحله مربوط به جدایی است.
۱- مرحله افتراق: زمانی است که طرفین رابطه یا یکی از آن ها احساس کنند که رابطه او با دیگری او را کاملا محدود کرده است. در این وضعیت طرفین بیش تر از وجوه اشتراک به تفاوت ها می اندیشند و سعی در برجسته کردن اختلافات دارند.
۲- مرحله محدود کردن: در این مرحله طرفین رابطه شروع به کاهش دفعات ارتباط و میزان صمیمت آن می کنند اشتیاق چندانی برای ارتباط از خود نشان نمی دهند و از صحبت درباره موضوعاتی که منجر به تنش و مشاجره می شود پرهیز می کنند. رابطه به گونه ای محسوس به سمت رسمیت گرایش می یابد جملات و عبارات طرفین نشان از بی تفاوتی نسبت به طرف مقابل و خواسته های او دارد.
۳- مرحله بی روح شدن رابطه: بیان گر افزایش تخریب رابطه است. در این مرحله پیام های کلامی یا غیر کلامی به گونه ای هستند که عموما میان اشخاص بیگانه رد و بدل می شوند و رنگی از محبت جاذبه و گذشت در آنها نیست. در واقع دیگر در مورد خود رابطه اندیشه ای نمی شود و علت ادامه رابطه در این وضعیت عواملی فراسوی جاذبه و توجه به طرف دیگر رابطه است.
۴- مرحله پرهیز از یک دیگر: در این مرحله طرفین رابطه با گریز از یکدیگر سعی می کنند ناراحتی های خود را کاهش دهند و اغلب جدایی جسمی انجام می گیرد. یعنی طرفین سعی می کنند به هم نزدیک نشده و یکدیگر را نبینند. این مرحله در رابطه با همسران به سختی انجام می گیرد زیرا آن ها به خاطر شرایط زندگی مشترک مجبورند در یک خانه زندگی کنند.
۵- مرحله جدایی: آخرین مرحله در روابط افراد است جدایی ممکن است پس از یک مکالمه کوتاه یا پس از یک عمر زندگی مشترک صورت پذیرد.
در مجموع با توجه به نظریات مورد بررسی به ویژه تحلیل مارک نپ از مراحل جدایی می توان طلاق عاطفی را وضعیتی در نظر گرفت که رابطه همسران در مراحل محدود کردن بی روح شدن و پرهیز از یکدیگر باشد.
۲-۱-۴- عوامل مؤثر بر اختلافات زناشویی و طلاق:
زمینه های اختلاف که پیوند زناشویی را تهدید میکند بسیار متعدد هستند که عبارتند از:
۲-۱-۴-۱- وقت صرفکردن با هم
با آنکه بسیاری از زوجها شاکی هستند که بهقدر کافی با هم وقت صرف نمیکنند، اغلب به این نتیجه میرسیم که مشکل اصلی، مدت با هم بودن نیست؛ بلکه مسئله اینجاست که این فرصت با هم بودن چگونه میگذرد. اختلافات اصولی احتمالاً برای زندگی مشترک مضر هستند، اما از آنها بدتر کمتوجهی زن و شوهر به راضی کردن یکدیگر هنگام صرف غذا و هنگام حضور در مهمانیها است (بک آرون، ۱۹۲۱). ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا می کند (بورلسون و دنتون[۲۳]، ۱۹۹۷) به گونه ای که از لحاظ ویژگی های زناشویی مشخّص شده است که ارتباط موثر و کارآمد میان شوهر و همسر مهم ترین جنبه ی خانواده های دارای عملکرد مطلوب می باشد (گریف[۲۴]، ۲۰۰۰).
بک وجونز[۲۵] (۱۹۷۲ به نقل از ساپینگتون، ۱۳۸۲) متوجه شدند که رایج ترین مشکل در ازدواج های نا آرام و پر دردسر همانا ارتباط ضعیف است. به عبارت دیگر موضوعات ارتباطی ممکن است نگرانی ها و دل مشغولی های اوّلیّه ی برخی زوج های مراجعه کننده برای درمان باشد. رویکردهای ارتباطی اغلب با سه فرض اساسی به بررسی ازدواج و روابط زناشویی می پردازند:
۱- تعارض های زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمان های ارتباطی حذف کامل این تعارض ها نیست بلکه تلاش می کنند تا به آنها جهت دهند و آنها را در مسیرهایی سازنده به کار اندازند.
۲- ارتباط در دو سطح کلامی و غیر کلامی روی می دهد و یکی از دلایل اصلی بروز اختلاف های زناشویی، ناهماهنگی پیام هایی است که به طور همزمان توسط این دو سطح منتقل می شوند.
۳- همسران در شیوه های برقراری ارتباط با یکدیگر تفاوت دارند (سهرابی، ۱۳۸۲). در کل ، یک فرض عمومی این بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارت های ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران می باشد و مطابق با این دیدگاه اپونوهیوو کراچدر ۱۹۹۶ بیان کردند که آموزش ارتباط به عنوان کوششی جهت ترمیم رابطه مسئله دار، مولّفه ای مهم در بسیاری از رویکردهای درمان زناشویی است. (بورلسون و دنتون، ۱۹۹۷).
۲-۱-۴-۲- تقسیم کار
کار بسیاری از زوجها بر سر تقسیم وظایف و اینکه زن و شوهر هر کدام موظف به انجام چه مسئولیتهایی هستند به اختلاف میکشد. با بیاعتبار شدن تدریجی نقشهای سنتی زن و مرد، تعیین مسئولیتهای زن و شوهر در قبال هم دشوار شده است. از دیرباز و براساس یک رسم متداول، نقش مرد در خانواده تحصیل درآمد و نقش زن انجام کارهای خانه و نگهداری از بچه ها بوده است. اما وقتی زن و مرد هر دو بیرون از منزل کار میکنند، زن اغلب مسئولیت دوگانهای پیدا میکند. هم باید در بیرون از منزل برای تحصیل درآمد کار کند و هم در منزل به کارهای خود رسیدگی نماید.
با توجه به تحولات تدریجی و موقعیتی که امروزه فراهم آمده، زن و شوهر در کار تأمین درآمد و انجام وظایف خانهداری با هم مشارکت میکنند. این تحول با آنکه در زمینههایی اسباب تحکیم پیوندهای زندگی زناشویی را فراهم کرده، در بعضی زمینه ها و بهخصوص در مواردی که نقشها نامشخص و درهم شدهاند، اشکالاتی به وجود آورده است. در بهترین شرایط، تقسیم وسیلۀ مناسبی برای تسهیل انجام کارهاست. اما زوجهایی که هدف را گم میکنند در ارزیابی سهم یکدیگر با دشواری روبهرو میشوند. انجام دادن کار در انقیاد دکترینهای مجردی نظیر انصاف، مساوات و عمل متقابل قرار میگیرد. کار هم که انجام میشود، زن و شوهر بر سر اینکه هر کدام چه اندازه در تحقق هدف نقش داشتهاند، کارشان بهبحث و اختلاف میکشد و یکدیگر را به زیرپا گذاشتن پیماننامۀ ازدواج متهم میکنند.
یکی از منابع عمدۀ این اصطکاک دکترین انصاف است. ممکن است زن و شوهری که با هم اختلاف دارند مدعی باشند که بیش از سهم و حد خود کار میکنند. بر سر اینکه چه کسی باید ظرفها را بشوید یا بچه ها را در رختخواب بگذارد و غیره گفتگو درمیگیرد. زیربنای این قبیل منازعات را باید در برداشتها، طرز تلقیها و نگرانیهایی جستجو نمود که کار را به اختلاف میکشاند (بک آرون، ۱۹۲۱).
۲-۱-۴-۳- نگهداری از بچه ها
بخش عمدهای از طرز تلقی مربوط به تربیت کودک و نگهداری از او به تجربه سالهای کودکی زن و شوهر باز میگردد. بعضی پدر و مادر خود را الگو قرار میدهند و جمعی در جهت مخالف رفتار آنها حرکت میکنند. اما به هر صورت، زن و شوهر در مقام پدر و مادر طرز پرورش خود را معیار قرار میدهند. علاقهمندترین والدین نیز گاه با پافشاری بیش از حد برای اصلاح رفتار فرزندانشان نتیجۀ معکوس میگیرند. از جمله عوامل دیگری که میتواند اسباب تشویش پدر و مادر شود، تردیدهای پنهانی است. مثلاً ممکن است مادری از درست بودن رفتار خود مطمئن نباشد. این تردید میتواند به موقعیتی منجر شود که او خود را یک مادر شکست خورده بداند. در این مورد، وقتی از کودک رفتار ناشایستی سر میزند، مادر بیش ازحد تناسب واکنش خشمگینانه نشان میهد.
در میان بدرفتاری کودک و واکنش بیتناسب مادر چیزی وجود دارد که آن را افکار خودانگیخته (اتوماتیک) مینامیم. مثلاً، ممکن است مادر با مشاهدۀ بدرفتاری فرزند خود نتیجه بگیرد: «بدرفتاری او تقصیر من است. من باعث شدهام که چنین رفتاری داشته باشد.» بعد برای رهایی از این ذهنیت میخواهد به هر شکل به خود ثابت کند که مادر خوبیست. برای فرزند مقررات انضباطی شدیدتری وضع میکند و با این کار میخواهد تصویر ذهنی خودش را بهتر کند.
اما وقتی کودک مطابق معیارهای او ظاهر نمیشود، بار دیگر تحت تأثیر تردیدی که به خود دارد تصمیم میگیرد که فرزندش را به اطاعت از مقررات خود مجبور کند. در این مرحله، اگر شوهر او را به خاطر سختگیری بیش از حد مورد شماتت قرار دهد، نگرانی از مادر بد بودن بار دیگر در او ظهور میکند و در نتیجه و به احتمال زیاد برای رهایی از این نگرانی این بار شوهر را آماج حمله قرار میدهد.نظر به اینکه برخوردهای میان زن و شوهر اغلب ناشی از دلواپسی از لوس کردن بیش ازحد فرزندان، بیتوجهی زیاد به آنها، آسیب زدنهای جبرانناپذیر و یا تردید بهصلاحیت خود در انجام وظیفۀ پدری یا مادری است، خوبست که پدر و مادر در فراسوی عصبانیت خود به جستجوی علل اصلی دلواپسیها و تردیدها بگردند. مطرح ساختن صریح نگرانیها و دلواپسیها ممکن است کمکی به تخفیف آن بکند، علاوه بر آن، طرح موضوع با همسر میتواند به ارزیابی این قبیل نگرانیها کمک کند. اگر معلوم شود که چنین چیزی وجود دارد، زن یا شوهر میتوانند با اقدامی مشترک در رفع آن بکوشند (بک آرون، ۱۹۲۱).
در زمینه نقش فرزند یا فرزندان در ازدواج از دو منظر می توان نگریست: یکی اثر فرزند بر کیفیت روابط زناشویی والدین و دیگر تاثیر روابط والدین بر فرزندان. مرور تحلیلی توانگ، کمپبل و فاستر[۲۶] (۲۰۰۳) نشان داد که والدین رضایتزناشوییپایین تری را در مقایسه با غیر والدها گزارشمی دهند. هم چنین ارتباط منفی معناداری بین رضایت زناشویی و تعداد فرزندان وجود دارد. تفاوت در رضایت زناشویی در میان مادرانی که کودک نوزاد داشتند مشهود ترین میزان را داشت. برای مردان این اثرپذیری به طور مشابه از سنّ فرزندان صورت می گرفت. اثر والد بودن بر رضایت زناشویی در میان گروه های اجتماعی- اقتصادی بالا منفی تر است. این داده ها مبین آن هستند که بعد از تولّد فرزندان، به دلیل تعارضات مربوط به نقش و محدود شدن آزادی، رضایت زناشویی کاهش می یابد. با این وجود مثال های بسیاری وجود دارند که کودکان، رضایت را بهبود یا افزایش می دهند یا حداقل اثر منفی ندارند (توانگ و دیگران، ۲۰۰۳). به عنوان مثال، پژوهش کاردک[۲۷] (۱۹۹۵) نشان می دهد که حضور فرزندان به طور مثبتی با رضایت زناشویی مرتبط می باشد.
۲-۱-۴-۴- مسایل مالی
مسایل مربوط به دخل و خرج هم اغلب موجبات اختلاف زن و شوهر را فراهم میسازد. با توجه به نقش دخل و خرج میتوان انتظار داشت که فعالیت مشترک زن و شوهر در تحصیل اسباب معاش و پرداخت هزینه ها بر وحدت و یکپارچگی میان زن و شوهر بیفزاید. اما اینجا هم آنچه قرار است اسباب همکاری بیشتر باشد، اغلب در جهت جدایی آنها از هم عمل میکند. در زمینۀ دخل و خرج اغلب با انواع مشغلههای ذهنی درخصوص انصاف، کنترل و رقابت وسایر معانی نمادین، که به فالیتهای مشترک لطمه میزند، برخورد میکنیم. بسیاری از زوجها بر سر چگونگی پرداخت مخارج با هم اختلافنظر دارند. بسیاری از آنها پس از رسیدگی چندین و چند ساعته فهرست مخارج یکدیگر را به بیتوجهی در خرج کردن درآمدها متهم میسازند و آتش خشم یکدیگر را برمیفروزند. مشکل زمانی بروز میکند که زن یا شوهر و معمولاً کسی که بیشترین بخش درآمد خانواده را تأمین میکند، در صدد کنترل مخارج، طبقهبندی اولویتها و سهمیهبندی برمیآید و طرف مقابل بهعنوان یک اقدام تلافیجویانه در برابر اعمال کنترل، پول بیشتری خرج میکند.گرفتاری دیگر زمانی بروز میکند که زن و شوهر، هر دو، از درایت لازم در اداره امور مالی زندگی بیبهرهاند. اداره امور مالی خانواده شبیه اداره کردن یک مؤسسه کوچک تجاری است و لازم است که زن و شوهر در زمینۀ مخارج با توجه به درآمد قابل مصرف خانواده همکاری کنند. باید اولویتها را در نظر بگیرند، مخارج ضروری را مشخص سازند و بعد از تخصیص درآمد به آنها درباره خرج باقیمانده درآمد برای تفریح، گردش، سرگرمی ـ و همچنین پساندازه تصمیم بگیرند.
متأسفانه خرج کردن بیش از رقم مورد توافق بهنوعی لج و لجبازی منتهی شده، نظام بودجهبندی خانواده را بههم میریزد. زن و شوهر باید در کار بودجهبندی و خرج درآمدهای خانواده از سیاستی استفاده کنند که از بروز لجبازی و اقدامات تلافیجویانه اجتناب شود (بک آرون، ۱۹۲۱). درآمد کم و ناامنی شغلی با رضایتمندی زناشویی پایین همراه است. هنگامی که زوجین دائماً درباره پول نگرانی داشته باشند، رضایتمندی زناشویی پایین خواهد بود (ساپینگتون، ۱۹۷۵).
به همین منوال، هر قدر در سطوح قشربندی اجتماعی پایین تر بیاییم، میزان طلاق رو به افزایش می گذارد ولی بالعکس، میزان طلاق در بین گروه های دارای منزلت حرفه ای و فنّی، کمتر است. (بنی جمالی و همکاران، ۱۳۸۳). از طرف دیگر بیکاری نیز یکی از عوامل پیش بینی کننده طلاق است در عین حال، رضایتمندی شغلی به ویژه برای شوهرها، با خشنودی زناشویی رابطه دارد (ساپینگتون، ۱۳۸۲) و بنابراین شغل تاثیر بسزایی در غنی سازی رابطه دارد. ولیکن در عین حال ملزومات شغلی گاهی اوقات می تواند با نقش زوجین رقابت کند (هالفورد، ۱۳۸۴).
۲-۱-۴-۵- مسئله اقوام همسر
وابستگیهای عاطفی زن و شوهر به خانواده های خود میتواند بر روابط زناشویی تأثیر سوء بگذارد. در بسیاری از موارد، توجه زیاد زن یا شوهر به پدر و مادر اسباب تکدرخاطر دیگری را فراهم میسازد. اقوام هم گاهی مسایلی برای فرزندان ازدواج کردۀ خود ایجاد میکنند. آنها هم مانند فرزندانشان گرفتار احساس بیعدالتی، تعمیم مبالغهآمیز و تفکرات نمادین هستند (بک آرون، ۱۹۲۱).
۲-۱-۵- تاثیر ات طلاق
۲-۱-۵-۱- تاثیر طلاق و اختلافات زناشویی بر زنان
ترس از تنهایی پس از طلاق احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز می کنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهد داشت؟ ترس و یاس از اینکه نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی اداره کنند و شغلی بیابند و از نظر مالی خود و فرزندانشان را اداره کنند.این ترسهای واقعی ناشی از تردیدهای واقع بینانه درباره مسائل مالی بازار کار مشکلات بزرگ کردن فرزندان به تنهایی و تغییر در زندگی فردی و اجتماعی است (سوزان فوروارد[۲۸]،۱۹۹۷).
جدایی از همسر به طور ناگهانی یا پیش بینی شده برای همه اعضای خانواده علی الخصوص فرد درگیر، یک شوک محسوب می شود. در این هنگام بحران روانی رخ می دهد. احساس انسان با عقل منطبق نسبت و واکنش های فرد غیر ارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی می شود. در اولین مرحله انسان هنوز نمی داند باید واقعیت جدایی را بپذیرد یا نه؟ آیا تنها خواهد ماند؟ ایا در آینده همسری مناسب پیدا خواهد کرد(کگی کریستیان،۱۳۷۷).
فقدان همسر و تنهایی پس از طلاق موجب می شود که اکثر زنان پس از جدایی به ناراحتی های روحی و جسمی دچار شوند و همچنان نیازهای عاطفی خود را در شوهر قبلی خود جستجو نمایند. کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهر، مشکلات روانی زن را می افزاید (فرجاد،۱۳۷۲).
البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن می باشد. بعد روانی طلاق علی القاعده برای زن و مرد مساوی است مگر شرایط دیگری آن را تغییر دهد. لذا احساس خسارت بیشتر توسط زن در مسئله طلاق، به دوگانگی موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن و مرد در جامعه باز می گردد.زن مطلقه به علت عدم استقلال اجتماعی فاقد پایگاه اجتماعی معینی بوده و به خانواده پدر یا برادر وابسته است. تفاوت زن و مرد در ازدواج مجدد پس از طلاق نیز به موقعیت اجتماعی اقتصادی متفاوت آنها باز می گردد. در واقع طلاق یک تهدید اجتماعی اقتصادی برای زن محسوب می شود(اورعی،۱۳۶۶).
بسیاری از افراد مطلقه (اعم از زن یا مرد) پس از طلاق شغل خود را از دست می دهند از دیگر مسائل و مشکلات زنان مطلقه، تهیه مسکن و مکانی برای زندگی است. کمتر کسی حاضر است به یک زن مطلقه اتاق اجاره دهد(فرجاد،۱۳۷۲).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 08:23:00 ب.ظ ]
 
مداحی های محرم